یادداشت‌های علی (50)

علی

1403/3/9

شکار و تاریکی
          بسم‌الله
« نبوغی که جنون شد »
بخاطر گیرایی داستان که قبل تر اشاره کرده بودم ،قصد داشتم تمام آثار رانپو را بخوانم ولی منصرف شدم. هنگام تحقیق درباره نام اصلی کتاب و سال انتشارش با چیز هایی روبه رو شدم که روحم را نخ کش کرد، مانند گربه‌ای که به پارچه ای چنگ بیاندازد. هنوز نمی دانم باید بگردم و نسخه انگلیسی اش را هم بخوانم تا کاملا مطمئن شوم متن اصلی چقدر سانسور شده. اما حتی  اگر این متن سانسور شده هم باشد میتوان تاریکی ذهن نویسنده را دید که تا کجا پیش میرود.
هر چه جلوتر میرفتم با خودم میگفتم چطور ممکن است این سناریو( از لحاظ رذالت، وحشی‌گری و پیچیدگی )به ذهن یک انسان خطور کند! حسی که این رمان به من داده خیلی عجیب و پیچیده است، درست مثل خودش( خود رمان).  همزمان که مغزم از  درهم تنیدگی گره ها و گلاویز شدن نویسنده برای باز کردنش لذت می‌برد ، احساس دلزدگی، تهوع و انزجار مرا ول نمی‌کند.  از لحاظ پیچیدگی رمان های جنایی بسیار جذاب و لذت بخش و گیرا بود ولی ... چطور بگویم ؟... نمی توانم توصیفش کنم فقط میتوانم  بگویم ... اگر به خواندن چنین رمان هایی ادامه دهم قطعا دچار اختلالات روانی خواهم شد. 
راستش را بخواهید نمیدانم چه امتیازی بدهم. 
باید درباره رانپو بیشتر تحقیق کنم . باید بدانم چطور چنین افکار پیچیده و روان پریشانه ای از ذهنش عبور میکند و چرا؟ باید بدانم چرا در زمانی که این کتاب منتشر شده ژانر مورد علاقه مردم ژاپن چنین ژانر وحشتناکی بود؟
به نظرم شوندی اوئه (ایچیرو هیراتا) تفاوت چندانی با خود رانپو (هیرائی تارو)  ندارد. سرتاسر این کتاب، تماما خود رانپو است.
        

10

علی

1402/10/19

گردان قاطرچی ها
بسم‌الله
«
          بسم‌الله
«گردان قاطریزه»
اول که کتاب را شروع کردم (با زمینه ای که از کتاب های دفاع مقدس  کودک و نوجوان داشتم)، فکر کردم چند خاطره از چند رزمنده و شهید به صورت پراکنده است و تمام.
ولی بعد تمام کردن فصل دوم متوجه شدم، چه عجب این یکی فرق میکند. همان خاطرات پراکنده، حالا کنار یکدیگر به صورت یک داستان منسجم گردهم جمع شده اند. خیلی خوشم آمد.ادامه دادم و شخصیت های بامزه و دوست داشتنی جدیدی را ملاقات کردم. شخصیت ها برای من ملموس بودند و ویژگی های منحصر به فردشان آنها را برای من زنده تر میکرد.
به نظرم یک زمان نوجوان درجه یک است، چرا؟
چون مفاهیم کار گروهی، مهر و محبت، رفاقت و... را در یک قالب طنز به نوجوان ارائه می دهد( البته اگر شوخی های خرکی را از داستان فاکتور بگیریم)
حتی این رمان قابلیت زیادی برای تبدیل شدن به یک پویانمایی را دارد( اگه میشد ازش انیمه ساخت خیلی باحال میشد😍😂 به نظرم میمیک های انیمه ای خیلی خوب می‌توانند طنزِ ماجرا را نمایش دهند یا حتی بهتر کنند)
در کل بسیار خوب بود ولی فقط یکم سرگین رمان زیاد بود😉🤐
        

10

علی

1402/9/28

ترجمه الغارات: ‏‫سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع)
          بسم‌الله
«مصائب علی علیه‌السلام»
اگر برترین فرد جهان هم حاکم باشد ، تا ملتش بر ولایت او گردن ننهند نمی تواند امور را اداره کند.
اگر به نوع زندگی شخصی حضرت و زندگی کاری ایشان دقت کنیم متوجه نکته عجیبی می‌شویم. 
در زندگی شخصی امیرالمومنین، داستان بسیار لطیف و با نظم و منطق(الهی) است ولی در زندگی کاری ایشان، بی نظمی، تعلل، عدم اتحاد و ... وجود دارد.
و موجب این عیوب امیرالمومنین نیست بلکه عدم چفت شدن عقاید ملت مسلمان با امیرالمومنین است. چرا؟
در جواب باید گفت به دو دلیل کلی:
۱_ آنطور که در این کتاب آمده، اکثر افراد امام دیدی دنیوی دارند. عشیره، شرافت، پول،سستی،ترس و ... را در ارجحیت قرار می‌دهند (حتی در بعضی مواقع برای رضای خدا- البته به اشتباه)
۲_ در صورتی که امام برعکس است. او در تمام کارها، اعم از فردی و اجتماعی رضای خدا را در نظر میگیرد، عملکرد خود را نسبت به عملکرد پیامبر می‌سنجد و در آخر نظری شخصی خودش را دخیل میکند( که اکثر مواقع هم این کار را نمی‌کنند-نظر شخصی).
با یک مثال بحث را تمام میکنم: امیرالمومنین در ایالت مصر مخالفانی دارند(قضیه عثمان). به تشخیص خویش فردی را به نام قیس را فرماندار مصر می‌کنند و او بخوبی و بدون زور مخالفان امیر را کنترل کرد و حتی از آنها مالیات هم گرفت. اما روزی معاویه برای او نامه ای فرستاد تا به او بپیوندد و او در جواب نامه ای خنثی نوشت(نه تهدید و نه کرنش). همین موضوع باعث شد معاویه نامه دوم را بنویسید. در جواب نامه دوم لحن قیس بسیار تندتر میشود ولی چه فایده. وقتی معاویه می‌فهمد قیس دشمن بدی برای او و یار خوبی برای امیرالمومنین است، نامه اول قیس را به همراه نامه‌ای جعلی(به عنوان نامه دوم قیس) برای مردم شام میخواند و در خطبه می‌گوید، قیس با او صلح کرده است. وقتی این دروغ توسط جاسوسان به امیرالمومنین می‌رسد، مشاوران از ایشان میخواهند فرماندار را عوض کنند( با اینکه امیرالمومنین شک داشت که این خبر راست باشد)... بعد ها عبدالله بن جعفر، محمد بن ابی بکر را به عنوان فرماندار پیشنهاد داد( محمد مانند فرزند امام بود و همینطور برادر مادری عبدالله بن جعفر) چون دوست داشت محمد حکم امارت بگیرد....

در همین مثال می‌بینید یک برخورد عادی با فرد ظالم و یک پیشنهاد دوستانه از سر هوا و هوس چه اتفاقاتی هولناکی را در آینده برای امیرالمومنین علی علیه السلام رقم زد.
درباره کتاب: 
به عنوان یک کتاب ترجمه شده متن بسیار روانی داشت.
برای وقایع یک جدول زمانی در ابتدای کتاب وجود دارد
و در آخر کتاب دو نقشه برای درک جغرافیایی حکومت اسلامی براساس اتفاقات رخ داده.


        

14