معجزات مغازه‌ نامیا

معجزات مغازه‌ نامیا

معجزات مغازه‌ نامیا

کیگو هیگاشینو و 1 نفر دیگر
4.0
131 نفر |
60 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

37

خوانده‌ام

268

خواهم خواند

162

ناشر
چترنگ
شابک
9786227342833
تعداد صفحات
384
تاریخ انتشار
1402/10/13

توضیحات

        در شب 13 سپتامبر، درحالی‌که سه جوان خلافکار در مغازۀ نامیا مخفی ‌شدند از شکاف صندوق پست نامۀ ‌عجیبی دریافت می‌کنند که از زمان گذشته رسیده و از مغازۀ نامیا درخواست مشورت کرده است. چه کسی از یک مغازه مشورت می‌گیرد؟ جوانان از روی کنجکاوی و برای سرگرمی به نامه پاسخ می‌دهند. پاسخ نامه بلافاصله غیب می‌شود و پاکت دیگری می‌رسد. هر سه جوان به نامۀ افراد مختلفی از گذشته پاسخ می‌دهند و با اطلاعاتی که دربارۀ حوادث زمان حال و گذشته دارند، آن‌ها را راهنمایی می‌کنند. اینکه افراد از این راهنمایی‌ها چگونه استفاده کنند، به تصمیم خود آن‌ها برمی‌گردد. معجزات مغازۀ نامیا روایت می‌کند که سرنوشت این افراد، در گذشته و حال، چگونه به هم پیوند خورده است. کیگو هیگاشینو پرخواننده‌ترین نویسندۀ ژاپن است. صدها میلیون نسخه از آثار او در سراسر جهان به فروش رسیده و قریب به بیست فیلم و سریال تلویزیونی از روی کتاب‌هایش ساخته شده است. وی جوایز بسیاری در سطح بین‌المللی دریافت کرده است. پیش‌تر نیز نشر چترنگ از همین نویسنده کتاب‌های فداکاری مظنونX، رستگاری یک قدیسه، معادلۀ نیمۀ تابستان و رژۀ خاموش را منتشر کرده است. معجزات مغازۀ نامیا را سعیده قاسمیان به فارسی برگردانده و نشر چترنگ آن را در 384 صفحه منتشر کرده است.
      

لیست‌های مرتبط به معجزات مغازه‌ نامیا

یادداشت‌ها

          بسم‌الله 
*خواربارفروشی نامیا یا خودخواه باش تا موفق شوی! ( البته نه آنقدر خودخواه که منافع ملی و حمایت از موسسات دولتی فراموش شود!)*

خلاصه همه کتاب همین بود. داستان درباره‌ی آدم‌هایی است که در پی ورود به یک خواربارفروشی متروکه، وارد نامه‌نگاری در زمان می‌شوند. اما همه‌‌ی این افراد یک معضل مشترک دارند: «مسئولیت ما در قبال تعارض رویاهامان با انتظارات خانواده چیست؟»
هیگاشینو جواب میدهد : «برو حالشو ببر! خانواده‌ای خانواده است که تو رو ساپورت کنه و از خوشحالیت خوشحال باشه. اگر خانواده‌ات رو چنین نیافتی، فرار کنی بری یتیم‌خونه با اسم مستعار زندگی کنی، خیلی بهتره!» 

همین الان شفاف‌سازی کنم که آن یک ستاره‌ای هم که توی بهخوان برایش گذاشتم، اصلا ربطی به ساختار منسجم داستانی‌اش نداشت!
*بنظرم ژاپن یک کمیته ممیزی کتاب و نشریات دارد، که تویش چندتا سامورایی نشسته‌اند و فقط یک وظیفه دارند؛ با کاتانا خوب و دقیق تمام جملات نوشته را خط می‌برند تا در جایی، گوشه‌ای، توی پاورقی یا حتی اعلامْ توهینی به هویت و ملیت ژاپنی نشده باشد. چیزی که در ایران کسی عین خیالش نیست هیچ، کلی هم نماد روشنفکری محسوب می‌شود* 
آن یک ستاره را به خاطر وطن‌پرستی و وفاداری نویسنده به کشورش دادم.
        

2

Teu

1402/6/11

          "معجزه‌های خواربارفروشی نامیا" درست مثل اسمش معجزه داشت. اگه اینکه کتابی باشی که باشکوه‌بودنت به قدری تاثیرگذار باشه تا اشک توی چشم‌های خواننده حلقه بزنه و باعث گریه‌اش بشه معجزه نیست، پس معجزه چیه؟ ادبیات هنره و هنر -از نظرم- باید تاثیرگذار باشه. این کتاب واقعا هنرمندانه بود.

داستان از شبی شروع می‌شه که یه گروه دزد در حال فرار کردن هستند و به ناچار مجبور می‌شن توی خواربارفروشی نامیا که خیلی قدیمیه، مخفی بشن؛ اما مدتی بعد از ورودشون به خواربارفروشی، متوجه‌ی نامه‌ای می‌شن که در لحظه‌ی ورود در اون‌جا نبوده و عجیب‌تر اینکه کسی هم در اون زمان کوتاه، از اطراف اون‌جا عبور نکرده...

این کتاب جزو اون کتاب‌هایی بود که لازم نبود برای اینکه بخوام بخونمش تلاشی کنم؛ بلکه به طور عجیبی من رو مجبور می‌کرد تا سراغش برم. با خوندن هر سطر مشتاق سطر بعدی می‌شدم و به هیچ وجه کند پیش نرفت‌.

بیشتر از همه‌چیز، روابطی که بین اتفاقات داستان بود رو دوست داشتم؛ اینکه کوچک‌ترین و ریزترین ماجرا‌های کتاب با یک نخ نازک و ظریف به هم وصل شده بودند. 
        

23