نیمه ی تاریک مامان

نیمه ی تاریک مامان

نیمه ی تاریک مامان

اشلی آدرین و 1 نفر دیگر
3.3
15 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

6

ناشر
سنگ
شابک
9786227383126
تعداد صفحات
288
تاریخ انتشار
1400/5/18

توضیحات

کتاب نیمه ی تاریک مامان، نویسنده اشلی آدرین.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نیمه ی تاریک مامان

یادداشت‌ها

          #کتاب_خواندم.
#نیمه_پنهان_مادری.
من این جور کتاب‌هارا درعالم خودم، مازوخیست می نامم..
هرچندشاید برای فرهیخته ها مباحث روان شناختی و روان شناسی و...داشته باشد.
اگر بخواهم واضح بگویم:اگر حال مادری تان بد است با این کتاب بهترنمی شوید. 
بلکه اگر دچار وسواس هم باشیدباخودفکر می کنید: نکنه منم اینجوری ام‌؟
ماجرا از چند نسل قبل روایت می شود. 
زنانی که مادران خوبی نبودند.
هرکدام به طریقی به کودکانشان زخم زدند و این زخم نسل به نسل ادامه پیدا کرده.. 
هر کودک در آینده که زنی بالغ می شد تصمیم می گرفت مادر نشود.. ولی این اتفاق نمی افتاد.یا به اجبار محیط یابرای بدست آوردن دل همسرش..
 وباز همان شکست قبلی را در زندگی می خورد و یک کودک زخم خورده باقی می گذشت.. 
اما ماجرای وایولت متفاوت است.. او فکر می کند مشکل از کودک است نه او.. کودک اش پرخاشگر است ودست به کارهای خاصی می زند.. 
اما فاکس(پدر خانواده) نه تنها این طور فکر نمی کند بلکه تمام اشکالات را متوجه وایولت می داند.. چون اون در مادری ناقص است.. (وایولت هم اشتباهاتی داشته)... 
شاید فاکس وایولت را با مادرش مقایسه می کند که زنی بی نقص در مادری بوده.. کما این که وایولت این مقایسه را خودش هم انجام می دهد.. 
داستان تلخ است.. 
من تمام مدت دوست داشتم مشکل از کودک باشد و وایولت بی تقصیر..
 اما این تعلیق تا پایان داستان باشماست..مقصر کیست؟ 
حتی زمانی که فکر می کنید دیگر تقصیر  وایولت است وکودک بی تقصیر.. 
در خط آخر نویسنده ضربه نهایی را می زند و شمارا در خماری می گذارد..
(خلاصه که اگر نخوانید چیزی را از دست نمی دهید). 
به وقت رمضان.
#طاقچه
        

1

          گذشته هرگز نمی‌میرد، حتی نگذشته است! ویلیام فاکنر

"نیمه تاریک مامان"

برای گفتن از این کتاب ، از  مطالب کتاب دیگری بهره میگیرم تا بتوانم بر اساس مستندات علمی حرف اصلی داستان را بهتر بیان کنم

" تو آغازگر نبودی" کتابی درباره تروماها و مشکلات روحی روانی که از والدینمان به ارث میبریم. بسیاری از آسیب‌های روحی و روانی، از والدین و نسل‌های قبلی به ما ارث رسیده‌اند و ما نقشی در به وجود آمدن آن‌ها نداریم، خیلی از اوقات ریشۀ مشکلات بیش از آنکه در داستان شخصی زندگی ما پنهان باشد ، در روایت‌های زندگی والدینمان، پدربزرگ یا مادربزرگمان نهفته است

" اما می‌توانیم تأثیرشان در زندگی‌مان را کنترل کنیم.
اما میتوانیم تاثیرشان را در زندگی مان کنترل کنیم "

پیام اصلی کتاب و نکته‌ی مهمی که در داستان زندگی بلایت رعایت نشد! 

آتا و سیسیلیا هر دو در شرایط روحی بدی مادر شدند و توانایی و کارآمدی لازم برای فرزندشان را نداشتند و این زنجیره ی معیوب به بلایت رسید.

بسیاری از آسیب‌های روانی که ما وارث آن‌ها هستیم، برای خودمان هم ناشناخته‌اند. می‌دانیم بسیاری از تصمیماتی که می‌گیریم غلط هستند، اما تا انتها آن‌ها را انجام می‌دهیم و تجربه‌ی شکست‌خورده‌ی والدینمان را تکرار می‌کنیم؛ کاری که بلایت هم ناخواسته انجام داد و حلقه ی دیگری برای انتقال آن به فرزندش شد.

او مادر آگاه‌تری بود، از زخمهای دوران کودکی اش آگاه بود، دوست داشت همسر خوبی باشد اما درباره مادر شدن تردید داشت و سرانجام با ترسی که از "نقش مادری" در ذهن داشت وایولت را به دنیا آورد.
رفتارهایی که با وایولت داشت آگاهانه نبود و در ناخودآگاه خود وارث رفتاری بود که از مادرش به ارث برده بود.

بر اساس مطالب کتاب "تو آغاز گر نبودی " دو فرزند در یک خانواده، به تروماهای یکسانی دچار نمی‌شوند همان طور که سم فرزندی آرامتر و خوش خلق‌تر از خواهرش شد و آنجا بود که بلایت توانست طعم خوش مادری را بچشد و در کنار رفتار دلنشین کودکش کنترلی بر رفتار خود داشته باشد و چه بسا میتوانست به بازسازی خود نیز بپردازد که متاسفانه فرصت نیافت.....

و اما وایولت؛ کودکی با رفتارهای نه چندان طبیعی یک خردسال ، نکته ی مهم داستان اینجا بود که اگر بلایت مورد حمایت همسرش قرار گرفته بود و به افکار و نظرات او درباره وایولت اهمیت داده شده بود با مراجعه کودک به روان درمانگر زندگی همه‌ی آنها شکل دیگری به خود میگرفت. سرپوش گذاشتن‌های فاکس و حمایت های بیش از حد‌ش از وایولت ، خود مسبب دیگری بود بر دامن زدن به اختلافات این مادر و دختر. وایولت احتیاج داشت تا از سمت مادرش دیده شود و همین کمبود زمینه‌ی حسادت و خشم این کودک را فراهم کرد.

بخش بزرگی از آسیب‌های روحی ما مربوط به خودمان نیست و از گذشتگان ارث رسیده‌اند بر اساس این دیدگاه تروماهایی که به ارث میبریم یا خودمان تجربه میکنیم فقط یک میراث اندوهناک نمی‌سازند، بلکه میراثی از قدرت و تاب آوری را ایجاد میکنند که در نسل های بعدی نیز امتداد خواهند یافت. لازم است بدانیم که تاثیر تروما همیشه منفی نیست. من این وجه مثبت را در فاکس دیدم آنجا که برای خانواده اش فردی همراه و مسئول بود، همانطور که مادرش بود.

این برداشت و نگاه از عمق داستان بود.
اما این داستان در ظاهر نیز پیغامی داشت و آنهم خط بطلانی بود بر" سندروم مادر خوب "
اینکه یک زن اگر چه"مادر" است , انسانی ست که میتواند خسته ، خشمگین و حتی بی‌رحم باشد و در حق فرزندش کارهایی انجام دهد که یک "مادر خوب" نمیکند!

فصلهای پایانی بسیار برایم دردناک بود جای همه‌شان غصه خوردم برای دل شکسته‌ی پدرش، درماندگی فاکس، تنهایی بلایت، زخمها و عقده های وایولت و حتی برای سم.....

بسیاااار لذت بردم و بسیار آموختم

        

15

          ☘ بسم الله الرحمن الرحیم 

شما تا به حال کتابی خوانده‌اید که مثلا جزء یکی از آن فهرست‌های صدتایی توصیه شده به خواندن قبل از مرگ باشد ولی شما نتوانید با آن کتاب ارتباط برقرار کنید و جرئت ابرازش را نداشته باشید؟
به یک شهر، کشور یا هر مکانی که شهرت جهانی داشته باشد رفته‌اید که برای شما جذاب نباشد اما حفظ ظاهر کنید و در لحظه به لحظه‌ی سفر ادای شگفت‌زده‌ها را دربیاورید؟
به شوق دیدن یک اثر جاودانه پای فیلمی نشسته‌اید که در همان یک‌سوم ابتدایی کِسِلتان کند اما باور نکنید به همین منوال ادامه پیدا کند و به امید یک آنِ درخشان تا پایان فیلم از جایتان تکان نخورید؟ 

راستی شما مردید یا #زن؟ اگر زنید مادری را تجربه کرده‌اید؟ چند بار در تاریکی، در خلوت، در یک پشت و پستویی به تمام تعریف‌های ارائه شده از مادری با تردید و انکار نگاه کرده‌اید و بعد بیمناک و وحشت‌زده از خودتان فرار کرده‌اید مبادا بهشت زیر پای شما نباشد؟
#اشلی_آدرین شاید جایی، باری، آب گلویش را به سختی فرو داده و قبل از آن که پشیمان شود به خودش این جرئت و جسارت را داده تا برای یک بار هم که شده نور بیندازد روی آن تاریکی‌های وهمناکی که خیلی از ما مادرها از ترس بیرون رانده شدن از بهشت، در حالی که با آن‌ها چشم در چشمیم اما به راحتی انکارشان می‌کنیم.
رمان #نیمه‌_تاریک_مامان اوایل سال ۲۰۲۱ روانه‌ی بازار شد و به شدت مورد توجه مخاطبان و منتقدان غرب قرار گرفت.
رمانی با کشش و تعلیق بسیار بالا که با جسارتی تحسین‌برانگیز به کلیشه‌های مادرانه می‌تازد و تصورات خیلی‌ها را درباره‌ی مادری به چالش می‌کشد.
رمان یک روانکاو متبحر است، آن‌چنان که گاهی لایه لایه در روح ما نفوذ می‌کند و دست روی زخم‌هایی می‌گذارد که گمان می‌کردیم مدت‌هاست التیام پیدا کرده‌اند اما وقتی آه از نهادمان بلند می‌شود تازه می‌فهمیم چه‌قدر هنوز تازه‌اند و چه‌قدر در جان ما ریشه دوانده‌اند.
#خانواده #تربیت #مادری #پدری #روابط_بین_زوجین #درک_متقابل #شناخت و صدها عنوان از این دست را که به نوعی به مسئله‌ی ‌مادری پیوند خورده باشند در سطر سطر این کتاب می‌توان یافت که مدام جلوی چشم ما رژه می‌روند و عاجزانه از ما می‌خواهند تا از زاویه و منظری واقع‌بینانه‌تر و همه‌جانبه‌تر آن‌ها را بازخوانی کنیم. 

راستی آن بالا از جنسیت شما سوال کردم و بعد گفتم کتاب درباره‌ی مادری است. اگر گمان می‌کنید این کتاب خاص جامعه‌ی زنان و مادران است، سخت در اشتباهید. بار سنگینی از این کتاب بر دوش شماست. پس شانه خالی نکنید. 

پ.ن. خیالتان از بابت ترجمه هم راحت باشد. 
        

5