داستان خاصی نداره اما متنی روان و پر از توصیفات با فضاسازی خوبی داره و به دل میشینه
به نقل از یکی از آشنایانم شخصیت زوربا تجسم روح دیونوسیوسی است. دیونوسوس یکی از خدایان مهم اساطیر یونان باستان است که نماد شور، وجد، شراب، رقص، باروری و رهایی از محدودیتها محسوب میشود. او در تقابل با آپولون (خدای نظم، خرد و روشنایی) قرار میگیرد و نمایندهٔ جنبه های غریزی، غیرعقلانی و حسیِ زندگی است .
اما من شخصیت زوربا رو نمیپسندم و با قسمت های فلسفی کتاب ارتباط نگرفتم.
زوربا آدمیه که همیشه هرکار دلش میخواد انجام میده. میرقصه سنتور میزنه و احساساتشو اینجوری نشون میده. از اینهاست که میگه نباید زندگیو جدی بگیری و.. هرچه پیش آید خوش آید و خوردن و مشروب و رابطه با زن براش ارزشمنده و محدودیت های عقلانی را پس میزنه. با اکثر کارهاش موافق نیستم. هرچند که قبول دارم باید بیخیال و شاد باشی و از لحظه لذت ببری اما باید چهارچوب هایی برای خودت داشته باشی