یادداشتهای سارا کرمانی (102) سارا کرمانی 1403/3/31 کتاب فروشی نیست در جهان شینسوکه یوشی تکه 4.7 26 خیلی با نمکه 🤣 2 29 سارا کرمانی 1403/3/19 به دیگری فکر کن محمود درویش 4.4 3 با صدای خود محمود درویش تو ذهنم پخش شد... انگار که با همون لحن توی ویدئوهاش 0 20 سارا کرمانی 1403/3/12 محافظان کهکشان لوئیز لارنس 3.5 1 وای این کتابه! تو بهخوان میچرخیدم یه هو اتفاقی بهش برخوردم. یادم اومد قبلن خوندمش یادمه بامزه بود داستان یه سیاره بود با مشخصات شبیه زمین که مردمانش باعث نابودی سیاره شدن 0 8 سارا کرمانی 1403/3/10 جنگل ابر جلد 4 سیامک گلشیری 4.3 2 به نظرم تعلیق هاش زیاد بود تکرار هایش زیاد بود صفات تکراری موقعیت های ترسناک تکراری ولی در مجموع خوش گذشت خواندنش خوشحالم که قبل از اینکه جلد های قبلی از یادم برود خواندمش. و نظرم این است که جدا کردن جلدهاش از هم کار خوبی نبود . جلدهای مختلف ، بیش از حد به هم وابسته بودند. انگار که فصل های یک کتاب باشند. 0 16 سارا کرمانی 1403/3/9 کمبوجیه و من؛ پادشاهی مهر و کین ز.آروشا دهقان 4.1 10 چند وقت بود شروعش کرده بودم ولی نمیتونستم تمومش کنم. بالاخره شد! دوست داشتم کتاب رو. اطلاعات تاریخی توش رو دوست داشتم. سبکش آخراش یاد فیلمهای فریتیل آمریکایی میانداخت و یه جاهایی باهاش قاه قاه خندیدم. مثل قسمت برفبازیش! مشتاقم جلد دوم رو هم بخونم 2 20 سارا کرمانی 1402/7/2 سه قطره خون صادق هدایت 3.8 26 تلخی، تلخی، تلخی زیاد! نامردی، جرم، جنایت، قتل، خیانت.... اصن یه وضعی! شبیه کتاب های صمد بهرنگی بود 4 24 سارا کرمانی 1402/5/22 بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.7 84 کتاب رو سالها طول کشید تا تمام کنم. به اندازهی بقیهی کتاب های نادر ابراهیمی دوستش نداشتم... 4 38 سارا کرمانی 1401/10/13 ژه کریستیان بوبن 3.9 5 بر سر چیزهای که هیچ کس نمیبیند چه میآید؟ رشد میکند! اگر از توصیفات زیبا لذت میبرید و لحن آروم و با طمانینه ی نویسنده رو دوست دارید خوشتون میاد. داستان یک پسر بچه ی هشت سالهی خیال پرداز و دیوانه در طول زمان و ارتباطش با ژه. 3 42 سارا کرمانی 1401/5/13 آداب کتابخواری احسان رضایی 4.0 77 وقتی کتاب را میخواندم انگار که کتاب با صدای خود نویسنده در مغزم پخش میشد. انگار که نشسته باشد و خاطره تعریف کند. من عادت دارم در کتاب هایم حاشیه مینویسم و زیر بخشهایی که دوست دارم بار بعدی که میخوانم به چشمم بیاید خط بکشم. فرض کنید دارید حاشیهی کتاب می نویسید، یک هو می رسید به فصلی با نام «از متن به حاشیه، شما در کتابتان چیزی مینویسید؟» خشکم زد یک هو! مثل مجرمی که در حین ارتکاب به جرم دستگیر شده باشد! نفسم را حبس کردم و خودکار را معدوم کردم و رفتم که بخوانم که نویسنده چه مجازاتی را برای این متهم در نظر گرفته! کتاب رفت جزو کتابهای حال خوب کنی که میتوانم به هر دوستی هدیه اش بدهم. و خودم هم گاهی گاهی قدر چند صفحهی یک فصل درگیر خاطرهای شیرین از موضوعی شیرین به اسم کتاب شوم. 1 77 سارا کرمانی 1401/5/13 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.4 71 این کتاب رو یک نفس خوندم. کتاب قطوریه تقریبن دو روز طول کشید. برای من که بعد زنانه ی وجودم رو تو جامعه کمتر زندگی میکنم مثل یه لیوان آب خنک بود بعد از یه عالمه تشنگی. نگرانی های یک زن در جامعه ی مردانه، در ارتباطش با مادر، پدر، همسر، فرزند و ... من همسر و فرزند ندارم. اما نگرانی های مربوط بهش رو دارم. با قسمتهاییش که زندگی کرده بودم اشک ریختم. با ماجرای مستوره با پدرش، با دلتنگی برای مادرش و آرامش اسطوره ای که ازش می گیره. سعی کردم مادر آرامش بخش درونم رو بیدار کنم. با فهم پدرش و اینکه رمز آشتی باهاش رو توی تواضع پیدا کرد. سعی کردم خودم رو جای پدرم بذارم و از دید اون به ارتباطمون فکر کنم. اینکه چطور تونست حرف بزنه و خودش رو و انتظاراتش رو شرح بده و اونا رو محقق کنه. سعی کردم تلاش کنم به شرح دادن خودم حداقل برای خودم. این کتاب انگار یه بار نگرانی بزرگی رو از دوشم برداشت. با چالش هام مواجه شدم. اعتماد به نفس گرفتم. جمله جمله ی کتاب فکر شده و حساب شده بود. حس نمی کردم هیچ جملهای الکیه و میشه حذف بشه. و اینکه می خوام اعتراف کنم که زن ها بُعد زنانه ی خودشون، دغدغه ها و رویکرد های خودشون رو سانسور می کنند. یا لااقل من اینطوری ام. این کتاب و حس هایی که در حینش تجربه می کردم رو هم دوست داشتم برای خودم نگه دارم و حتا خجالت می کشیدم از نوشتن همین یادداشت. به دلیل همین میل به سانسور هر گونه حس زنانه، همین یادداشت رو هم دارم با دو ماه تاخیر می نویسم. کتاب بسیار تاثیر گذاری بود برای من. مثل چند سال زندگی کردن با کسی که انگار خود من باشه بود. 0 29 سارا کرمانی 1401/2/25 خاطرات محرمانه یک پزشک تازهکار آدام کی 3.9 5 از نمایشگاه ۱۴۰۱ خریدم برای دوست پزشکم که چند روزی در بشرویه مهمانش بودیم. بشرویه شهری در نزدیکی طبس است که او طرحش را آنجا می گذراند. هر روزی که از شیفت برمی گشت آنقدر داستان جالب دربارهی مراجعانی که داشت تعریف میکرد که مدام می گفتیم این ها را یادداشت کن تا بعدن کتابشان کنی! در نمایشگاه دیدم که قبلن این ایده انجام شده! البته نویسنده ی کتاب از کار پزشکی کناره گرفته و نویسنده شده. 0 20 سارا کرمانی 1401/2/11 برنامهریزی به روش بولت ژورنال: ردیابی گذشته، ساماندهی حال، طراحی آینده رایدر کارول 4.1 62 از طاقچهی بینهایت خوندمش یه بار پارسال خوندم و بولت ژورنال رو شروع کردم خیلی هم راضی بودم یه وقفه افتاد امسال تصمیم گرفتم دوباره بولت ژورنال داشته باشم. یه کمی جزییاتش یادم رفته بود، برای همین دوباره خوندم کتاب رو. 1 34 سارا کرمانی 1401/2/3 قاف: بازخوانی زندگی آخرین پیامبر از سه متن کهن فارسی یاسین حجازی 4.6 43 فهیمه چند روزی کتاب را برایم آورد و پیشم گذاشت اول کار بهش گفتم من الان هزار تا کتاب دارم که نصفه خوانده م و این هم که اینقدر حجیم است نمی خوانمش حالا حالا ها فهیمه که رفت بازش کردم و غرق شدم تویش میخواستم فقط تورقی بکنم اما نفهمیدم زمان چطور گذشت. اینکه یک اثر، هم محتوا داشته باشد، هم دقیق باشد، هم طراحی زیبا داشته باشد، هم کیفیت چاپ و صحافی واقعن چیز عجیبی است این روزها. روزهایی که آثار فاخر را مجبوریم، دندمان نرم، با کیفیت کم تحمل کنیم و محتوای آثار با کیفیت چنگی به دل نمی زنند، این کتاب غنیمت است. 4 67 سارا کرمانی 1401/1/3 تولستوی و مبل بنفش نینا سنکویچ 3.4 100 اینقدر همه ی بوک بلاگر ها در موردش حرف زده بودند بدون اینکه مطلقا هیچ چیز در موردش بدانم نسبت به آن دافعه داشتم اما حالا با خواندن یادداشت های روی آن تصمیمم عوض شد و بدم نمی آید روزی بخوانمش 1 25 سارا کرمانی 1401/1/2 نقشی بر سنگ: مبانی مفهومی کامپیوتر دانیل هیلیس 5.0 1 اگر بچهای دارید یا معلم بچههای کم سن هستید یا کلن علاقهمندید بدونید چطور میشه مبانی کامپیوتر رو آموزش داد یه جوری که کسی که آموزش میبینه عاشقش بشه و با گوشت و خون و وپوستش درکش کنه این کتاب رو بخونید. این کتاب مرجع طرح درسهایی بود که تو مدرسه به ما باهاش کامپیوتر رو آموزش میدادن. 0 20 سارا کرمانی 1400/12/28 ارمیا رضا امیرخانی 3.8 111 هنوز که هنوز است وقتی به سلام نماز میرسم که «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» مکث میکنم و نمازم گره میخورد به نماز ارمیا 0 53 سارا کرمانی 1400/12/28 من او رضا امیرخانی 4.3 160 ماجرا و سیر عاشقانهی کتاب من را میخکوب نکرد (البته من شاید زیادی زود این کتاب را خواندم) اما شخصیت پردازی ها را بی نهایت دوست داشتم. برای مثال هفت کور و درویش مصطفا اینکه بعدن در بیوتن هفت کور را دوباره ملاقات کردم به اندازه ی ملاقات دوبارهی یک دوست بسیار عزیز بعد از چند سال برایم پر لذتتر بود... ملاقات ارمیا در رهش ملاقات آن آجر منقوش به نقش «مع» در کاشی کاری سردر خانه ی درویش در همان... این تلاقی ها و ملاقات ها بینظیرند... 0 53 سارا کرمانی 1400/12/28 بیوتن رضا امیرخانی 3.9 50 شاخص ترین نکته ی کتاب که در اولین لحظه با شنیدن اسمش به ذهنم خطور میکند سجده های واجب است برای مبالغ بالای دلار ! اگر این بهترین روش مواجههی مخاطب با طرز تفکر و ادبیات نظام سرمایهداری نیست پس چیست؟ چراغ سبز بالای برج امپایر استیت به مناسبت عید فطر! آن هم از نمای نزدیک دیسکویی که در آن سوزی میرقصید. سوزی که شرط ختنه گذاشته برای نامزدش برای ازدواج! خدایا!!!! 0 21 سارا کرمانی 1400/12/28 جانستان کابلستان: روایت سفر به افغانستان رضا امیرخانی 4.3 78 بار ها شروع کردم به خواندن و رها کردم! نمیدانم چه میشود هر بار. شاید این بار بخت یار باشد و یا دست کم بفهمم که چرا نمیتوانم همسفر امیرخانی باشم در یکی از جذاب ترین مقاصد سفر در جهان. قلم امیرخانی را دوست دارم و با آن بیگانه نیستم. سفر نامه های دیگرش را هم دوست داشتم و نیم دانگ پیونگ یانگ را یک نشست خواندم. این بار شاید شد! باز هم فرصت دوباره میدهم به خودم و کتاب. 0 9 سارا کرمانی 1400/12/28 نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی رضا امیرخانی 4.0 25 اگر بگویند کدام کتاب امیرخانی را از همه بیشتر دوست داری نفحات نفت را میگویم (البته با رقابتی تنگاتنگ با نشت نشا). وارد شریف که شدم مدام دنبال مسیر بین مسجد و دانشکده مکانیک که روند شکل گیری اش در کتاب شرح داده شده میگشتم و در ذهنم ماجرا را تصور می کردم که اگر تمام دانشگاه را چمن کنیم و بعد مسیر پاکوب شده را راه بسازیم چه میشود! و اینکه هماره به دنبال بابا رجب گشتم بین باغبانهای دانشگاه! 1 8