معرفی کتاب آداب کتابخواری اثر احسان رضایی

آداب کتابخواری

آداب کتابخواری

4.0
158 نفر |
87 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

243

خواهم خواند

280

ناشر
جام جم
شابک
9786227676112
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1401/2/9

توضیحات

        خواندن کتاب راهی است برای کشف کردن، برای خیال کردن و آفریدن. خواندن راهی است برای زنده ماندن. 
ما در دنیای عجیبی زندگی می‌کنیم که کلمات به صورت مداوم از معنا تهی می‌شوند. ارزش‌های اخلاقی مرتب در معرض تهدید هستند. جبر زندگی، ما را مجبور به کارهایی می‌کند که خیلی‌هایشان را دوست نداریم و سرعت دنیای جدید، فرصت فکر کردن به این کارها را هم گرفته است. در این دنیای دیوانه‌وار، فقط در داخل صفحات کتاب است که کلمات باز هم همان معنایی را می‌دهند که همیشه داشتند. شجاعت، در آنجا شجاعت است و شرافت، شرافت. کلمات معنای واقعی دارند و به ما یادآوری می‌کنند که هنوز راهی برای نجات هست. خواندن مثل یک درمان است. یک شفای درونی. یک امید واقعی. چیزی که کسی نمی‌تواند آن را از ما بگیرد. 
این کتاب تلاشی است برای سرک کشیدن به همین دنیای شگفت‌انگیز پنهان در میان کتاب‌ها و راهنمایی برای لذت بردن بیشتر از فرآیند خواندن. 
      

لیست‌های مرتبط به آداب کتابخواری

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آداب کتابخواری

یادداشت‌ها

          به نام او

🔹️اول که این کتاب منتشر شد، راستش را بخواهید ناراحت شدم. به این خاطر که خودم طرح یک چنین کتابی را در ذهن داشتم و نزدیک پانزده یادداشت هم درباره کتاب و کتابخوانی نوشته‌ام. به طرح جلد هم حسودیم شد چون عاشق این عکس مرحوم نفیسی بودم و با خودم می‌گفتم گزینه خوبی برای طرح جلد کتاب هست.

🔸️من معمولاً از خریدن تازه‌های بازار سر باز می‌زنم که مهمترینش اولویتهایی‌ست که لزوماً چاپ اول نیستند و چون مدتی از نشرشان گذشته از لحاظ اقتصادی صرفه در خرید آنهاست، ولی خب بعضی مواقع نمی‌شود مقاومت کرد، احسان رضایی کتابی درباره کتاب و کتابخوانی نوشته است، نویسنده‌ای که آشنایی قدیمی است و به گردن تو و همسالان تو که کتاب‌خوان شده‌اند حق دارد و موضوعی که روز و شبت را در بر گرفته و از مواجهه مداوم با آن ناگزیری، دیشب به فروشگاه کیهان رفتم و از فروشنده محترم، کتابی درباره کتاب خریدم. از جایی که ده سال پیش در آنجا فروشنده کتاب بودم و اصلا ورود جدی من به این مقوله از آنجا شروع شد. الان که دارم اینها را می‌نویسم به این دقیقه پی‌برده‌ام.

🔸️کتاب مجموعه‌ای از یادداشتهای یک کتاب‌خوان حرفه‌ای است و بازگوکننده دغدغه‌های او در این سالهای کتاب‌خوانی است. نویسنده‌ای که از وجوه مختلف با مقوله کتاب درگیر بوده. هم کتاب‌خوان بوده هم خبرنگار کتاب هم ویراستار و هم نویسنده و ... کتاب از دقایق و نکاتی که بین تمام عشاق کتاب مشترک است پر است و از طرفی نثر رضایی که سالها در مطبوعات قلم می‌زند و دیگران را به کتاب و کتاب‌خوانی فرامی‌خواند آنقدر جذاب است که خود مشوق خوبی برای خواندن بما هو خواندن است. کتابی جمع و جور و خوش‌خوان که مطالعه‌اش را به تمام رفقا توصیه می‌کنم.

🔹️در آخر اینکه حالا که کتاب را تمام کرده‌ام نه تنها ناراحت نیستم بلکه خوشحالم چرا که یادداشتهای من تفاوت محسوسی با یادداشتهای جناب رضایی دارد، مشترکات کم نیست ولی خب  شکل و ساختار و یا برخی از مواردی که من می‌خواهم بگویم با این کتاب خوب تفاوت دارد. البته اگر روزی راضی بشوم که در قالب کتاب چاپش کنم. تا چاپ نشود انگار اصلا نوشته نشده.
        

65

          سر سفره بهت تعارف می کنن بیا یه لقمه بزن. از بقیه اصرار و از تو انکار. حقم داری، سیر سیری،این وسط نگاهت میافته به یکی که جوری با ملچ مولوچ غذا می خوره که تویی هم که سیری به خودت میای می بینی نه، انگار بدت نمیاد یه لقمه بزنی. نیم ساعت که می گذره می بینی اونایی که داشتن اصرار می کردن که بیا یه لقمه بزن حالا دارن بهت تیکه می ندازن که حالا خوب شد گفتی سیرم!
آداب کتاب خواری آقای رضایی هم دقیقا همینطوری دچارتون می کنه. اصلا جوری این فرایند خرید کتاب،کتابای چاپ اول و ... تعریف می کنه که اگر کتاب خون هم نباشی بعد از خوندن این تعاریف هوس می کنی حالا بری یه کتاب(رمان،علمی،دایره المعارف و...) هم بخونی. 
راستش من وقتی رمان می خونم حوصله ام سر میره بیشتر با اینجاش مشکل دارم که نویسنده بهت کلی جزئیات میده تا تو توی ذهنت بهشون تصویر بدی ولی من حوصله حلاجی کردن این همه جزئیات رو ندارم با اینکه حس تخیلم هم عالیه. ولی با خوندن آداب کتاب خواری گفتم برم یه سر هم به دنیای رمان و داستان بزنم.
کارآمد ترین بخش کتاب هم برای من "قصه ریش رستم بود "و راهکاری که بیان میشه. شخصی سازی کتاب باعث میشه ذهنت رو کامل درگیر کتاب کنی .به خودت میای میبینی چند ساعت گذشته و تو گرفتار فرایند شخصی سازی کتاب شدی.چه با نوشتن،چه با فکر کردن،چه با مباحثه ویا هر روش دیگه.
سعی کنید روند شخصی سازی کتاب رو برای خودتون یک اصل قرار بدید به نظر من مهم ترین قسمت کتاب خوانی هم همین قسمت هست.
        

60

          کم‌کم ترس برم داشته بود که نکند این همه علاقه‌ام به کتاب زیادی باشد! این همه شور و شوق برای تنها ماندن با کتاب و کتابخانه و آن کنج عزلت دیوار اتاقم. واقعا صحبت‌های بعضی دوستانم هم قدری بی‌تاثیر نبود :) چقدر تو بیکاری پسر، پول یامُفت خرج این کتاب‌ها می‌کنی که چه بشود، به جایش فیلم ببین و الخ. تا این‌که آقای احسان سینیور یا احسان پدر (باید کتاب را بخوانید تا قصه‌ی احسانَین را متوجه شوید) از گرد راه رسید و دلداری‌ام داد که تند نرو پسر جان! تازه کلی راه و آداب مانده تا عاشق کتاب بشوی و کتابخوار بنامیم‌ات؛ جا نزن.

بی‌اغراق هر فصل و روایتی را که خواندم؛ زیر لب د‌ه‌باری گفته‌ام: «وای! آفرین! دقیقا همین‌طوریه.» راستش کم‌تر کتابی خوانده بودم که این همه با وجودم و عادت‌های کتابخوانی‌ام سنخیت داشته باشد.

من می‌خواهم به همه‌ی شما بگویم که: «اگر کتابخوار هستید، آداب کتابخواری را بخوانید تا فکر نکنید که تنهایید؛ اگر هم نیستید که خب بخوانید تا با واجبات و مستحبات کتاب‌خواری عمیقا آشنا شوید...!»

«بورخس جایی گفته است: بهشت باید جایی باشد، شبیه یک کتاب‌خانه‌ی بزرگ. کسی که کتاب‌خانه دارد، برای خودش یک کنج عزلت دست‌وپا کرده که به خلوتکده‌ای از همه دور، وی باشد و وی باشد و وی باشد و کتاب‌هایش...» 

بیایید بیش‌تر در مورد کتاب و کتاب‌‌هایی که می‌خوانیم صحبت کنیم...
        

37

          توی یکی دو هفته‌ی پیش، کتابِ «آداب کتاب‌خواری» نوشته‌ی «احسان رضایی» برام شده بود #کتابراه؛ یعنی کتابی که فقط توی مسیر مطالعه شده.
.
کتاب جالبی بود؛ روایتی از جنس کاغذ و کلمه. هم برای کتابخون‌های قهار مناسب بود و هم برای نوپاهای این لذت!
نویسنده سوالات مختلفی -مثل اینکه چجوری یک نویسنده و مترجم خوب رو انتخاب کنیم؟! چرا باید کتابخونه شخصی داشته باشیم؟! چرا توی نقدهای ادبی باید موضع شخصی داشته باشیم؟! چرا مطالعه دایرةالمعارف‌ها اهمیت داره؟! و سوالاتی از این دست- رو به زبان خاطره و نظرات شخصی‌شون پاسخ داده بودن.
.
یک بخش از کتاب در مورد نحوه کتاب‌خون یا در اصل کتاب‌خوار شدنِ آقای رضایی بود و این ذهن من رو خیلی درگیر کرد.
از این جهت که، واقعا، خودم چجوری کتاب‌خون شدم؟!
البته، من به شدت نویسنده مشغول کتاب نیستم؛ یه حد وسط‌ام، نه خیلی دور از کتاب، نه دائم کتاب به دست.
.
نمیدونم دقیقا از کجا شروع شد!
مجموعِ محیط بود و برخوردایی که داشتم؛
شاید واقعا یه بخشیش، برمیگشت به ارثیه پدربزرگم 😂 -خدا حفظشون کنه-  از وقتی یادمه، ایشون کتاب دستشونه.
دفعه‌ای نبود که به دیدنشون بریم و چند جلد کتاب دور و بر خونه نباشه.
کتابخونه‌ی به نسبت کاملی دارن -البته در حوزه مطالعاتی خودشون-. اونقدری هست که وقت اسباب‌کشی‌شون، جا به جا کردن اون حجم کتاب معظلی بود برای خودش 😂 و خب خیلی وقته که نمایشگاه کتاب رفتن ایشون، از جانب مادربزرگم -خدا حفظشون کنه- تحریم شده 😂
.
بخش دیگه‌ی این مسیر، مربوط میشه به قصه‌های قبل از خوابی که پدرم برامون تعریف میکردن؛ داستان‌هایی از قرآن و پیامبران و اهل بیت (ع).
ذوق میکردم که وقتی معلم سر کلاس میخواست اون داستان‌ها رو تعریف کنه، من از قبل بلدشون بودم.
.
بعد از داستان‌های قبل خواب، مجموعه کتاب داستان کودکانه‌ی مذهبی که پدرم از نمایشگاه کتاب تهران برامون خریده بودن، توی ذهنم مونده...!
ذوقِ ورق زدن اون کتابا و دیدن نقاشی‌هاش حال‌م رو خوب میکرد.
.
خلاصه که هرکی و هرچی که باعث و بانیش بوده؛ دستش درد نکنه، خدا خیرش بده...! 😂
شما هم اگه دوست داشتین بگین: 
چیشد که کتاب‌خون یا حتی کتاب‌نخون شدین؟! 🤔

        

35

          خریدن کتاب مقوله ای است کاملا جدا و متفاوت از خواندن کتاب 
یک کتاب دوست واقعی ممکن است کتاب هوایی را بخرد که هرگز نخواند
ذوق این کار در خریدن اوست 
همانطور که بعضی ها به پاساژگردی  میروند و از مقایسه و تماشای مدل های مختلف کالایی که دوست دارند لذت میبرند ، برای یک کتاب باز واقعی ویترین کتاب فروشی همین حکم را دارد
گشت زدن بین قفسه ها ی کتاب فروشی ، نگاه کردن به طرح جلدها، گشتن دنبال اسم های آشنا، یه یادآورذن نقدها و خبرهای تازه در مورد کتاب، مقایسه ترجمه های مختلف، ورق زدن کتاب ها، خواندن نمونه ای از هرکدام ، تصمیم گیری در مورد سقف مجاز خرید ، محاسبه ذهنی که این کتاب چقدر طرفدار دارد و تا قبل از تمام شدن چاپش چقدر وقت هست، نقشه کشیدن برای جاسازی این خریدهای تازه ... و بالاخره پز دادن با کتاب هوایی که خریده ایم و هنوز نخواندیم  و چه بسا حالا حالا ها هم فرصت مطالعه شأن دست ندهد، همگی لذت های حلالی هستند که در حین خرید کتاب اتفاق می افتاد و « آن که چو من اهل بُوٓد» می داند که چقدر کیف دارند
        

49

sin_alef

sin_alef

1403/12/29

          متن مکتوب قبل از هر چیز دیگری، برای خود نویسنده آن کلمات یک کشف و اتفاق است. نوشتن به ذهن نظم می‌دهد. مطالبی که به شیوه گفتاری بیان می‌شوند، انرژی و اهمیت خود را فقط از استدلال پشت کلمات نمی‌گیرند... ولی همان کلمات را اگر از روی کاغذ بیاوریم، وضع فرق می‌کند. دیگر خبری از عوامل بیرونی نیست. کلمه، خودش است و خودش. متن باید به تنهایی گویا و رسا باشد. برای همین است که نوشته مکتوب، منطقی‌تر از آب در می‌آید. فرصت نوشتن به خود نویسنده این امکان را می‌دهد تا بهتر فکر کند؛ از صحت چیزی که می‌گوید و می‌خواهد، مطمئن شود یا برعکس، ایرادهای فکرش را بفهمد و برایشان راه حلی سراغ کند. از آن طرف خواننده هم به وقت خواندن با خود استدلالِ محض مواجه است، فارغ از گوینده‌اش و حسی که نسبت به او دارد.


پ.ن: از معدود کتاب هایی که انتخاب متنش خیلی سخت بود، از بس تیکه های خوب برای انتخاب داشت.

پ.ن۲: کلا نوشتن رو دوست دارم، خیلی زیاد. ارتباط نوشتاری رو هم. یکی از دلایلش این یه تیکه ی کتاب هست.


پ.ن۳: یه جایی از کتاب درباره ی کیهان بچه ها میگه، و من یاد خاطرات کودکیم افتادم... خیلی حس مشترک با این کتاب داشتم.
* «کیهان بچه ها بود که خشت اول را گذاشت و برای اولین بار مزه ی داستان خواندن را به ما نشان داد». مزه ای که هنوز هم زیر زبان نسل من مانده و حتی آوردن اسم «کیهان بچه ها» دهان ها را شیرین می‌کند. * 

آخی...

#آداب_کتاب_خواری
#احسان_رضایی
#انتشارات_جام_جم
#معرفی_کتاب
#کتاب
        

1

          هو الغفور.

ابتدا چند خط ازصفحه‌ی ۸۸ کتاب را بخوانیم:
"یک معرفی کتاب مطلوب آن متنی است که خیلی ساده و سرراست به دو سوال جواب بدهد: اول این‌که این کتاب درباره‌ی چه چیزی است و از چه حرف می‌زند. دوم این‌که این کتاب برای چه نوع مخاطبی مناسب است."

من هم با همین راه‌نما پیش می‌روم و پاسخی که برای این دو پرسش در رابطه با آداب کتاب‌خواری دارم را می‌نویسم.

۱. کتاب شامل ۳۰ یادداشت است. نویسنده در هر یادداشت به سراغ مطلبی مرتبط با کتاب می‌رود. تعداد موضوعات درواقع کم‌تر از سی‌تا ست؛ چه این‌که گاهی دو یا سه یادداشت مرتبط به یک موضوع اند؛ مثلا سه یادداشت "ذوق این کار در خریدن اوست" و "درس اول اسب" و "کوچک زیباست" مرتبط با انتخاب و خرید کتاب است. 
سرفصل‌های مطرح‌شده، ضروری و جالب‌اند. به نظرم موضوع مهمی دررابطه با کتاب، از قلم نیفتاده‌است. در این کتاب از چرایی کتاب‌خواندن و کتاب‌خریدن تا چه‌گونگی کتاب‌خواندن و کتاب‌خریدن  صحبت شده و حتی موضوعاتی جزیی‌تر مانند: کتاب الکترونیک، داستان‌های عامه‌پسند، کتاب‌های مرجع و... .

۲. در مقدمه می‌خوانیم:
"این کتاب، برای آن‌هاست که مفهوم "خوردن" یا "بلعیدن" را به معنای استعاری تلاش برای نزدیک‌شدن بیش‌تر به چیزی و بهره‌برداری حداکثری از آن استفاده می‌کنند. آن‌چه در این کتاب می‌خوانید، خاطرات و تاملات یک کتاب‌خوار با همین معنای اخیر است که آن‌ها را با بقیه‌ی دوست‌داران کتاب و کتاب‌خوانی و مطالعه به اشتراک گذاشته است."

اما راستش من فکر نمی‌کنم مخاطب این کتاب، تنها آشنایان کتاب باشند. شاید این کتاب بتواند آغازگر کتاب‌خوانی شود برای کسانی‌که مدتی است ترک عشق شاهد و ساغر (!) کرده‌اند.
        

32

          .
یک ترجمه افتضاح از یک رمان شاهکار را دستش گرفته بود و داشت به همراهش می‌گفت:«خیلی وقته دلم می‌خواد اینو بخونم.ببین قیمتشم چقدر مناسبه» 
من داشتم او را موقع خوانش آن کتاب تصور می‌کردم که احتمالا با خودش خواهد گفت «چقدر مزخرف بود هیچی نفهمیدم»  بدون لحظه‌ای درنگ گفتم «خیلی کتاب خوبیه ولی نه با این ترجمه» و لبخند زدم. پرسید:«شما خوندینش؟!»
خیلی صریح و ساده گفتم «نه ولی میشناسم» این بار نیشم بیشتر از یک لبخند باز شد و گذشتم اما او نگذشت سیل سوالاتش شروع شد کم کم احساس کردم دورم را آدم‌های مختلف گرفته‌اند او اما ول کن نبود مثل یک دانشجوی نکته سنج هر چه می‌گفتم یادداشت می‌کرد پرسید «چطوری نخونده میدونی خوبه؟! » گفتم: «فکر کنم همزیستی‌ام با کتاب‌ها باعث شده به قول #احسان_رضایی در مسیر اسب شناسی باشم» چشم های گرد شده‌اش وادارم کرد خودم توضیح دهم که در کتاب آداب کتاب‌خواری با داستان پادشاهی مواجه می‌شویم که در پی پیدا کردن بهترین اسب است شخصی برای اینکار انتخاب می‌شود و یک اسب ضعیف را با خودش نزد پادشاه می‌آورد اما خلاف تصور همه بهترین اسب از کار در می‌آید و نویسنده این داستان را به کتاب‌شناس‌ها مرتبط کرده‌است
زد سر شانه‌ام و گفت: «خوشحالم باهات آشنا شدم اسب شناس» و باهم خندیدیم. 

شاید شما تصور کنید #آداب_کتابخواری کتابِ کتاب دوست‌هاست مثلا آن‌ها که مثل من ترازوی سنجششان کتاب است پول‌هایشان را برای کتاب جمع می‌کنند و در راهش خرج می‌کنند آنها که تا اسم کتاب می‌آید دست و دلشان می‌لرزد و تمام قول و قرارهایشان را فراموش می‌کنند آن‌ها که احتمالا تا ابد کتاب نخوانده دارند و یکی از ترس‌هایشان این است که کتاب‌های مورد علاقه‌شان را نخوانده از این دنیا وداع کنند. بله کتاب مال این‌افراد است اما اگر شما هم اطرافتان یک نفر دیوانه‌ی کتاب دارید کتاب را بخوانید بلکه او را درک کنید. 

برای من که خیلی اوقات کسی را ندارم تا برایش کتاب بخوانم یا با او از ذوقی که کمتر کسی درکش می کند حرف بزنم این کتاب یک غنیمت بزرگ بود غنیمتی که هر چند دقیقه لبخند بزنم و بگویم : «دقیقا! وای خدا این منم» 


عکس جلد :استاد #سعید_نفیسی در کتابخانه شخصی‌اش

#کتاب
#کتاب_خوب
        

7