یادداشت‌های فاطمه سادات امامی (33)

پرنده به پرنده: درس هایی چند درباره نوشتن و زندگی
          پرنده به پرنده❤️

پایان
۲۵
۰۲
۰۳

دلیل اینکه خوندن کتاب چندین ماه طول کشید حجم زیاد صفحات یا متن سنگینش نبود...فقط دلم میخواست این منبع حس خوب رو همیشه داشته باشم. دوست داشتم همیشه تعداد صفحه ای ازش باقی مونده باشه تا هر روز یه بخشیشو بخونم...
اما خب هر شروعی پایانی داره و امروز به ایستگاه آخرش رسیدم.

هر بار که کتاب رو باز کردم به طرز شگفت انگیزی دقیقا درباره مساله اون روز من صحبت می‌کرد.
آن لاموت مثل یه خواهر یا استاد با لهجه و بیان آمریکایی رک و پوست کندش با من صحبت می‌کرد.
متن کتاب باعث میشد با خودم روراست تر و به حرفم علاقه مند تر بشم.

شدت علاقم به کتاب باعث شد از نسخه فیدی پلاس به سمت خرید نسخه مجازیش برم و احتمال زیاد اولین فرصتی که جیبم رخصت بده نسخه چاپیش رو به کتابخونم اضافه می‌کنم...
چون این کتاب واقعا حکم تراپی برای قلمم داشت.
دوست دارم هر چند وقت یبار بازش کنم و بخش هایی ازش رو بخونم.

امیدوارم تجربه شیرینش با کتابهایی شبیهش تکرار بشه.


پ.ن: به دوستانم در باشگاه شدیدا پیشنهادش می‌کنم. 

‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
        

27

و کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد
کسی نمی‌دا
          کسی نمی‌داند در کدام زمین می‌میرد!

پایان🌿

۶
۰۲
۰۳

درسی که از متن مهزاد الیاسی گرفتم توی دو کلمه خلاصه میشه: 

(روراست بودن با خود)

شاید بشه اسمشو گذاشت خود افشایی. بنظرم نویسنده کتاب کاملا با خودش،احساساتش و تجربه‌ هاش شفافه.
هیچ سانسوری روی خودش اعمال نمی‌کنه گرچه ممکنه انتشارات سانسور جزیی روی متنش وارد کرده باشه...

شیرینی این کتاب به دهنم مزه کرد؛
 نه به خاطر روایت مهزاد از مرگ، سفر یا برداشت های خودمحق پندارش از فرهنگ ایران و جهان،زن بودن و مذهب.

این کتاب رو دوست دارم چون روایت های آدمی رو خوندم که با خودش صادق بود. بنظرم رمز اثربخشی یه متن دقیقا همینه؛ اینکه از عمق وجودت باشه و بتونه اون احساسات پنهانیت رو به کلمه تبدیل کنه.
اگه کسی بتونه روایت هایی شبیه به این، از تجربه زیستش بنویسه خیلی هنر کرده، چون تونسته کلمات صادقش رو از لایه ها و حجاب های مختلف ذهن و عقلش بکشه بیرون.

به افتخار آدم هایی که خودشون و تجربه هاشون رو پذیرفتن و به رشته تحریر در آوردن کف می‌زنم و مهزاد یکی از اون آدماست...
این شب ها که همزمان با خوندن این کتاب روز‌نوشت می‌نوشتم به این فکر می‌کردم که من نه در روایت نویسی و جستار، توی همین روز نویس هام چقدر با خودم شفافم! و چقدر خودمو سانسور می‌کنم.
بنظرم همه ما باید دفتری داشته باشیم تا کلمه های درونی مون رو با با اعتماد کامل روی ورق های سفیدش حک کنیم. شاید روزی به این تبحر رسیدیم که از دلش جستار یا روایتی دربیاریم؛
روایت ما از پنجره ای که رو به دنیا باز کردیم❤️
‌‌‌┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═─
▣⃢🪴 @Anne57
        

35