بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت‌های مرضیه احمدی نورالدین وند (55)

            ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است⚘️⚘️

کتاب «#بریرخان_طومان» زندگینامه #شهید_علیرضا_بریری است که گروه فرهنگی هنرمند شهید محمدعلی معصومیان آن را به رشته تحریر درآورده و به همت انتشارات #شهید_کاظمی منتشر شده است. 
کتاب به سه فصل تقسیم شده است. در فصل اول پدر و مادر شهید روایتگر خاطرات شهید هستند. در فصل دوم همسر شهید راوی کتاب است و در فصل سوم روایت هایی از همرزمان شهید را مشاهده میکنیم.
 دو بخش وصیتنامه و تصاویر شهید نیز در انتهای کتاب قرار دارد.

شهید علیرضا بریری  یکی از سیزده شهیدی بود که در سال 1395 به همراه صدها نفر از نیروهای افغانستانی، سوری و عراقی، برای شرکت در نبرد آزادسازی منطقه‌ی حسّاس خان‌طومان، به سوریه اعزام شده بود.این عملیّات که با آزادسازی حلب و بازپس‌گیری یکی از مهم‌ترین نواحی استراتژیک سوریه همراه شد، جز با ایثار دلاورمردانی مانند شهید علیرضا بریری میسّر نبود.این منطقه دسترسی به جاده کمربندی را برای نیروهای داعشی ممکن می‌کرد که از طریق آن، با دزدیدن نفت این کشور و فروش آن به دولت ترکیه، تسلحیات و مهمّات خود را تأمین می‌کردند.
          
            خوش خوان ✔️
پر از درس زندگی ✔️
آموزنده✔️
این سه عبارت مقدمه خوبی برای معرفی کتاب میتونن باشن🌱
.
کتابیه که باید یک بار دیگه مطالعه اش کنم و هر چیزی که ازش یادگرفتم رو گوشه کناره هاش یادداشت کنم
لذت میبرم از اینکه خانوم هایی هستن که حاضرن در مسیر درست ، برای پیشرفت خودشون و کشورشون به معنی واقعی کلمه "تلاش" کنن 
و در آخر....
کاش منه #مرضیه بتونم کمی مثل مرضیه خانم کتاب بشم💔
شجاع, کوشا و مومنه!
.
📚بریم برای معرفی کتاب🙂:
این کتاب روایتی از زندگی بی‌بی مرضیه میررضایی، مادر شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام محمود تقی‌پور است
 کتاب در پنج فصل، زندگی این مادر شهید را از کودکی، خانواده، فعالیت‌های انقلابی، اجتماعی و... ایشان روایت می‌کند.
 داستانی جذاب که نشان می‌دهد چه زنی می‌تواند این‌چنین مرد قهرمانی تربیت کند.
 دختری که پدرش پیش از انقلاب اجازه نمی‌داده او کار کند اما بعد از انقلاب کار کردن دخترش را تکلیف می‌داند!
.
پ.ن:
خوندن این کتاب رو به همه دختران و مادران توصیه میکنم👌
          
            نمیدونم داشتم شعر میخوندم یا سفرنامه؟😍
خییییلیییی قلم  و کتاب های حامد عسکری رو میپسندم چه کتاب #پریدخت  چه#خال_سیاه_عربی 🥰
پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو مطالعه کنید👌
.
🌱یکم از متن کتاب رو بخونیم🙂:
خدای معلم‌های دینی مدرسه مثل خودشان بود؛ خدایی با عینکی کائوچویی که یک سری مقررات دقیق و منظم وضع کرده بود سخت‌تر از مقررات مدرسه و هر کس دست از پا خطا می‌کرد، حسابش با آتش جهنم بود و سُرب داغ و میل گداخته به چشم؛ یک خدای اخمو و بی‌اعصاب که انگار همیشه از دندان‌درد رنج می‌برد و همین روی رفتارهایش تأثیر منفی گذاشته بود. از این خدا خیلی می‌ترسیدم. عینک بعدی عینک مادرم بود. مثل خودش بود این خدا؛ مثل مادرم؛ مهربان و صمیمی و یک بُغضی همیشه توی صدا و چشم‌هایش بود. این خدا را خیلی دوست داشتم. اگر کار بدی می‌کردم، سگ‌محلم می‌کرد؛ ولی با یک ببخشیدگفتنِ من، با یک «دوستت دارم به خدا»، با یک «مگه چند تا پسر داری که باهام حرف نمی‌زنی»، یخش می‌شکست و دوباره بغلم می‌کرد و می‌گفت: «پسر خوبی باش! من خیلی ناراحت می‌شم که سرت داد می‌زنم. دلم ریش می‌شه تا برگردی و بگی ببخش.»