بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت‌های عرفان رحیم پور (55)

            کتاب سی و پنجم سال1402
کتاب جالب و متفاوتی بود کتاب به خوبی عشق یک طرفه رو به تصویر کشیده بود و نشون داده بود که امید الکی چطور میتونه ادمو نابود کنه با اینکه من همیشه باور داشتم ادم با امید که زندس ولی این کتاب بهم آموخت که امید الکی هم می‌تونه ادمو نابود کنه و بدتر از همه چی اینکه آدم عشق یکطرفه رو تجربه کنه و این عشقو با ادمی تجربه کنی که هی عذابت بده تو به این نتیجه میرسی که اون فرد تو رو نمیخواد ولی هی امیدوارت میکنه که توی رابطه‌ای بمونی که خودتم میدونی خیلی وقته تموم شده ولی نمیخوای قبول کنی.
هر انسانی حقشه که دوسش داشته باشن اونم عاشق بشه ولی متاسفانه بعضی وقتا آدم وارد رابطه ای میشه که عشق یک طرفه رو تجربه می‌کنه به نظرم با توجه به اینکه خیلی سخته ولی آدم باید ول کنه بره این اتفاق دیر یا زود اتفاق میوفته ولی بعضی وقتا آدما هی پافشاری میکنن کسیو که دوست دارن نگه دارن حالا به هر قیمتی شده و خیلی به آدما آسیب  وارد میشه.
کتاب نکات فلسفی خوبی داشت و با اینکه کسل کننده بود از خواندنش لذت بردم
          
            کتاب بیست و ششم سال 1402
اولین کتابی که ازهاروکی موراکامی خوندم به نظرم از اون دسته کتابی بود که از اول جذاب و آدم خوب درگیر کتاب میشد  و هی میخواستی ادامه بدی ببینی آخرش چی میشه به نظرم کتاب زیبا و همزادپندارانه ای بود
قصه یه روند ساده و خطی داره که گره ها دونه به دونه باز میشن کتاب در مورد تنهایی ماست و اینکه شکست های عاطفی چه تاثیر بدی روی روح و روان ما میزارن
دلیل اینکه یک ستاره کم دادم اینه که کلا از کتاب یا فیلم های که پایان باز دارن و ادمو میزارن تو خماری خوشم نمیاد کاش پایانش جور دیگه ای رقم میخورد و برای اولین بار توی زندگیم حس میکنم نویسنده باید کتابو ادامه میداد و حس میکنم نویسنده یه پایان بهم بدهکاره
یکی از درسای خوبی که از این کتاب یاد گرفتم اینکه با اینکه خودم آدم درونگراییم و همه چیو میریزم تو خودم آدم باید گاهی سکوت نکنه و سکوتشو بشکنه تا آسیب کمتری ببینه
درباره ترجمه باید بگم ترجمه روان و خوبی بود و جاهایی که سانسور داره رو آدم متوجه میشه
          
            کتاب بیست و چهارم سال1402
توجه!!! شاید این نظر حاوی اسپویل ( لو رفتگی ) داستان باشد البته کلیت داستان اسپویل نمیشه فقط ماجرای اون اسپویل بشه توجه!!!
در مدت دو هفته خوندمش البته تاخیر به علت کم بودن تایمم برای خواندن کتاب بودن وگرنه داستان جذابی داش 
خوب اول باید بگم بخاطر این یه ستاره کم دادم چون اما هیچوقت از خیانت هاش پشیمان نشد و هر بار اونو تکرار می‌کرد که به نظرم از نظر اخلاقی درست نبود و همین مسئله باز نقاط قوت داستان بود به نظرم خیانت ها رو کنار بگذاریم داستان جذابی بود نویسنده به خوبی اتفاق های داستان شرح میداد و جوری نبود که از کتاب خسته بشی.
به نظر من اگه تا آخرش نخونین متوجه شاهکار بودنش نمیشین
نکته اخلاقی که کتاب بهم آموخت این بود که اونایی که ادعای دوست داشتنتو دارن یا رفیقتن تا وقتی سودی ازت بهشون برسه پشتت وقتی مشکلی برات پیش بیاد چشماتو باز میکنی میبینی هیچ کدومشون نیستن به نظرم توی مشکلات که آدم آدمای اطرافشو می‌شناسه اما بواری همینطور شد تا وقتی سودی داش هم پشتش بودن دوست داشتم از دهنشون نمیفتاد ولی تا یه مشکل پیش اومد اونایی که می تونستن کمکش کنن ازش روی برگردوندند
البته اگه بخوام شخصیت اما بواری بگم شخصیت خودخواه رویا پردازی که به نظرم تو عالم بچگی مونده بود و نمی‌خواست بزرگ بشه البته به نظرم رویا پردازی و آرزو داشتن خیلی خوبه به شرطی که سنجیده و عاقلانه قدم برداری نه اینکه مثل اما بواری خودتو توی باتلاق فرو کنی.
کتاب جالبی بود من نسخه چاپی با صوتی گوش دادم که گویندگی خانم بستاندوست عالی بود