بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت‌های احسان (20)

احسان

1402/06/17

            این کتاب تلاشی است برای دسته بندی سبک ها یا جریان های موسیقی ایران از اواخر دوره قاجار تا به امروز. مطالعۀ آن برای علاقمندان به شناخت عمومی تاریخ موسیقی ایران مفید است.
کریمی در تعریف مفاهیمی چون سبک موسیقی و موسیقی مردم پسند به اثر ساسان فاطمی "پیدایش موسیقی مردم پسند در ایران"  تکیه کرده و با لحاظ چند مؤلفه سبک شناسی، موسیقی صد و چند سال اخیر را در حدود 27 جریان ریز و درشت دسته بندی کرده است.
منظور از مؤلفه های سبک شناسی آن دسته از ویژگی های آثار موسیقی است که گروهی از آنها را از گروهی دیگر در ذهن مردم و اهل فن جدا کرده است، یا می‌توان به عنوان وجه تمایز برخی آثار از برخی دیگر پیشنهاد کرد.
نویسنده در فصل آخر 15 مؤلفه را معرفی می‌کند اما به نظر می‌توان تنها 7 مورد از آن ها را واقعاً مؤلفه سبک شناسی دانست، مواردی همچون: سازبندی، ویژگی های موسیقایی، سبک شعری، گونه ادبی و گرایش زبانی، محتوا، نقش آواز و مسائل فرهنگی.

در ادامه برخی جریان های معرفی شده را همراه با چند مثال آشنا بیان می‌کنم:
1)تصانیف قاجاری: امشب شب مهتابه حبیبم رو می خوام، شاه من ماه من، از خون جوانان وطن، بهار دلکش، ز من نگارم و ...
2)تخت حوضی: یکی یه پول خروس، ماشین مشدی ممدلی، حمومی آی حمومی، بابا کرم و ...
3)آهنگ فارسی: ترانه های اجرا شده در فیلم_فارسی ها
4)کوچه بازاری: خوش رکاب (هیشکی ندیدم تو نخت نباشه)، پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت، غروب پاییزه، من یه پرنده‌‎م آرزو دارم و ...
5)جاز:(که به اشتباه در بین مردم جاز نامیده شده و در واقع نوعی پاپ است)؛ بیشتر آثار ویگن، مرا ببوس، زمستون، بردی از یادم، بارون بارونه، جان مریم و ...
6)گلها: آثار اجرا شده در مجموعه برنامه‌های گلها، تصنیف های شاخص آن مانند کاروان، بهار دلنشین، رسوای زمانه، طاقتم ده، تو ای پری کجایی و ... ، همچنین چهره های شاخص آن: آهنگسازان و نوازندگان: ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، روح الله خالقی، جواد معروفی، همایون خرم، علی تجویدی، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی؛ خوانندگان: غلامحسین بنان، عبدالوهاب شهیدی، گلپا، دلکش، مرضیه، الهه، حمیرا و ترانه سرایان: رهی معیری، معینی کرمانشاهی، بیژن ترقی و ...
7)جریان حفظ و اشاعه: نام این جریان برگرفته از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی است که در دهه چهل توسط داریوش صفوت شکل گرفت و اساتیدی همچون نورعلی برومند، عبدالله دوامی، محمود کریمی و ... با آن همکاری کردند، تفکر حاکم بر این مجموعه پرورش هنرجویان بر اساس شناخت موسیقی اصیل ایران بود ایشان جریان موسیقی گلها و پاپ سنتی را انحراف از موسیقی اصیل ایرانی می‎دانستند و سعی می‌کردند آثاری با معیارهای مورد قبول خود ارائه دهند. (نوعی بازگشت به سنت موسیقی اواخر قاجار در ملودی پردازی، شیوه اجرا، سازبندی و شعر البته به همراه برخی نوآوری ها)
از جمله شاگردان بنام این مرکز می‌توان به محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، فاطمه واعظی(پریسا)، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، داریوش طلایی و جلال ذوالفنون اشاره کرد.
تقریباً اکثر آثار محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی در این سبک قرار می‎گیرند.
8)پاپ ایرانی یا پاپ سنتی: سوغاتی، گل اومد بهار اومد، چرا رفتی چرا من بی قرارم(همایون شجریان)، صیاد(افتخاری)، شد خزان، به سوی تو، الهه ناز، گلنار، برف پیری و ...
          
احسان

1401/12/03

            کتاب الهیات ادیان از منظر مسیحیت: رنگین‌کمان ایمان‌ها  تدوین نوشتاری جان هیک از انتقادات مطرح شده در سخنرانی‌های آبورن در مدرسه علمیه اتحادیه واقع در نیویورک در سال 1994 درباره ایده کثرت‌گروی دینی(Religious Pluralism) است. این کتاب در 6 فصل تدوین شده است، فصل اول به تشریح ایده کثرت‌گروی دینی می‌پردازد، فصل‌های دوم و سوم درباره انتقادات فلسفی است، فصل‌های چهارم و پنجم درباره انتقادات کلامی از هیک و همچنین انتقادات هیک از کلام مسیحیت است و در فصل ششم به امکان تغییر کثرت‌گروانه در مسیحیت و همچنین چند پیش‌بینی درباره آینده ادیان در جهان تا سال 2056 (60 سال بعد از نگارش کتاب) اشاره می‌کند.

استدلال کثرت گروی دینی هیک را می توان به شرح زیر صورت‌بندی کرد:
1.	مقدمه اول: در دوران ما آشنایی با ادیان بیشتر شده است. ما در زندگی روزمره با پیروان ادیان دیگر مواجه می‌شویم و می‌یابیم که ایشان در اخلاق، معنویت و عقلانیت تفاوت چندانی با ما ندارند به طوری که می‌توان گفت کمابیش با هم برابریم. همچنین با مطالعه الهیات و متون مقدس ادیان دیگر که به راحتی در دسترس است این نگاه تقویت می‌شود. از طرفی در یک نگاه تاریخی تمام ادیان و تمدن‌هایی که بر پایه آن‌ها بناشده بدی‌ها و خوبی‌هایی دارند به طوری‌که نمی‌توان یکی را بر دیگری برتری داد. به خصوص که معیار دقیقی برای این کار در دست نیست. 
2.	مقدمه دوم: ادیان دائرۀ‌المعارف‌های هستی‌شناسی نیستند بلکه آن‌ها در وهله اول بیان‌گر راه رستگاری و نجات اند. و برای این کار سعی دارند انسان‌ها را با امر غایی یا حق  مرتبط کنند تا ایشان از خودمحوری به حق‌محوري تحول یابند.
3.	مقدمه سوم: ملاک رستگاری و نجات‌بخشی دین در میزان ثمرات اخلاقی و معنوی آن است.
4.	مقدمه چهارم: در ارتباط با نجات‌بخشی ادیان غیرمسیحی منطقاً سه رویکرد قابل فرض است: انحصارگروی: فقط مسیحیان رستگار خواهند شد، شمول‌گروی: غیرمسیحیان نیز امکان رستگاری دارند، اما فقط از طریق شرایطی که بسته به دین مسیحیت است. و کثرت‌گروی: هر دینی که موجب تغییر از خودمحوری  به حق‌محوری  شود نجات‌بخش خواهد بود.
5.	مقدمه پنجم: با توجه به مقدمه اول تا سوم و همچنین این نکته که نجات‌بخش نبودن ادیانِ دیگر، قابل اثبات نیست انحصارگروی و شمول‌گروی مواضع معقولی نیستند.
6.	نتیجه: کثرت‌‌گروی در نجات از لحاظ استنتاج بهترین تبیین(abduction)، بهترین موضع در برابر تنوع ادیان است.

دست آخر اشاره به پیش بینی‌های جان هیک برای آینده ادیان به خصوص مسیحیت در سال 2056 (1435) خالی از لطف نیست:
1.	کثرت‌گروی دینی در جهان گسترش خواهد یافت.
2.	بنیادگرایان مسیحی یا اوانجلیست‌ها احتمالاً کلیسای مستقل خود را تشکیل خواهند داد.
3.	اسلام و مسیحیت بزرگترین ادیان جهان خواهند بود.
4.	گرایش به دین در میان مردم دنیا همچنان وجود خواهد داشت.
5.	کلیساها به هم نزدیک‌تر شده و برخی با هم ادغام خواهند شد.
6.	کلیسای کاتولیک امکان اسقف شدن زن‌ها را تأیید خواهد کرد و شاید یک زن به مقام پاپی برسد.
7.	روابط بین ادیان به طور کلی خوب و مبتنی بر پذیرش متقابل خواهد بود.
8.	ادیان بیش از پیش برای اهداف عام انسانی و تحقق عدالت اجتماعی در جهان با یکدیگر همکاری خواهند کرد.
          
احسان

1401/12/03

            ایده اصلی کتاب جمع بین فیزیکالیسم و مسیحیت است. نویسنده در فصل اول سعی می‌کند نشان دهد فیزیکالیسم با کتاب مقدس تعارض ندارد و آموزه دوگانه‌انگاری نفس و بدن (body-soul dualism) تحت تأثیر اندیشه‌های یونانی به سنت مسیحی-یهودی وارد شده است.

در فصل دوم تحولاتی که پیشرفت‌های علمی از قرن هفدهم تا به امروز در تلقی ما از سرشت انسان پدید آورده است اشاره می‌کند. این که رفته رفته تلقی فیزیکالیستی بیش از پیش تأیید می‌شود.

در فصل سوم مشکل اصلی فیزیکالیسم یعنی تقلیل‌گرایی(reductionism) را مطرح می‌کند و سعی می‌کند نشان دهد که می‌توان فیزیکالیسم را از تقلیل‌گرایی نجات داد. مورفی کلید حل مشکل را توجه به نوخاسته‌گرایی(emergentism) و علیت از بالا (downward causation) در تبیین فیزیکالیسم غیرتقلیلی(non-reductive physicalism) می‌داند.

در فصل سوم به پنج چالش فیزیکالیسم یعنی اثبات‌ناپذیری فیزیکالیسم، ارتباط انسان فیزیکی با خدا و بالعکس، وجه تمایز انسان با حیوانات و مسئله ملاک هویت شخصی می‌پردازد و سعی می‌کند از فیزیکالیسم در برابر آن‌ها دفاع کند و پاسخی از منظر فیزیکالیسم به آن‌ها بدهد.

در کل موضوع کتاب قابل توجه است اما به نظرم فیزیکالیسم غیرتقلیلی و به خصوص مفهوم علیت نزولی یا عیلت از بالا با دقت تشریح نمی‌شود. از این جهت رجوع به منابع دیگر لازم است. کتاب دیگری با عنوان «Downward Causation and the Neurobiology of Free Wil» به ویراستاری مؤلف وجود دارد که می‌تواند راهگشا باشد این کتاب متشکل از 16 مقاله از افراد مختلف است که به بررسی فیزیکالیسم غیرتقلیلی، مفهوم علیت از بالا و ارتباط آن با آگاهی، اراده و یافته‌های عصب شناختی پرداخته اند.
          
احسان

1401/12/03

            کتاب اختلاف نظر دینی به طور خاص به دنبال پاسخ به این پرسش است که در برابر اختلاف نظرهای دینی رویکرد موجه معرفتی چیست؟

نویسنده در فصل اول به تشریح مسئله اختلاف نظر در معرفت‌شناسی می‌پردازد. پرسش این است که در مواجهه با اختلاف نظر آیا باید نظرمان را حفظ کنیم، تعلیق کنیم یا نظر مخالف را بپذیریم؟

در فصل دوم دو واکنش اصلی به این مسئله یعنی مصالحه‌گرایی (conciliationism) و نامصالحه‌گرایی (steadfast view) را معرفی کرده و استدلال‌ها و انتقادات مربوط به هر کدام را توضیح می‌دهد.
مصالحه گرایان معتقدند پاسخ به مسئله اختلاف نظر به این بستگی دارد که آیا از لحاظ معرفتی از طرف مقابل فروتریم، برتریم یا با او همتاییم. اگر همتاییم باید باورمان را تعلیق کنیم، اگر فروتریم باید نظر طرف مقابل را برگزینیم و اگر برتریم باید نظرمان را حفظ کنیم.
نامصالحه گرایان معتقدند اگر همتای معرفتی باشیم لازم نیست باورمان را تعلیق کنیم.

در فصل سوم به طور خاص دو رویکرد مزبور را در ارتباط با اختلاف نظرهای دینی (یعنی اختلاف نظر بین خداباوران و خداناباوران و اختلاف نظر میان ادیان) نتیجه می‌گیرد در مواجهه با تنوع ادیان رویکرد مصالحه‌گرایی تعدیل شده قابل قبول‌تر است. بنا بر این روایت اختلاف نظرهای دینی اهمیت معرفت‌شناختی دارند اما در بادی امر نمی‌توانند طرفین را از نظر معرفتی به دست کشیدن از باور خود و تعلیق داوری سوق دهند. زیرا نمی‌توان به راحتی دلیلی مستقل از مناقشه و قوی برای برتری یا همتایی معرفتی یافت.
          
احسان

1401/09/30

            این کتاب در چهار فصل تدوین شده، در فصل اول به بررسی نظریه تسری عملی، خاستگاه، استدلال و نقدهای آن پرداخته می‌شود. در فصل دوم استدلال شرط‌بندی پاسکال مطرح و یکی از ایرادات اساسی آن تبیین می‌شود. نویسنده معتقد است به کمک نظریه تسری عملی می‌توان این نقص را برطرف کرد. در فصل سوم به لااقتضا بودن تسری عملی نسبت به خداباوری و خداناباوری اشاره شده و نقش و تأثیر تسری عملی در استدلال به سود خداناباوری تأیید می‌شود. و در فصل آخر(نتیجه‌گیری) نظریه تسری اخلاقی مایکل پیس به عنوان شکل جدیدی از تسری عملی مطرح می‌شود که به نظر نویسنده بهتر از تسری عملی می‌تواند برهان‌های عملی خداباوری را تقویت کند.

نظریه تسری عملی(pragmatic encroachment) به طور خلاصه نظریه ای است در باب توجیه، معتقد است غیر از عوامل معرفتی مؤدی به صدق مانند دلایل و شواهد شرایط عملی یعنی هزینه ها و سودهای عملی ای که متوجه فاعل شناسا است در توجیه باور نقش دارند. در واقع شرایط عملی فاعل شناسا بمثابه ترموستات معرفت عمل می‌کند یعنی باید بین هزینه ها و قوت دلایل هماهنگی باشد و الا معرفت محقق نمی شود. هرچقدر هزینه‌هایی که در صورت کاذب از آب درآمدن گزاره بالاتر باشد فاعل شناسا دلایل و شواهد بیشتری برای توجیه(صادق دانستن) آن لازم دارد.

تسری اخلاقی هم برای خودم جالب بود می‌گوید هر چقدر یک گزاره تبعات اخلاقی مثبت بیشتری داشته باشد برای موجه شدن نیاز به دلایل و شواهد کمتری دارد و هر چقدر تبعات اخلاقی منفی بیشتری داشته باشد برای موجه شدن دلایل و شواهد بیشتری نیاز دارد.
          
احسان

1401/06/08

            این کتاب درآمدی مفید و راهگشا برای مطالعه فلسفه اخلاق است. از این کتاب دو ترجمه وجود دارد یکی از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با عنوان عناصر فلسفه اخلاق و دیگری همین چاپ از انتشارت حکمت. اگر قصد مطالعه این کتاب را دارید حتماً مقاله ای را که به نقد این دو ترجمه پرداخته مطالعه کنید. اولاً گزارش خوبی از کتاب و خود نویسنده ارائه داده است و ثانیاً اشکالات هر دو ترجمه را به خوبی بیان کرده است. ذکر یک نکته از این مقاله خالی از لطف نیست و آن اینکه در این ترجمه(انتشارات حکمت) بخشی از کتاب که مربوط به بررسی اخلاقی همجنس خواهی بوده حذف شده اما حداقل مترجم صادقانه آن را در پانوشت به مخاطب اطلاع داده است اما چاپ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی نه تنها این بخش را حذف کرده بلکه به کلی مثال های مربوط به بررسی اخلاقی همجنس خواهی را نیز تغییر داده و هیچ جا هم مخاطب را از این دستکاری ها مطلع نکرده در حالی که در ادامه کتاب بخشی از متن مربوط به همان مثال های حذف شده است و به این ترتیب حاصل کار متنی سانسور شده و مبهم است. بماند که با این کار به اعتماد مخاطبش خیانت کرده است. 
در مورد چاپ انتشارات حکمت هم با اینکه ترجمه خوب و روان است اما هر چه به پایان کتاب نزدیک تر می شویم تعداد غلط های نگارشی و ویرایشی بیشتر و بیشتر می شود و مایه تأسف است که بعد از 6 چاپ و با وجود انتشار مقاله ای در بررسی ترجمه در سال 94 هنوز هیچ کدام از آن غلط ها حتی غلط های تایپی اصلاح نشده است. یک نفر نیست به این عزیزان بگوید کار ناشر فقط افزایش قیمت و به زیر چاپ بردن کتاب نیست اگر نه چاپخانه ها خودشان این کار را بلدند.
ضمناً لینک  مقاله:
https://b2n.ir/s96911
          
احسان

1401/05/28

احسان

1401/05/02

            ما و مدرنیت مجموعه ای است از مقالات داریوش آشوری پیرامون مسئله بحران هویت ایرانیان پس از مواجهه با تمدن مدرن.
 خلاصه بیشتر مقالات این سخن است که ما در ابتدا در سنت خود بی خبر از دیگران به سر می بردیم و در این بی خبری خوش بودیم تا اینکه با تمدن مدرن مواجه شدیم که ما را از آن فضا به زور خارج کرد زیرا برای حفظ بقا هم که شده مجبور شدیم از دریچه نگاه آنها به خودمان و هرچیز دیگر بنگریم ولی راه رفتن خودمان یادمان رفت ازآن طرف راه رفتن آن ها را هم درست نیاموختیم و شدیم جهان سوم. 
جهان سوم هم یعنی عقب مانده ای که می دود بلکه برسد، یعنی ناموزون و نامتوازن، یعنی عقده حقارت نسبت به آن دیگری. اما آشوری این ها را از سر نفرت از غرب و عشق به سنت نمی گوید اتفاقاً او ریشه تمام بد و بیراه گفتن به تمدن مدرن را در همین عقده حقارت می بیند. او معتقد است ما هر چه بودیم الآن دیگر نه مثل نیاکانمان هستیم و نه می توانیم باشیم چه عاشق غرب باشیم چه متنفر همگی در یک معنای کلی(ولو نه به نحو تمام و کمال) مدرن ایم و گریز و گزیری هم از این مسیر نداریم، پس چه بهتر آگاهانه این مسیر را طی کنیم. 
آشوری ویژگی متمایز تمدن مدرن از دیگر انواع تمدن های بشری را در عالم گیری آن می داند که آن نیز ریشه دارد در اشتهای بی حد و حصرش برای شناختن، شناخت هر چیزی، از طبیعت تا انسان از زمین تا آسمان، تا جایی که بتواند تلاش می کند تا بشناسد، شناختنی که هدفش تسلط است، همانطور که بیکن گفت knowledge is power.  برخلاف ما که در یک استغنای عارفانه به سر می بردیم و با طعنه می گفتیم «سخن از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو؛ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را»، 
او سر رشته این خصوصیات تمدن مدرن را در عقلانیت یونانی دنبال می کند و معتقد است ما هنوز آن را درک نکرده ایم و با آن نزیسته ایم.
در انتهای کتاب هم یک مقاله به فردید اختصاص دارد که در آن آشوری به قدر معتنابهی او را مورد عنایت قرار می دهد و حسابی از خجالت فردید و فردیدیان در می آید.
          
احسان

1401/04/26

            این کتاب شامل هفت نظریه درباره دین است که قرار است به دو سؤال پاسخ دهند:
	1) دین چیست؟
	2) منشأ دین چیست؟
هر پاسخی به این دو پرسش لاجرم از منظری است یعنی چه بخواهیم چه نخواهیم با یکسری پیشفرض ها به سراغ این دو پرسش می رویم، مثلاً پاسخ ادیان ابراهیمی به این دو سؤال با پیشفرض گرفتن حقانیت آموزه های دینی است که کمابیش همه آن را می دانیم:
	1) دین مجموعه ای از عقاید درباره ی حقایق هستی و انسان است و همچنین برنامه ای است عملی برای انسان ها تا به سعادت دنیا و آخرت برسند.
	2) منشأ دین خداوند است که اراده کرده تا انسان ها را به سمت سعادت هدایت کند.

اما در این کتاب پاسخ های دیگری بررسی می شود پاسخ هایی که دیگر حقانیت دین را پیشفرض نمی گیرد و اساساً بنا ندارد هیچ موجود یا نیروی ماورایی را در تحلیل خود دخالت دهد.
منظرهایی که تکیه گاه چهار نظریه اول کتاب اند عبارتند از:
	1) یافته های مردم شناسی و قوم نگاری های اقوام بدوی و بومی مناطق دورافتاده(ادوارد بارنت تیلور و جیمز فریزر)
	2) یافته های روانکاوی(زیگموند فروید)
	3)  نظریه نزاع طبقاتی(کارل مارکس)
	4) اهمیت بنیادین جامعه/قبیله برای انسانها(امیل دورکهایم)

اما خیلی زود تمام این چهار نظریه به تقلیل گرایی کارکردگرایانه متهم شدند. یعنی هر کدام بدون داشتن داده ها و شواهد کافی و صرفاً بر اساس مجموعه ای از حدس و گمان مدعی شده اند منشأ تمام ادیان در طول تاریخ بشر چیزی است که در نظر دارند.
سه نظریه آخر کتاب به طرفداران این ایده که «نمی توان به آن دو سؤال پاسخ کلّی داد» اختصاص دارد.میرچا الیاده، ایوانز پریچارد و کلیفورد گیرتز، این سه هر کدام فقط تاریخ دینداری اقوام مختلفی را بررسی کرده اند و تلاش کرده اند از دادن نظریه ای برای تحلیل تمام ادیان خودداری کنند.

ضمناً ویرایشی که ترجمه شده شامل هفت نظریه است، ولی در ویرایش اخیر به ده نظریه افزایش یافته است. در مورد ترجمه هم باید بگویم با اینکه غلط های زیادی دارد و بعضاً معادل های خوبی انتخاب نشده اما قابل قبول است.
          
احسان

1401/04/22

            دوپامین یک ماده شیمیایی است که در مغز ترشح می‎شود و به آن اصطلاحاً انتقال دهنده عصبی می‎گویند. کارش ایجاد حس هیجان نسبت به لذت بالقوه ای است که انتظار آن را دارید. تجربه ی شدید آن معمولاً به صورت نوعی حس برانگیختگی یا اصطلاحاً قند تو دل آب شدن است. دوپامین هورمون توجه و ترغیب است می‎توان گفت پیش از انجام هر کار لذت بخشی دوپامین در مغز ترشح می‎شود و ما را به انجام آن کار ترغیب می‎کند. لازم است بدانیم دوپامین هورمون لذت و رضایت نیست و فقط یک حس هیجان زودگذر را در ما به وجود می‎آورد و نمی‎تواند احساس رضایتمندی پایدار ایجاد کند.

راز اهمال کاریها: ترشح دوپامین می‎تواند وارد یک سیکل معیوب شود به این صورت که پس از تجربه هیجان مغز ما نسبت به آن میزان از دوپامین مقاوم می‎شود و دیگر ارضاء نمی‎شود بنابراین دوپامین بیشتر طلب می‎کند و برای به دست آوردن بیشتر آن مدام توجهش به سمت کارهایی که باعث ترشح دوپامین می‎شوند معطوف می شود و این وضعیت ما را از انجام درست و به موقع بسیاری از کارهای اصلیمان باز می‎دارد. چند نمونه از کارهای اعتیادآور معمول مانند: سر زدن به رسانه ‎های اجتماعی، تلویزیون دیدن، غذا خوردن، فعالیت‎های جنسی، وبگردی، تماشای یوتیوب، بازی‎های رایانه ای و ...

چند ترفند ذهن برای اهمال کاری:
	1) هر موقع بخواهم می‎توانم به راحتی کارم را ادامه دهم.
	2) به اندازه کافی برای انجام آن وقت دارم.
	3) چرا به جای انجام کاری که لذت بخش است کاری حوصله سربر انجام دهم.
	4) نکند از خبر یا اتفاق مهمی بی خبر مانده باشم، پس بهتر است سری به تلگرام بزنم.

روش سم زدایی دوپامین: روزه دوپامین؛ با این کار میزان دوپامین کاهش می یابد و مغز شما مجال می یابد تا به کارهای اصلی و ضروریتان توجه کند.
کتاب سه نوع سم زدایی را پیشنهاد می کند: 
سم زدایی کامل 48 ساعته: دو روز کامل تمام منابع تحریک خارجی را حذف کنید، یعنی پس از فهرست کردن تمام کارهایی که شما را ترغیب می کند و ضرورتی ندارند آن ها را به مدت دو روز به طور کامل کنار بگذارید.
سم زدایی 24 ساعته: برای یک روز تمام منابع تحریک خارجی را حذف کنید.
سم زدایی جزئی: یکی دو منبع تحریک اصلی زندگیتان را حذف کنید.
 
سه پیشنهاد برای سم زدایی موفق:
	1) شناسایی تمام وسوسه ها و تحریک ها
	2) سخت کردن دسترسی به آن ها
	3) شروع کارهای اصلی بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب

روش های غلبه بر اهمال کاری:
	1) برنامه ریزی داشته باشید(هدف گذاری، توجه به زمان صبح، انجام هر کار در زمان و مکان مشخص)
	2) کار اصلی و روتین خود را لذت بخش کنید تا به ترشح دوپامین پیوند بخورد.
	3) حذف عوامل حواس پرتی
	4) در کار وقفه نیاندازید
	5) بدون معطلی کارتان را شروع کنید.

جلوگیری از بازگشت دوپامین:
	1) نسبت به تحریک های دوپامین خودآگاه باشید.
	2) احساس گناه نداشته باشید، این اعتیادها وضعیت طبیعی هر انسانی است.
	3) بدانید دنیا علیه شماست و تقریباً هر چیزی در صدد جلب توجه شما به خودش است.
	4) برنامه اضطراری برای عبور از وضعیت تحریک و وسوسه ایجاد کنید.
        5) کارهایی را انجام دهید که حس حضور قلب و آرامش را در شما تقویت کنند
          
احسان

1401/01/06

            هدف نهایی این کتاب اثبات این سخن است که: ارزشهای اخلاقی(ارزشهایی که راهنمای اندیشه و عمل اند) خودبسنده اند یعنی نه در اثبات و نه در اصل وجود به دین(عقاید و شریعت) وابسته نیستند و اتفاقاً این دین است که برای اثبات خود و اصل وجود و حتی در معناداری مفاهیم و گزاره های اصلی خود به اخلاق وابسته است. در واقع اخلاق ذاتاً سکولار و به بیانی بهتر خودبنیاد است و چیزی به نام اخلاق دینی معنا ندارد.

در این کتاب جای دو بحث مهم خالی است یکی پیش نیاز است و دیگری نتیجه نهایی است:

 اولی که پیش نیاز این بحث است متافیزیک اخلاق و وحی است، نویسنده باید موضع خود را در باب چیستی ارزشهای اخلاقی و گزاره های وحیانی و شرعی بیان می‎کرد، آیا گزاره های اخلاقی و وحیانی ازلی_ابدی اند؟ در اینصورت آیا آنها معلول و مخلوق خداوند اند؟ یا وجود مستقل و بالذات دارند؟ پاسخ به این سؤالات در بحث از وابستگی های وجودی اخلاق به دین و دین به اخلاق لازم و ضروری است.

اما بحث دوم که نتیجه نهایی و در واقع مسئله مبتلا به جوامع اسلامی است بحث از وابستگی معرفت شناختی فقه به اخلاق است. یعنی آیا فقیه می ‎باید در روش استنباط احکام نظریه اخلاقی مستقلی داشته باشد یا نه؟ به عبارت دیگر آیا شهودات و استنتاجات اخلاقی در فرآیند اجتهاد حجیت دارند یا نه؟ اهمیت این بحث از این جهت است که حتی اگر در تمام انواع وابستگی ها(زبانی، روانی، عقلانی، تاریخی، وجودی) به تقدم اخلاق بر دین قائل باشیم، فقط به این دلیل که بدون دین نمی توان اخلاقی بودن یا نبودن یک حکم عملی را فهمید می توان همچنان بدون هیچ تغییری به سنتی ترین شکلِ تفقّه پایبند ماند. این درحالیست که اساساً اهمیت تمام این بحث ها ناشی از تعارضات برخی احکام فقهی با شهودهای اخلاقی جامعه است و قطعاٌ انگیزه نویسنده در نوشتن این کتاب نیز باید همین موضوع باشد. هر چند خوشبختانه این بحث در کتاب اخلاق دین شناسی در قالب یکی از فصول مطرح شده است؛ اما به هر حال ابتر ماندن بحث در این کتاب، نقص مهمی محسوب می شود.

دیگر آنکه بر خلاف ظاهر کم حجم کتاب، مباحث در موارد متعددی بیهوده بسط یافته اند، و این تطویل کلام مطالعه را ملال آور می‎کند و باعث می‎شود مدام سر رشته بحث از دست در برود.

و دست آخر ارجاع دهی در مواردی که از زبان منتقدین خود سخن می گوید ضعیف است.
          
احسان

1401/01/05

                اول در مورد ترجمه بگم که فکر می‌کنم ترجمه آقای بازیاری(نسخه هرمس) از ترجمه آقای کامشاد بهتره.

اما در مورد محتوا:
داستان بر اساس یک ایده فلسفی بنا شده و در عین حال بستریه برای بیان تاریخ فلسفه.

اما ایده فلسفی داستان بر اساس تفکیک بین سطح  واقعیتی که نویسنده در اون به سر میبره و واقعیت داستان و شخصیت های اون بنا شده، شخصیت ها با توجه به نشانه های عجیبی که میبینند از این دوگانه  مطلع می شوند و تلاش می کنند از درون واقعیت داستان فرار کنند و به سطح واقعیت نویسنده برسند که دست آخر به شکلی ناگهانی و نه چندان قابل قبول این اتفاق می افته.(یه چیزی شبیه به فیلم ماتریکس، البته فقط در این دوگانه مذکور)

مخاطب بعد از خوندن کتاب به طور طبیعی به این فکر خواهد کرد که: نکنه ما هم تو داستان یکی دیگه باشیم؟
در فلسفی بودن این سوال شکی نیست(در فلسفه با عنوان شک دکارتی و معمای مغز در خم شناخته میشه، البته دکارت سعی داشت راه حل برون رفت از این شکاکیت رو پیدا کنه و به شک میکنم پس هستم رسید) و شکی نیست که نویسنده می تونه با داستانش ذهن مخاطب رو با یک پرسش مهم فلسفی درگیر کنه. بنابراین به نظرم به عنوان یک رمان فلسفی کارش رو انجام میده.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.