هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

جی. کی. رولینگ و 1 نفر دیگر
4.5
238 نفر |
45 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

20

خوانده‌ام

602

خواهم خواند

58

از روز اولی که تعطیلات تابستان شروع شد و هری به خانه برگشت خانواده ی درزلی چنان با او بدرفتاری کرده بودند که هری فقط دلش می خواست به مدرسه ی جادو آموزی و افسونگری هاگوارتز برگردد اما وقت بستن چمدان هایش سروکله ی موجودی عجیب و خرابکار پیدا می شود و می گوید اگر هری به هاگوارتز برگردد فاجعه ای رخ خواهد داد. همین طور هم می شود دومین سال تحصیل هری در هاگوارتز پر است از رنج ها و هراس های تازه از جمله استاد جدیدی بسیار از خود متشکر و روحی که یکی از دست شویی های دخترانه را تسخیر کرده اما دردسر اصلی هنوز در راه است... کسی دارد دانش آموزان هاگوارتز را به سنگ تبدیل می کند آیا کار دریکو ملفوی است که پلید تر از قبل شده؟ آیا کار هگرید است که گذشته ی رازآلودش بالاخره برملا میشود؟ یا کار کسی است که همه در هاگوارتز بیش از دیگران به او مشکوک اند خود هری پاتر؟

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

نمایش همه
هری پاتر و سنگ کیمیا (هری پاتر 1) هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

معلم کلاس پنجمم خانم جی کی رولینگ

10 کتاب

هر وقت به گذشته نگاه میکنم متوجه می شم که بدون شک یکی از عوامل ترغیب من به مطالعه بیشتر مجموعه هری پاتر بود. کلاس پنجم که بودم دیگه کتاب قصه هایی که پدر و مادرم برام می خریدن برام جالب نبود ، قابل پیش بینی بودن و شخصیت هاش همیشه شاد و قهرمان. هیچ وقت آدم بده داستان برنده نمی شد و من برام سوال شده بود که واقعا همه داستان ها قراره این جوری تموم شن؟ این قد کسل کننده و بی هیجان؟ فکر می کردم مشکل از اینه که نویسنده های کتاب کودک به اندازه کافی هیجان وارد داستانشون نمی کنن. صحنه های تعقیب و گریز پلیسی و لو رفتن قهرمانی که به ارتش دشمن نفوذ کرده از جمله ایده هایی بودن که فکر میکردم باعث میشن داستان از اون کلیشه ای بودن در بیاد و منعطف بشه. تا این که یه روز به پیشنهاد خاله ام تصمیم گرفتم یه کتاب جدید رو که اسمش هری پاتر و سنگ جادو بود شروع کنم. اولاش خیلی عادی بود. تا پنجاه صفحه ی اول باورم نمی شد که قهرمان داستان قراره یه پسر نحیف و یتیم باشه که هیچ پشتوانه ی معنوی نداره و با حداقل امکانات زندگی رو سپری می کنه. یه قهرمان بر خلاف قهرمان های دیگه. یکی که فوق العاده نیست. یه آدم کاملا معمولی. و در برخی موارد بدشانس و بدبخت. اصلاح میکنم در بیشتر موارد بدشانس و بدبخت. این یکی قهرمان زیادی گناه داشت (و بیاید با هم رو راست باشیم، نویسنده ها دوست دارن همیشه قهرمان های منحصر به فردی رو خلق کنن و نکته قابل توجه این جاست که یه آدم خیلی خوش بخت ، قدرتمند و زیبا همون قدر خاص به نظر میرسه که یه آدم بدبخت و ضعیف می تونه خاص باشه) هر چند که من اون موقع متوجه این نبودم که در واقع هری پاتر هم از قانون نانوشته ی قهرمان ها خاص هستند( حالا به هر دلیلی ، می خواد به خاطر تروما هاش باشه ، ژنتیکش یا...) پیروی میکنه. منِ ۱۱ ساله با شخصیت اصلی ای آشنا شده بودم که از خیلی نظر ها با بقیه قهرمان ها فرق می کرد. این تضاد کاملا واضح در کنار نو بودن ایده مدرسه جادویی و خلاقیت های گاه بیگاه خانم جی کی رولینگ مثل پله های متحرک ، عکس های سخنگو ، قورباغه های شکلاتی و مهم تر از همه ۳ دوست که مثل من فکر می کردند و با این که زیاد خفن نبودن و هر کدومشون یه ایرادی داشتن اما همه جوره ، تحت هر شرایطی پشت هم بودن ، باعث شده بود خیلی با این کتاب انس بگیرم. و من مجذوب دنیای کتاب ها شدم، دنیایی که این کتاب تنها قطره ای ازش بود. اما مفاهیمی که از کتاب هری پاتر و سنگ جادو برداشت کردم: ۱_ هدف همیشه جلو چشمامونه ولی ما به بیراهه میریم ۲_ شخصیت آدما پیچیده تر از اونه که بتونی بشناسیشون ۳_شجاعت و حماقت تقریبا یکی هستن ۴_ قدرت مناسب کساییه که اون رو نمی خوان(این جمله منو یاد لارتن کرپسلی میندازه، اهل دلا جریانشو میدونن) الان که دوباره این مجموعه رو می خونم متوجه شدم که می تونست خیلی بهتر از اینی باشه که هست؛ اما چیز جالب توجه اینه که هیچ کدوم از اون عیب هایی که بیرون میکشم احساسم رو نسبت به این کتاب تغییر نمی ده.این کتاب برام شبیه یه دوست خیلی قدیمی شده. کسی که شاید بدی هایی داشته باشه ، اما به خاطر خوبی هاش و تجربه هایی که به من بخشیده دوست اش دارم شاید من هیچ وقت کتاب خون نمی شدم، البته اگر اون موقع هری پاتر رو نمی خوندم

پست‌های مرتبط به هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

یادداشت‌های مرتبط به هری پاتر و تالار اسرار (هری پاتر 2)

                هری‌پاتر و حفره اسرارآمیز را از همه سری کتاب‌های هری‌پاتر بیشتر دوست داشتم و دارم. حالت معمایی فضای آن و درگیری‌های هری برای یافتن هیولای حفره به‌عنوان یک پسر ۱۲ ساله واقعا بی‌نظیر بود. بخش‌هایی از کتاب بود که نفسم می‌گرفت و واقعا نمی‌شد کتاب را زمین گذاشت. اگر از من می‌شنوید کل هفت جلد هری‌پاتر را خوانده و حفره اسرار را دوبار بخوانید:)
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

هــــــــر
            هــــــــری پــــــاتر و زندانی آرکـــابان :

به دلیل محدودیت کلمات بهخوان ، قسمت دوم یادداشت روی جلدو دوم مجموعه میگذارم
من واقعا در هری پاتر زندگی کردم ! صحنه به صحنه در کنارشون بودم. وقتی هری در مسابقه برنده میشد من همراه با رون و هرمیون از ته دلم میخندیدم و برایش خوشحال بودم .همراه با گریه های آنها ناراحت میشدم و در زمان هیجان با ارور دادن ضربان قلبم مواجه میشدم !  این جزئیــات بود که باعث  شد هاگوارتز رو مثل کف دستم بشناسم. دخمه ی اسنیپ ، مسیر برج تا کلبه ی هاگرید . ترتیب میزهای غذاخوری گروه ها و ... . و این موارد هیچ دلیل دیگری بجز توصیف و صحنه های فوق العاده دقیق ، فراموش نکردن جزئیات و سر صبر نوشته شدن کتاب ندارد.

نویسنده ها استعداد خاصی در روایت کردن ماجرا دارند اما لنگیدن در نوشتن دیالوگ های کشش دار نقطه ضعف بعضی از آن ها است ولی رولینگ از این قاعده مستثنی است ! دیالوگ های هوشمندانه ی او کاملا روایتگر منش هر شخصیت است و انتقال احساسات قشنگ تری نسبت به متن داستان را به همراه دارد
جدای از گره اصلی که داستان به دنبال آن بود ، گره های متعدد و جدای از گره اصلی وجود داشت مثل جارو آذرخش هری ، رفتن به هاگزمید ، کج منقار و . . . 
گرچه جواب تمام این گره های فرعی تکه پازلی برای گره گشایی اصلی بودند !

در بخش اوج داستان متوجه شدم رد و بدل کردن دیالوگ های شخصیت های مقابل هم و یا به اصطلاح دوئل کردن خیلی بیشتر از روایت کردن آنچه که اتفاق افتاده می تواند قلب خواننده را به دهانش بیاورد !!

گره گشایی داستان هم حسن ختام کتاب بود . تمام دانه هایی که در سطح داستان کاشته شده بودند ، در قسمت گره گشایی برداشت شدند و این بار هم خواننده دست هایش را به نشانه ی تسلیم در برابر باور کردن دروغ های نویسنده  و غافل گیری زیاااد از مشخص شدن بعضی موارد بالا می برد  گرچه موافقم بخش مهمی از گره گشایی این کتاب یکم از سر نداشتن ایده انتخاب شده بود

و یک سری نکات ریزی هم هستند که به نظرم مطرح کردن آنها خالی از لطف نیست مثل کش دادن بیهوده ی کتاب . ریتم دو سوم اول داستان به شدت کند بود و میشد کتاب را در حجم خیلی کمتری به نتیجه رساند. یادآوری کردن رویداد های دو کتاب قبلی واقعا آزاردهنده بود و اوایل کتاب خیلی بیشتر به چشم می آمد ! نمیدانم نوشتن یک متن درباره ی کتاب شامل نقد کردن ظاهر آن هم می شود یا نه اما طرح جلد کتاب (انتشارات کتابسرای تندیس) واقعا نسبت به نسخه ی اورجینال عذاب آور هست اما نسبت به نشر پرتقال بسیاار هم مایه ی افتخاااااار !
مفهوم کتاب نسبت به دو جلد قبلی خیلی قشنگ تر بود و کاملا در خفا گفته شده بود.
همیشه میدانستم کتاب نسبت به فیلم ارجحیت دارد با اینکه فیلم این کتاب واقعا کار شده است اما بعد از خواندن هری پاتر این موضوع را با تمام پوست و جون و استخوانم درک کردم ! و شاید علت لذت نبردن زیاد از جلد اول ، دیدن فیلم قبل از خواندن کتاب بود !!

صفر و یک بودن نظرات زیاده ولی به نظرم مهم نیست که چند سالتون هست و به چه ژانر کتابی علاقه دارید اصلا کتاب خوان بودن یا نبودنتان ملاک نیست . به نظرم همراه شدن با قلم جادویی جی کی رولینگ و لذت همراهی کردن هری ارزش یکبار امتحان کردن را دارد  حتی اگر به نامه ای از طرف هاگوارتز ختم نشود !!!!