یادداشتهای فهیمه پورمحمدی (418) فهیمه پورمحمدی 1403/10/30 بادی دیگر ارسولاک لوژوان 4.3 1 عجب کتابی بود! خیلی دوستش داشتم 😭 هم گد عزیزم حضور خوبی داشت، هم تنار و لبانن (وای از لبانن، چقدر تعاملاتش با تنار عالی بود). و واقعا هیچ وقت به دنیای مردگان اینطور فکر نکرده بودم، حیف دریای زمین که دنیای مردگانش چنین جای وحشتناکی باشه. و الان پر از سوالم... یک نفر لطفا این کتابو بخونه در موردش حرف بزنیم 🫠 0 6 فهیمه پورمحمدی 1403/10/24 سنجاقک جلد 5 ارسولاک لوژوان 4.2 1 مجموعهی پنج داستان از دریای زمین: داستان اول در مورد شخصی به نام آتر و بنیانگذاری مدرسهی رکه و خب با توجه به وضعیت رک در آینده، این سوال رو به وجود میاره که چرا اینجوری شد! داستان دوم در مورد انتخاب بین جادوگری و عشقه. داستان سوم در مورد اگیون و استادشه. داستان چهارم در مورد ایریوثه و گد عزیزم در این داستان حضور داره. و داستان آخر، سنجاقک، نقطهی اتصال تهانو و جلد ششمه. در انتها هم یادداشتهایی در مورد دریای زمین هست، از جمله داستان موررد و الفارران (که به نظرم علت دوری کردن جادوگران از زنان، اتفاقات همین داستانه). در کل سرعتگیر و خستهکننده بود و اگر به عقب برگردم اول جلد ششم رو میخونم و بعد میام سراغ این. یا اینکه صرفا داستان آخر رو میخونم و میرم سراغ جلد ششم. 3 15 فهیمه پورمحمدی 1403/10/24 لطفا مراقب مامان باشید شین کیونگ سوک 3.5 5 یک داستان انسانی و قابل لمس؛ داستان در مورد مادری هست که در متروی سئول گم میشه، حالا همسر و فرزندانش به دنبالش هستن و در حین این جستجو از گذشته میگن. در هر فصل هم راوی تغییر میکنه و هم زاویهی دیدش (اول شخص، دوم شخص و سوم شخص داره). به جرئت یکی از بهترین کتابهای کرهای هست که تا حالا خوندم. گرچه غمانگیزه و چندباری اشکم رو درآورد، اما از خوندنش خیلی لذت بردم. فقط یک کم روند داستان کنده که ممکنه برای بعضیها خوندنش رو سخت کنه، اما من مشکلی با این قضیه نداشتم. ترجمهی دانشآفرین عالی و ترجمهی مهراندیش بده، خیلی بد. من نسخهی چاپی دانشآفرین رو داشتم و وقتهایی که بهش دسترسی نداشتم، ترجمهی مهراندیش رو از فیدیپلاس خوندم که به درد نمیخورد. نهایتا ترجمهی انگلیسی رو از آرشیو آنا گرفتم و با اون ادامه دادم. 0 25 فهیمه پورمحمدی 1403/10/10 شصت مرضیه اعتمادی 4.0 11 روایت مادر از تولد نوزادش در هفتهی ۳۱م، با وزن ۱۴۰۰گرم و بعد مننژیت و هیدروسفالی و آسیب مغزی و ... که همزمان پر از رنج و آرامش است. مادر، زینب را همینطور که هست دوست دارد و چه کسی گفته زینب خوشحال نیست؟ من هفتهی ۳۴م زایمان کردم (شش هفته زودتر از موعد) و پسرم یک هفته مهمان NICU بود. بعدتر هم پسر در نتیجهی واکسن یکسالگی سرخک گرفت و به خاطر عفونت سه روز بیمارستان بستری شد. این دو تجربه در مقابل آنچه زینب و مادرش از سر گذراندهاند، هیچ است و در عین حال در ذهن من از آنچه مادر زینب روایت کرده، تلختر است. انگار آرامش مادر زینب زهر و تلخی اتفاقات را گرفته. خدا قوت مادر زینب! تنتان سلامت! 0 22 فهیمه پورمحمدی 1403/10/9 راز خدمتکار فریدا مک فادن 3.8 37 کشدار و ضعیف... شخصیت میلی و انتخابهاش منطقی و باورپذیر نبود. اما دو ستاره دادم چون یکی دو بار غافلگیرم کرد. 0 14 فهیمه پورمحمدی 1403/10/6 خدمتکار فریدا مک فادن 4.0 77 واقعا خوب بود! درسته که کلیت داستان، فضاش و حتی شخصیتهاش یک مقدار کلیشهایه، اما خوب نوشته شده. اصلا نتونستم زمین بگذارمش! صبح شروع کردم و تا شب تمام شد؛ به همین خاطر چهار ستاره بهش دادم. و البته با اینکه ۹۰ درصد داستان رو پیشبینی کرده بودم، آخرش غافلگیرم کرد. موقع خوندنش یاد big little lies افتادم، به نظرم علیرغم تفاوتهاشون، خیلی به هم شبیه هستن. 0 15 فهیمه پورمحمدی 1403/9/29 تهانو ارسولاک لوژوان 4.1 4 تهانو جلد چهارم مجموعهی دریای زمینه و حدودا هجده سال بعد از جلد سوم نوشته شده. در واقع مجموعهی دریای زمین یک سهگانه بوده که با دورترین کرانه به پایان رسیده بوده و لگوین سالها بعد تصمیم میگیره جلد چهارمی بنویسه، و باز یک دهه طول میکشه تا بره سراغ جلد پنجم و ششم. اما جالب اینجاست که علیرغم این فاصلهی زمانی، اتفاقاتش دقیقا مربوط به بعد از پایان جلد سومه، وقتی که گد به گونت برمیگرده و تنار رو میبینه... از خوندنش لذت بردم، اما پایانش رو دوست نداشتم (نفهمیدم تهانو چیه). به نظرم به پای دورترین کرانه و گورهای آتوان نمیرسه. سانسورهای مسخرهای هم داره، مثلا یکجا ملافهای خونی میشه و تنار برای توجیهش میگه زودتر از موعد پریود شدم، که ترجمه شده زخمی شدم!!! عاشقانههای گد و تنار که کلا حذف شدن. +لگوین کلا شخصیتپرداز ماهریه و موفق شده یکی از عوضیترین جادوگرهای سیاه رو خلق کنه! عوضیتر از ولدمورت! از اسپن متنفرم!!! ++ جادوگرهای دریای زمین اعتقاد دارن که ازدواج کردن از قدرت جادوشون کم میکنه. برای همینه که همشون مجردن و خانمها در رک جایی ندارن. کاش رولینگ هم به جای اینکه مجرد بودن دامبلدور رو بندازه گردن گی بودنش، همینو میگفت... 0 9 فهیمه پورمحمدی 1403/9/27 دورترین کرانه جلد 3 ارسولاک لوژوان 4.1 4 داستان کتاب از اونجایی شروع میشه که آررن شاهزادهی جزیرهی انلاد، برای رسوندن پیامی به گد، ساحر اعظم، به رک میرسه: گویا در جزیرهی انلاد، جادوگران در حال فراموش کردن وردهاشون هستن و دیگه جادویی وجود نداره. همین اتفاق در قسمتهای دیگر دریای زمین هم رخ داده، بنابراین گد و آررن با لوکفار راهی یک سفر دریایی دور و دراز میشن تا ببینن علت این اتفاق چیه... از خوندنش خیلی خیلی لذت بردم و حتی از جادوگر و گورهای آتوان بیشتر دوستش داشتم :) آررن پسر مودب و معصومیه و گد هم واقعا فرزانهست و ترکیب این دو تا و تمامی صحبتهاشون در مورد زندگی و مرگ خیلی بهم چسبید. جادوی دریای زمین در کلمات نهفتهست و واقعا بین سطرهای کتاب احساسش میکردم. و آخرین قسمت سفرشون چقدر منو یاد برگشت هری و دامبلدور از غار کنار دریا انداخت... یک بار از لوژوان راجع به هری پاتر میپرسن، میگه کتاب خوبیه اما از originality (اصالت یا نوآوری) خالیه و خب توی این صحنه کاملا متوجه حرفش شدم. 2 10 فهیمه پورمحمدی 1403/9/24 جادوگر ارسولاک لوژوان 3.8 7 کتابهای طفلکی رو در حال خواندن نگه میدارم که سر فرصت یک یادداشت درخور و شایسته براشون بنویسم، اما اون فرصت هرگز از راه نمیرسه و مجبورم به همین یادداشتهای دم دستی نه چندان خوب رضایت بدم... جادوگر اولین جلد دریای زمینه که سال 1968 چاپ شده و جزء فانتزیهای کلاسیک به حساب میاد. کتاب سرگذشت گِد رو روایت میکنه، از بچگی که در گونت بزچران بوده و بعدتر که آموزش جادوگری میبینه و بعد هم بلایی که به خاطر غرور گریبانگیرش میشه. لوژوان در این کتاب دنیاسازی کرده: دریای زمین سرزمینی متشکل از جزایر کوچک و بزرگه که با دریای بیکران احاطه شدن و به طرز جالبی از کلیشههای رایج در دنیاسازی دوره. شکل جادو در این کتاب هم متفاوته: این جادو در کلمات نهفتهست و برای به کار گرفتنش باید اسامی حقیقی چیزها رو به زبان کهن یاد گرفت. کتاب متن، ترجمه، سرعت و شخصیت پردازی خیلی خوبی داره (پر از شخصیتهای کمگوی و گزیدهگوی چون در) و کلا دارم از خوندنش لذت میبرم (الان میانهی جلد سوم هستم). ممکنه بعد از خوندن جلد ششم برگردم و اینجا رو ویرایش کنم :) 5 16 فهیمه پورمحمدی 1403/9/24 داستان بیپایان میشائیل انده 4.2 6 مدتی بود دوست داشتم داستان بی پایان رو بخونم (به خاطر تعریفهای زینب خانم موسوی) و خب وقتی دیدم چاپ شده بدون تعلل خریدمش و از این کارم بسیار بسیار راضیم. داستان کتاب از این قراره که باستیان کتابی رو به نام داستان بیپایان در کتابفروشی میبینه، بدون اجازه برش میداره و شروع میکنه به خوندنش؛ کتاب در مورد اهالی سرزمین تخیلاته که به تازگی نیستی به مناطق مختلف اون حمله کرده. پیکهایی راهی پایتخت میشن که این موضوع رو به اطلاع ملکه برسونن، اما متاسفانه خود ملکه هم بیماره و نمیدونن چطور درمانش کنن. حالا یک نفر -آتریو- باید بره تا شاید درمانی برای بیماری ملکه پیدا کنه... داستان کتاب شاید کودکانه به نظر برسه، اما تخیل نویسنده واقعا غافلگیرم کرد: هم در دنیاسازی سرزمین تخیلات و جزئیاتش و هم در سیر داستان که به هیچ عنوان قابل پیشبینی نیست... شخصیتهای عجیب و غریبی داره که به خوبی پرداخته شدن مثل مورلای پیر، انگیووک و اورگل که کلا در حال بگومگو هستن، اواولالا، پیر کوههای سرگردان، بانو آیولا، یور و خیلیهای دیگه. به علاوه داستان پر از استعاره و مفاهیم مختلفه که در نهایت مهارت بیان شدن: دربارهی اندوه (باستیان به تازگی مادرش رو از دست داده و با پدرش بیگانه شده)، هویت (باستیان با هر آرزو، مقداری از خاطراتش رو از دست میده)، قدرت، دوستی (آتریو و فالکور در مقابل زائیدا) و خیلی چیزهای دیگه. در کل پیشنهادش میکنم. از اون کتابهاست که مدتی باهاتون زندگی میکنه. 7 12 فهیمه پورمحمدی 1403/9/21 گورهای آتوان ارسولاک لوژوان 3.8 3 گورهای آتوان جلد دوم مجموعهی دریای زمینه و با معرفی شخصیتهای جدید و در فضای کاملا متفاوتی شروع میشه. اینجا دختر کوچکی هست به نام تنار که دقیقا شب مرگ راهبه گورها به دنیا آمده؛ پس به عنوان کالبد تازهی راهبهی گورها، برای خدمت به بینامان، از خانوادهش جدا میشه و به معبد میره. دو سوم داستان کتاب هم در همین معبد و گورها و هزارتو اتفاق میفته و بیشترش مربوط به روزمرگیهای تناره. در واقع تا نیمهی کتاب اصلا اتفاق خاصی نمیفته و از این جهت شاید حوصلهسربر باشه، اما خب من شخصیت پردازی تنار و تار و کاسیل و مانان رو خیلی دوست داشتم و از متن و ترجمه راضی بودم. به علاوه از نیمهی کتاب هم سر و کلهی گد پیدا شد و کشش قصه جوری بالا رفت که نیمهی دوم کتاب رو تقریبا یک نفس خواندم. کلا مجموعهی جالبیه: یک فانتزی حماسی خفن که سبک خاص خودش رو داره و دوست دارم بقیهش رو هم بخونم. 5 9 فهیمه پورمحمدی 1403/9/6 بزرگ بشم چی می شم، نازنازی کی می شم؟ نینا لیدن 4.7 3 این کتاب رو معمولا به نوپاها توصیه میکنن، اما خب کتاب اصلا سن و سال نمیشناسه... برادرزادهی هفتسالهام خیلی اتفاقی کتاب رو دست سلمان دید و شیفتهی این شده بود که چطور چشمهای کرم ابریشم تبدیل میشن به نقشهای روی بال پروانه و نهال کوچک تبدیل میشه به یکی از شاخههای درخت و ... 0 5 فهیمه پورمحمدی 1403/9/6 هیچ هیچ هیچانه: 52 شعر از هفت شاعر گلبرگ کیانی 4.0 4 اصلا نمیفهمم چرا از این کتاب تعریف میکنن! بیشتر شعراش در حد "مغز سر گربه پرتقاله" مسخره هستن! 0 4 فهیمه پورمحمدی 1403/9/6 یک و یک و دو، نی نی راه برو المیرا اسکندری 5.0 1 پا به پای کتاب سینهخیز و چهار دست و پا رفتیم، ایستادیم، راه رفتیم و دویدیم... شعرهای کتاب ساده و جالبند و میشود موقع تاتی تاتی کردن برای بچه خواند، تصاویر کتاب هم به قدری خوردنی هستند که از تماشایشان سیر نمیشوید. 0 12 فهیمه پورمحمدی 1403/7/29 هری پاتر و جام آتش (هری پاتر4) جی. کی. رولینگ 4.6 26 ×حاوی اسپویلر× در جریان هستم که خیلیها عاشق این جلد هریپاتر هستن و جام آتش حسابی محبوبه، اما من باهاش مشکل دارم. یک لحظه تصور کنید که دمباریک، برتا جورکینزو نمیدید؛ اینطوری از مسابقهی سهجادوگر و وضعیت پسر کراوچ مطلع نمیشد! اون وقت کل پلات این جلد میرفت روی هوا! بعد بارتی کرواچ پسر چطور انقدر خوب نقش مودی رو بازی میکنه که هیچکس متوجه نمیشه؟ و چطور انقدر برای فرستادن هری پیش ولدمورت صبوری میکنه؟ نمیشد یک روز عصر دعوتش کنه اتاقش و با یک پورتکی (رمزتاز) بفرستتش بره؟ چون دامبلدور چند بار توی هاگوارتز از پورتکی استفاده میکنه و اینطور نیست که پورتکی توی هاگوارتز کار نکنه... کلا به نظرم هم بارتی کرواچ پسر و هم ولدمورت بعد از سالها تنهایی، انزوا و دوری از اجتماع، مخشون ایراد پیدا کرده و نقشهشون برای گرفتن هری زیادی مسخرهست... از کل این جلد فقط وسواس هرماینی نسبت به جنهای خونگی و تهوع (آب مماخ) رو دوست داشتم، به علاوهی فرآیند بدندار شدن ولدمورت با خون دشمن و استخوان پدر و گوشت خادم که در عین ترسناک بودن، یک حال باستانی خوبی داشت. 0 13 فهیمه پورمحمدی 1403/7/28 من سندبادم تو مسافر؛ ناسفرنامه ها نغمه ثمینی 4.2 6 بیست جستار خواندنی در مورد سفر به قلم قوی نغمه ثمینی. خواندنش به قدری لذتبخش بود که جیرهبندی کرده بودم مبادا زود تمام شود و البته خواندن هر جستار انقدر ذهنم را مشغول میکرد که پشت سر هم خواندنشان امکانپذیر نبود. میانوندهای کتاب را نمیفهمیدم که با خواندن جستار بیستم مفهوم شدند، برگشتم و از اول خواندمشان؛ و خب حالا دوست دارم برگردم و کتاب را دوباره از اول بخوانم و این چرخه را مدام تکرار کنم... 0 8 فهیمه پورمحمدی 1403/7/13 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 77 !حاوی اسپویلر! زندانی آزکابان از دو جلد قبلی واقعا قویتره، مخصوصا از نظر بهتر شدن قلم رولینگ. کلا مو لای درز داستان این جلد نمیره، اما دوست دارم از همینجا خطاب به لوپین عزیز بگم آقا! تو چقدر قدرشناسی آخه! دامبلدور برای حمایت از تو سنگ تموم گذاشت؛ هم نامهی هاگوارتز رو گرفتی، هم استخدام شدی. بعد وقتی جون پسر دوستت درخطره، وقتی سیریوس دو بار وارد قلعه شده و یکبار با چاقو وارد خوابگاه هری شده، باز هم به دامبلدور نگفتی سیریوس جانورنماست؟ واقعا سلطان غم دامبلدور! چقدر این مرد تنهاست. و جا داره یه تشکر جانانه هم از سیریوس بکنم بابت اینکه جونش بالا اومد تا حقیقت اتفاقات رو برای هری بگه! مخصوصا به خاطر جملهی "امشب اینجا فقط یک نفر کشته میشه"!!! 8 22 فهیمه پورمحمدی 1403/7/12 هری پاتر و تالار اسرار جلد 2 جی. کی. رولینگ 4.5 59 !حاوی اسپویلر! من همیشه تالار اسرار رو کمتر از سایر کتابهای مجموعه دوست داشتم و به نظرم ضعیفترین کتاب مجموعه است (و البته همچنان از خوندنش لذت بردم، میبرم و خواهم برد). چرا؟ به دلایل متعدد: اول از همه به خاطر دابی که به احمقانهترین شکل ممکن میخواد از هری محافظت کنه! اول تلاش برای اخراج هری از هاگوارتز با شکستن ظرف دسر، بعد بستن دروازه تا هری از قطار جا بمونه و آخر هم به خطر انداختن جونش با یک بلاجر دیوانه! احمقانهتر از این امکان داره آیا؟ دوم هری و ران که وقتی از قطار هاگوارتز جا میمونن به جای اینکه منتظر آقا و خانم ویزلی بمونن، به جای رفتن با پودر پرواز، تصمیم میگیرن با ماشین پرنده تا هاگوارتز برن! احمقانهترین روش ممکن! حداقل من فکر میکردم هری و ران عاقلتر از این حرفا باشن. سوم گیلدروی لاکهارت که اصلاً معلوم نیست چرا دامبلدور استخدامش کرده! و به نظرم تقریباً به اندازهی آمبریج منفوره. کلاً فکر میکنم اگر دامبلدور درس دفاع در برابر جادوی سیاه رو حذف میکرد خیلی از مشکلاتش حل میشدن! حداقل اینکه پای کوییرل و لاکهارت و کراوچ و آمبریج به هاگوارتز باز نمیشد. چهارم خود شخص شخیص تام ریدل! تالار رو باز میکنه اما به جای کشتن گندزادهها بهشون هشدار میده؟ و بعد حتی یک نفر رو هم نمیکشه؟ حتی یک گربهی کوچولو رو؟ یعنی به خاطر شانس محضه که هیچ کدوم از قربانیها به طور مستقیم به چشمهای باسیلیسک نگاه نمیکنن؟ پنجم اینکه هیچ کس به جز هرماینی متوجه نمیشه که هیولای سالازار اسلیترینِ مارزبان که اتفاقا نماد گروهش هم ماره، یک باسیلیسکه؟ کام آن! از دامبلدور بیشتر از این حرفا انتظار داشتم. ششم کل حوادث تالار اسرار. منظورم اینه که هری و ران خوب میدونن که لاکهارت یک شیاده، اما باز هم اطلاعاتشون رو میبرن برای لاکهارت! و هری خیلی تصادفی موفق به کشتن باسیلیسک و نابود کردن دفتر خاطرات میشه. در واقع به جای اینکه با باسیلیسک حرف بزنه تا کنترلش کنه، میدوه و جاخالی میده! اگر فاکس نبود هری حتماً مرده بود. بعد هم زهر باسیلیسک که یکی از معدود چیزهاییه که میتونه هورکراکس رو نابود کنه، دقیقاً کنار دست هریه! و آخر از همه اینکه من میدونم ملفوی صرفاً قصد داشته از شر دفتر خاطرات خلاص بشه، اما دادنش به جینی واقعا مسخرهست. ممکن بود جینی هیچ وقت از دفتر استفاده نکنه، یا خونه جا بذارتش (که تقریباً گذاشت) و کلاً دفتر وارد هاگوارتز نشه! در واقع ملفوی همهچیز رو سپرده به شانس! و من به خاطر تمام اینها یک ستاره از امتیاز کتاب کم کردم. پ.ن: اگر کسی پرسید هرماینی چرا توی گریفیندوره و نه ریونکلا، جوابش همینجاست! صرفاً برای حرف کشیدن از ملفوی تصمیم میگیره معجون مرکب پیچیده درست کنه! بعضی موادش رو از اسنیپ میدزده، توی دستشویی دخترا بارش میذاره و بعدشم خودش رو تبدیل به گربه میکنه... یک گریفیندوری واقعی 😊 7 30 فهیمه پورمحمدی 1403/6/30 هرگز نمیر جلد 1 راب ج. هیز 4.0 12 سه ستاره چون احساسات متناقضی بهش داشتم: یک پنجم اولش رو دوست داشتم، سه پنجم بعدی رو نه، بعد بهش علاقمند شدم، اما غافلگیری آخر داستان حالم رو گرفت و نظرم از کتاب برگشت. کلا نقطهی قوت کتاب یکی خلق شخصیتهای به یاد موندنیه و یکی توصیفات قویش، انقدر قوی که انگار در حال تماشای انیمه هستید (مثلا جایی که دختر مشت شعلهور میاد و با ژیژی جانش صحبت میکنه، من واقعا میدیدمش که ایستاده و موهاش توی باد تکون میخوره)... اما خب تعداد نبردهاش و توصیفاتشون خیلی زیاده و واقعا از اواسط کتاب به شدت خستهکننده میشه، به علاوه من غافلگیری آخر کتاب رو اصلا دوست نداشتم. کلا به نظرم فانتزی خفنی نیست و شاید برای انیمهدوستها جذاب باشه، که البته فکر میکنم اونا هم ترجیح بدن انیمهشو ببینن. 4 26 فهیمه پورمحمدی 1403/6/28 هری پاتر و سنگ کیمیا جلد 1 جی. کی. رولینگ 4.6 151 من هری پاتر را اولین بار ده، یازده ساله بودم که خواندم و وقتی شروع کردم دو، سه جلدش منتشر شده بود. برای هر جلد بعدی یکی دو سال انتظار کشیدم تا هجده سالگی که جلد هفتم آمد و تمام شد. خب مشخص است که این انتظارهای یکی دو ساله را با مطالعهی هزاربارهی جلدهای دیگر سر میکردم و مثلاً جلد اول را انقدر خوانده بودم که کتاب کاملاً ورق ورق شده بود. اما از بد روزگار کتابهای هری پاترم، مثل خیلی از کتابهای دیگر کودکی و نوجوانی، نصیب برادر کوچکترم شد و خودم ندارمشان... پاترهد درونم از این وضعیت اصلاً راضی نیست و جای خالی کتابها را هر چند وقت یکبار نشانم میدهد. مخصوصاً حالا که پسر کم کم بزرگ میشود و چند سال دیگر به سن هریپاترخوانی میرسد. و خب اگر قرار باشد مجموعه را برای خودم و پسر بخرم، کدام ترجمه؟ ترجمهی کتابسرای تندیس که نوستالوژیک است، اما یک عالم ایراد تلفظی دارد یا ترجمهی پرتقال؟ پس هری پاتر و سنگ کیمیا را خریدم تا با سنگ جادو مقایسه کنم و تصمیم بگیرم. راستش ترجمهی آرزو مقدس تمام تلفظها را درست آورده: دورسلی شده درزلی، رون شده ران و هرمیون شده هرماینی، اما از آن طرف بعضی معادلهای انتخاب شده هم متفاوتند: مثلاً پاتیل شده دیگ، تغییر شکل شده دگرگونسازی، وردهای جادویی شده افسونگری، معجونها شده معجونگری، مدافع شده چوبزن، جستجوگر شده جوینده، پیام امروز شده پیامآور روز و ... که خب چشم و گوش من به این معادلها عادت ندارد و تا اواسط کتاب ترجمهی کتابسرای تندیس را ترجیح میدادم. اما بعد بخشهایی از دو ترجمه را با متن اصلی مقایسه کردم و دیدم ترجمهی آرزو مقدس نه تنها روانتر است که به متن اصلی نزدیکتر هم هست. این مسئله را که بگذارید کنار صفحهبندی قشنگ و کیفیت چاپ نشر پرتقال و وردنامهی انتهای کتاب، تصمیم گرفتن آسانتر میشود؛ مخصوصا اینکه دوست ندارم ترجمهی جام آتش ویدا اسلامیه را بدهم دست پسر که خدای نکرده با دیدن وردهای فارسی تراماتایز شود. 9 39