تابستان قوها

تابستان قوها

تابستان قوها

3.9
25 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

53

خواهم خواند

9

ناشر
افق
شابک
9786003534407
تعداد صفحات
142
تاریخ انتشار
1398/6/30

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        :تا مطمئن نشده ایم به پلیس زنگ نزن!سارا گفت :«دیروز چارلی درست همین جا نشسته بود...چارلی !چارلی!» جوابی نیامد. سارا احساس کرد که یکباره شانه هایش آویزان شد. دست هایش را در جیب های پشت شلوارش فرو کرد و گفت :«واقعا اتفاقی برایش افتاده! حالا دیگر مطمئنم.»خانم بتسی بایارس نویسنده ی نام آشنای آمریکایی کارش را با روزنامه نگاری شروع کرد و تاکنون بیش از پنجاه کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته است. از ویژگی های آثار او پرداختن به مسائل روان شناختی نوجوانان است. تابستان قوها که برنده ی مدال طلای نیوبری شد، داستان دل نگرانی های نوجوانان در دوران بلوغ را روایت می کند.
      

یادداشت‌ها

          سارا مادرش را از دست داده و به همراه خواهر بزرگ‌ترش، وندا و برادر ده ساله‌ی معلولش، چارلی، در خانه‌ی عمه‌اش زندگی می‌کند. او در این تابستان، درحالی که ۱۴ ساله است، درگیر نوسانات روحی زیادی شده ولی علت آن‌ها را نمی‌داند. وندا تلاش زیادی می‌کند برای این که به او بقبولاند که این احساسات متناقض گذراست و چیزهایی مهم‌تر از این‌ها در دنیا وجود دارد، اما سارا نمی‌تواند بپذیرد... تا این‌که یک روز، اتفاقی می‌افتد که همه چیز به یک باره برای سارا تغییر می‌کند!

داستان تابستان قو‌ها، ماجرای دختری‌ست در اوج تغییرات و احساسات متناقض نوجوانی، درحالی که خودش علت این تغییرات روحی را نمی‌داند... یک اتفاق ناگهانی در زندگی آن‌ها باعث می‌شود که نگاه سارا به احساساتش تغییر کرده و بتواند از این دوران عبور کند.
آن چه در این داستان، از احساسات و تجربه‌ی سارا بیان شده، برای دختران نوجوانی که شرایط مشابه دارند، ملموس است اما فضای داستان و روابط، کاملا غربی است و فاصله‌ی زیادی با فرهنگ ایرانی-اسلامی‌ ما دارد. مواردی مانند گربه‌ای به عنوان حیوان خانگی، و یا ارتباطات دختر و پسر با یکدیگر و دوستی‌ها، مهم‌ترین مواردی‌ست که در طول داستان بسیار به چشم می‌خورد.
با توجه به آن‌چه ذکر شد، این کتاب را می‌توان به نوجوان دختری که در شرایط مشابه ساراست معرفی کرد، به شرطی که این نوجوان، اهل مطالعه بوده و متوجه تفاوت‌های فرهنگی شخصیت اول داستان با فرهنگ ایرانی شده و به درستی با آن مواجه شود.
        

2

        چند روز پیش؛ عصر که به خانه برگشتم و نت گوشی را روشن کردم؛ پیام نرم‌افزار طاقچه را بالای صفحۀ گوشی دیدم که گفت؛ تابستان قوها رایگان! ... و من پیش از اینکه بتوانم آن را دقیق ببینم، ناگهان مثل بقیۀ اعلانات بالای گوشی حذفش کردم.
بعد اسم کتاب را در طاقچه جستجو کردم و دیدم که نسخۀ صوتی این داستان رایگان است. تصمیم گرفتم، بخشی از آن را بشنوم و البته تا آخر ماجرا رفتم.
شاید این دومین یا سومین داستان صوتی باشد که گوش می‌دهم؛ چون موقع شنیدن داستان ناخودآگاه به خواب می‌روم، ترجیح می‌دهم متن داستان را بخوانم تا خوابم نَبَرَد. دلیلش شاید به دوران کودکی‌ام بازگردد که با شنیدن قصه به خواب می‌رفتم. بگذریم.

داستان «تابستان قوها» در بارۀ یک خانواده است که مادرشان از دنیا رفته و دو دختر و یک پسر با عمه‌شان در ویلایی کنار یک جنگل و دریاچه زندگی می‌کنند. 
پدر خانواده در شهری دیگر کار می‌کند و گاهی اوقات آخر هفته‌ها به خانه می‌آید. او که پس از فوت همسرش ساکت و افسرده شده، با هیچ کدام از بچه‌ها صحبت نمی‌کند و سرزندگی‌اش را از دست داده است.
دختر بزرگ کار می‌کند و دختر کوچک به مدرسه می‌رود و ظاهرا در بحران بلوغ به سر می‌برد. 
پسر خانواده در سه سالگی دو بار بیمار شده و در اثر بیماری مغزش آسیب دیده و ظاهرا مبتلا به اوتیسم شده است و از شلوغی و سر و صدا بیزار است.
یک روز عصر دختر بزرگ و نامزدش به دریاچه می‌روند تا قوها را تماشا کنند. عمه از دختر کوچک می‌خواهد، برادرش را با خود به تماشای قوهای دریاچه ببرد. 
پسر که از سکوت و آرامش دریاچه و حرکت آرام قوهای زیبا روی آب خیلی خوشش آمده، شب هنگام برای دیدن قوها از خانه خارج شده و در جنگل و دره گم می‌شود.
خانواده، همسایگان و پلیس در جستجوی پسر هستند و دختر کوچک با همکلاسی‌اش او را در دره می‌یابند و به خانه باز می‌گردانند.
کتاب در 154 صفحه و در نشر افق با ترجمۀ خانم پروین علی‌پور به چاپ رسیده است.

* دختر کوچک که اسمش سارا است، در اوج بحران بلوغ قرار دارد و تازه قد کشیده و فکر می کند پاهایش قلمی و درازند و کف پا و کفشش بسیار بزرگ است.
رنگ کفشش هم زشت است و دماغش عقابی شکل و غیرقابل تحمل است. 
هیچ دلخوشی ندارد و از تمام اعضای خانواده، به ویژه پدر و اطرافیانی که به او هیچ توجهی ندارند؛ متنفر است.
این رفتارهای عجیب و غریب و پرهیجان و نامطمئنی که سارا در پیش گرفته است، بخشی از دردسرها و گرفتاری‌های دوران بلوغ است که همه از سر می‌گذرانند و بخش‌هایی از آنها برای همۀ ما آشناست.
نویسنده به صورت غیرمستقیم می‌گوید، همانطور که قوها در آسمان زشت و بدترکیب به نظر می‌رسند و در دریاچه زیبا و چشم نوازند؛ دختران تازه بالغ نیز ممکن است، در عین اینکه زشت و بدترکیب به نظر می‌رسند، اما در واقع زیبا باشند و مورد توجه کسی قرارگیرند. 
به قول معروف: «عَلَف باید به دهان بُزی شیرین بیاید!»

به هر روی؛ «تابستان قوها» داستانی ساده، اما خواندنی و شنیدنی است و شما را به خواندن آن دعوت می‌کنم.
شاید به دوران بلوغ خود سفری کردید و از یادآوری خاطرات و ماجراهای آن روزگارتان کیف کردید و لذت بردید.
من که کتاب را به همین دلیل خواندم و دوستش داشتم، شما را نمی‌دانم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

38

9