معجزه های خواربارفروشی نامیا

معجزه های خواربارفروشی نامیا

معجزه های خواربارفروشی نامیا

کیگو هیگاشینو و 2 نفر دیگر
4.0
131 نفر |
60 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

37

خوانده‌ام

268

خواهم خواند

162

شابک
9786222543884
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1401/10/30

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        سه جوان به نام‌های آتسویا، شوتا و کوهی، شبی برای پنهان شدن از دست پلیس مجبور به اتراق در مغازه‌ای قدیمی و متروکه می‌شوند. آن‌ها به زودی متوجه می‌شوند که در مغازه‌ای معمولی نیستند و صندوق پست همه ‌چیز فروشی نامیا، محل برخورد گذشته و حال است؛ راهی برای ارتباط با افرادی از گذشته که همگی برای پیدا کردن راه حل مشکلاتشان به آقای نامیا نامه نوشته‌اند.
      

لیست‌های مرتبط به معجزه های خواربارفروشی نامیا

نمایش همه

یادداشت‌ها

          بسم‌الله 
*خواربارفروشی نامیا یا خودخواه باش تا موفق شوی! ( البته نه آنقدر خودخواه که منافع ملی و حمایت از موسسات دولتی فراموش شود!)*

خلاصه همه کتاب همین بود. داستان درباره‌ی آدم‌هایی است که در پی ورود به یک خواربارفروشی متروکه، وارد نامه‌نگاری در زمان می‌شوند. اما همه‌‌ی این افراد یک معضل مشترک دارند: «مسئولیت ما در قبال تعارض رویاهامان با انتظارات خانواده چیست؟»
هیگاشینو جواب میدهد : «برو حالشو ببر! خانواده‌ای خانواده است که تو رو ساپورت کنه و از خوشحالیت خوشحال باشه. اگر خانواده‌ات رو چنین نیافتی، فرار کنی بری یتیم‌خونه با اسم مستعار زندگی کنی، خیلی بهتره!» 

همین الان شفاف‌سازی کنم که آن یک ستاره‌ای هم که توی بهخوان برایش گذاشتم، اصلا ربطی به ساختار منسجم داستانی‌اش نداشت!
*بنظرم ژاپن یک کمیته ممیزی کتاب و نشریات دارد، که تویش چندتا سامورایی نشسته‌اند و فقط یک وظیفه دارند؛ با کاتانا خوب و دقیق تمام جملات نوشته را خط می‌برند تا در جایی، گوشه‌ای، توی پاورقی یا حتی اعلامْ توهینی به هویت و ملیت ژاپنی نشده باشد. چیزی که در ایران کسی عین خیالش نیست هیچ، کلی هم نماد روشنفکری محسوب می‌شود* 
آن یک ستاره را به خاطر وطن‌پرستی و وفاداری نویسنده به کشورش دادم.
        

2

Teu

1402/6/11

          "معجزه‌های خواربارفروشی نامیا" درست مثل اسمش معجزه داشت. اگه اینکه کتابی باشی که باشکوه‌بودنت به قدری تاثیرگذار باشه تا اشک توی چشم‌های خواننده حلقه بزنه و باعث گریه‌اش بشه معجزه نیست، پس معجزه چیه؟ ادبیات هنره و هنر -از نظرم- باید تاثیرگذار باشه. این کتاب واقعا هنرمندانه بود.

داستان از شبی شروع می‌شه که یه گروه دزد در حال فرار کردن هستند و به ناچار مجبور می‌شن توی خواربارفروشی نامیا که خیلی قدیمیه، مخفی بشن؛ اما مدتی بعد از ورودشون به خواربارفروشی، متوجه‌ی نامه‌ای می‌شن که در لحظه‌ی ورود در اون‌جا نبوده و عجیب‌تر اینکه کسی هم در اون زمان کوتاه، از اطراف اون‌جا عبور نکرده...

این کتاب جزو اون کتاب‌هایی بود که لازم نبود برای اینکه بخوام بخونمش تلاشی کنم؛ بلکه به طور عجیبی من رو مجبور می‌کرد تا سراغش برم. با خوندن هر سطر مشتاق سطر بعدی می‌شدم و به هیچ وجه کند پیش نرفت‌.

بیشتر از همه‌چیز، روابطی که بین اتفاقات داستان بود رو دوست داشتم؛ اینکه کوچک‌ترین و ریزترین ماجرا‌های کتاب با یک نخ نازک و ظریف به هم وصل شده بودند. 
        

23