بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

خفاش شب

خفاش شب

خفاش شب

سیامک گلشیری و 1 نفر دیگر
2.5
10 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

14

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

«مراد» و «قاسم» دو مرد شرور هستند که با فریب دادن زنان آنها را سوار ماشین می کنند و به محل دور افتاده ای می برند و آنها را به قتل می رسانند. شبی «لیلا» و «مژده» که دو مسافر هستند، در مسیری از هم جدا می شوند. لیلا سوار ماشین قاسم می شود. قاسم در بین راه دربارة خفاش شب صحبت می کند. او لیلا را به جای دورافتاده ای می برد و به داخل خانه ای متروکه می راند. او را به صندلی می بندد و به سراغ کار خود می رود. قاسم به علّت کدورتی که از زن قبلی و شوهرش دارد آنها را به قتل می رساند و همراه مراد به جای دوری می برد که جسدشان را آتش بزنند. لیلا از فرصت به دست آمده استفاده می کند و خود را نجات می دهد. مراد و قاسم بعد از آتش زدن اجساد، به سراغ لیلا می آیند و با صندلی خالی مواجه می شوند.

لیست‌های مرتبط به خفاش شب

یادداشت‌های مرتبط به خفاش شب

            راهنمای به گند کشیدن یک پرونده جنایی
یا شاید بهتره بگم راهنمای به گند کشیدن یه سوژه، سوژه ای که خودش بالذات هیجان و تعلیق و کشش خیلی بالایی داره.
نویسنده همه‌ی سعی‌ش رو کرده که یه پرونده قتل سریالی رو به بدترین شکل ممکن ازش اقتباس داشته باشه.
فقط من نمیدونم چرا اسم کتاب و عکس جلد و شرح معرفی کتاب توی همه‌ی سایت ها، همه تحت عنوان خفاش شب آورده شده.
کتاب هیچ ربطی، هیچ ربطی به غلام‌رضا خوشرو( خفاش شب) که قاتل سریالی دهه‌ی هفتاده نداره. در واقع داستان بعد از اع.دام خفاش شب اتفاق افتاده و انقدر مبهمه، انقدر مبهمه که دوست دارید نویسنده رو بسپارید به دست های مهربان و قا.تل خفاش شب😐
در واقع نویسنده و انتشارات خواستن تحت این عنوان جنجالی کتاب‌شون فروش بره و خواننده با توجه به پیش‌آگاهی‌ای که از پرونده این قا.تل داره خوندن متن کتاب رو رها نکنه.
وگرنه هیچ اشاره ای به باقی جرم های غلامرضا خوش‌رو و زندگی‌ش و نحوه دستگیری و دادگاهش نشده. هیچ اشاره‌ای.
داستان از شخصیت پردازی خالیه، سه چهارتا دونه هویج وجود دارن در داستان 😐🥕 که با هم مکالمه های طولانی و بی معنی میکنن. می‌بینی یه جمله تو دیالوگا چهار پنج بار تکرار شده.
نقطه ضعف دیگه ای که داره، دیالوگ های پینگ_پونگی بین شخصیت هاست. انقدر این مکالمات کش‌ میان و سرد هستن که برای مخاطب خسته کننده‌س.
برای پایان بندی هم که فقط زحمت کشیدن و یک نقطه " . " گذاشتن.
در آخر باید خدا قوت بگم به نویسنده که با قلم ضعیف، سرد و مبتدی‌ش یه سوژه جذاب رو له و لورده کرده. واقعا هنر میخواد ۱۳۰ صفحه "هیچی" بنویسی‌.

پ.ن: خوندن اطلاعات ویکی پدیا و سایت ها در مورد این پرونده خیلی خیلی جذاب تره از خوندن این کتابه.