یادداشت‌های امیرحسن بزرگی متین (16)

            قبل از کابوس باغ سیاه خوندمش و فکر میکردم با توجه به تضادی که اسماشون با هم داره ممکنه اون طرف قصه هم دیگه باشن. (گیج کننده شد یه کم نه ؟! خب توضیح بیشترش داستان رو لو میده) 

خیلی کلی بخوام بگم راجع بهش، داستان مواجهه یه فرد بی اعتقاد با ماوراالطبیعه و غیبه.

حجم داستان خیلی کوتاهه  و همونجوری که از اسمش پیداست  مثل یه خواب می‌مونه.

کتاب تا به اوج میرسه خیلی زود تموم میشه و رهات می‌کنه و خب پیام و  نتیجه خاصی به دستت نمیده.

فقط در همین حد، ماوراالطبیعه وجود داره. تو نمی‌بینیش ! همین ...

به یک بار  خوندنش می‌ارزه و برای یک بار خونده شدن پیشنهادش می‌کنم.

پ.ن: نا گفته نماند که آقای آرمان آرین تو آثارشون عقاید زرتشتی ها رو به عنوان یه اصل پذیرفتن و اگر هم صحبتی از اعتقادات مسلمونا میشه، بسیار حاشیه‌ایه.
مثلا  تمام ملائکه‌ای که اسم میارن رو با نام زرتشتی اسم میارن. و اینطور میگن که: دیگران بهش جبرائیل هم میگن ...
خلاصه که فقط یه داستان بدونیدش :)
          
            این سه گانه رو وقتی نوجوون بودم خوندم. 
(البته به صورت مجموعه ۳ جلدی نخوندمش و هر جلد رو جدا جدا خوندم)
در حدی که داستان لو نره اگه بخوام توضیح بدم باید بگم که وجه اشتراک هر سه داستان وجود یه نوجوونه که به یه واسطه ای میره به زمان های اساطیر و در اون زمان‌ها نقشی رو ایفا میکنه. داستان جلد اول مربوط به دوران ضحاکه. داستان جلد دوم درباره دوران رستمه و داستان جلد سوم درباره دوران کوروشه و آخر جلد سوم هم نتیجه گیری از داستان ۳ جلده.

در مجموع اگه بخوام محاسنش رو بگم، داستان ۳ جلد (مخصوصا جلد ۱ و ۲) شما رو با داستانایی از شاهنامه آشنا میکنه که خوندنشون از متن اصلی برای نسل ما شاید بسیار غیر جذاب باشه اما به لطف قلم آرمان آرین جذاب شده.

از نظر داستانی واقعا جذابه و ژانر اساطیری و تخیلی داره.
نکته ای که هست اینه که این سه گانه، مخصوصا قسمت آخر جلد سوم  در حکم کتابچه معرفی آیین زرتشتیه و عقاید زرتشتی تو جای جای داستان به عنوان یه اصل مورد پذیرش هستند و اصل داستان رو پیش میبرن.

در کل خوندنش رو به کسایی که داستان‌های ایرانی و اساطیری دوست دارن توصیه میکنم. کشش داستان، بالاخص تو جلد ۱، خیلی مناسبه.
اما خب، مراقب این باشید که صرفا یه داستانه و عقاید زرتشتی ها رو به عنوان بخشی از داستان بپذیرید صرفا :)