بریده‌ کتاب‌های ابراهیم شجاعت

ذهنیت و زاویه ی دید
بریدۀ کتاب

صفحۀ 81

این حرف فرنود درست است که ما برای زندگی مبارزه می‌کنیم و کشته می‌شویم، نه این که برای کشته شدن زندگی می‌کنیم؛ ولی حرف درست‌تر این است که ما به گونه‌ای زندگی می‌کنیم که مرگ ما تقاطع زندگی نباشد و استمرار و ادامۀ آن باشد و به گونه‌ای بمیریم که زندگی کرده بودیم که این گونه به زندگی و مرگ محمد و آل محمد (ص) راه یافته‌ایم و با مرگ خود به بن بست نرسیده‌ایم و با زندگی خود مغرور نمانده‌ایم و تکرار را تلاوت نکرده‌ایم. با این نگاه، دیگر به بهره برداری از نیروهای کور و کینه های سرکش دل خوش نمی‌شویم و انگل خشم‌ها و غضب‌های گوناگون نمی‌گردیم که باید تمامی راه را دید و آمد باید با بصیرت آغاز کرد و باید شهید شد و جهاد کرد نه آنکه با جهاد به شهادت رسید. شهادت و آگاهی پیش از جهاد و مرگ سرخ آغاز می‌شود. آنها که با این بلوغ و شهود حرکت نکرده‌اند از میان راه باز می‌گردند و دوباره در شکم دنیاشان پنهان می‌شوند و با خواب و خورشان گره می‌خورند؛ اما آنها که رشد کرده‌اند و از پوست‌هاشان بیرون آمده‌اند دیگر نمی‌توانند به پوست‌هاشان را بازگردند و دیگر نمی‌توانند به زندان روی بیاورند؛ زیرا وسعت وجودی آنها در این را تنگنا نمی‌گنجد و این حرفی است که باید ستار و فرنود و دولت آبادی، همه با هم به آن بیندیشند و از رشد و وسعت و سعه وجودی انسان، به راز شهادت و اشتیاق به مرگ برسند. آب‌ها به ته کاسه‌ها قانع هستند.

3

کوچک زیباست: اقتصاد با ابعاد انسانی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 148

نتایج دومین دهه عمرانی بهتر از نتایج دهه اول نخواهد بود مگر آنکه به نحوی آگاهانه و مصمم توجه از کالاها برگرفته شود و به مردم معطوف گردد. در حقیقت بدون چنین انتقال توجه از کالا به مردم، نتایج کمک‌ها به نحو فزاینده‌ای ویرانگر خواهد بود. هنگامی که در مورد بهبود عمران و توسعه سخن میگوییم چه در نظر داریم - کالاها یا آدمها؟ اگر آدمها را در نظر داریم - آنها کدام گروه از آدمها هستند؟ آنها چه کسانی هستند؟ آنها کجا هستند؟ چرا به كمك نیازمندند؟ اگر نمیتوانند بدون کمک زندگی کنند، دقیقاً به چه نوع کمک نیاز دارند؟ چگونه باید با آنها ارتباط برقرار کنیم؟ توجه به مردم چنین پرسشهای بیشماری را مطرح میسازد لیکن کالاها نمیتوانند موجب طرح این همه سؤال باشند. به ویژه هنگامی که اقتصاد سنجان و آمارگران به آنها می‌پردازند، کالاها دیگر حتی هویت خاص خود را از دست خواهند داد و به صورت تولید ناخالص ملی (GNP)، واردات، صادرات، ذخیره‌ها، سرمایه گذاری، زیربنا و غیره در می‌آیند. میتوان براساس این تجریدات مدل‌های چشمگیری بنا ساخت که به ندرت در آنها آدمیان واقعی مورد اعتنا قرار گیرند، البته جمعيت‌ها احتمالاً رقمی در آنها خواهند داشت لیکن اهمیت آنها چیزی بیشتر از یک کمیت محض نیست که به عنوان مقسوم علیه بعد از مشخص شدن مقسوم، یعنی کمیت کالاهای موجود مورد استفاده قرار می‌گیرند. آنگاه مدل نشان میدهد که «توسعه» یا رشد، مقسوم در صورتی که مقسوم علیه نیز رشد کند، بازداشته و یا عقیم میشود.

1

آقای استاندار: خاطرات علی عبدالعلی زاده از دوران استانداری آذربایجان شرقی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 43

از دیگر مدیران موفق استان دکتر مسعود پزشکیان بود. ایشان را برای تصدی پست ریاست دانشگاه علوم پزشکی تبریز، به دکتر مرندی وزیر بهداشت معرفی کردم. دکتر مرندی گفت: پزشکیان از نیروهای بسیار خوب است اما با اخلاق او آشنایی ندارم مبادا سختگیری کند و این مسئله پزشکان را آزرده خاطر کند. به دکتر مرندی اطمینان دادم که با آقای پزشکیان صحبت خواهم کرد و مشکلی پیش نخواهد آمد. به صراحت با آقای پزشکیان صحبت کردم و گفتم که دکتر مرندی نگران نوع برخورد شما با پزشکان‌اند؛ همان طور که خودتان می‌دانید باید با پزشکان به نرمی برخورد کرد تا آزرده خاطر نشوند. آقای پزشکیان گفتند که من پزشکم و می‌دانم که با آنها چه طور رفتار کنم. وقتی که پزشکیان ریاست دانشگاه را پذیرفت، اوضاع دانشگاه کمی آشفته بود. دانشجویان مذهبی با مدیریت دانشگاه اختلاف نظر داشتند. با انتخاب پزشکیان که از تندروترین افراد مذهبی بود، دانشگاه علوم پزشکی بسیار آرام شد و خبری از درگیری و تنش نبود. هر از چندگاهی با آقای پزشکیان درباره نوع رفتار با پزشکان و نحوه برخورد با بیماران و مشکلات و موانع جامعه پزشکی صحبت می‌کردیم و بدین ترتیب هرگز میان ایشان و جامعه پزشکی اختلافی پیش نیامد. چندی بعد، با کمک و راهنمایی دکتر پزشکیان و کمک‌های مالی استانداری، مرکز جراحی قلب تبریز را بازسازی کردیم و آن را به مرکزی مدرن تبدیل کردیم و دکتر پزشکیان مسئولیت آنجا را نیز پذیرفت و امکانات پزشکی را در استان ارتقا داد.

1

تاریخ مختصر اوپک از تاسیس تا انقلاب نفت شیل
بریدۀ کتاب

صفحۀ 134

انتقال دارایی‌های مالی از کشورهای مصرف کننده نفت به بسیاری از کشورهای تولید کننده نفت از جمله اقتصادهای بزرگتر اوپک مانند عربستان سعودی، ایران، عراق، نیجریه و ونزوئلا باعث تبدیل شدن این کشورها به اقتصادهایی به اصطلاح نفتی شده است که در نتیجه دغدغه اصلی آنها نیز افزایش حداکثری فرصت‌های رانت جویی از محل فروش نفت است. این موضوع اغلب به قیمت لطمه خوردن نوآوری‌های داخلی، سخت کوشی، خطرپذیری کارآفرینی و توسعه اقتصادهای رقابت محور با حضور بخش‌های خصوصی اقتصاد در کشورهای تولید کننده تمام شده است. نفت به جای اینکه عاملی برای رونق این اقتصادها و ویژگی‌های مثبت اجتماعی باشد، در بسیاری از کشورهای نفتی به بلایی تبدیل شده که نتیجه آن غلبه بخش دولتی بر تمامی جنبه‌های اصلی اقتصاد و زندگی اجتماعی بوده و دیوان سالاری‌هایی عریض و طویل یارانه‌های ناکارآمد، مدیریت جزء نگر و فساد از دل آن سر به درآورده است. فعالیت‌های سیاسی در چنین کشورهایی حول محور توزیع درآمدهای نفتی و نه ایجاد منابع پایدار تولید و توزیع ثروت خصوصی می‌چرخد. مفهوم نفرین منابع به خوبی در ادبیات این حوزه نهادینه شده و از آن با عنوان بیماری هلندی نیز یاد می‌شود. این اصطلاح به توضیح عواقب اقتصادی تکیه بر یک منبع طبیعی اصلی نظیر صادرات نفت و گاز اشاره دارد که در دهه ۱۹۶۰ اقتصاد هلند را تحت تأثیر قرار داد. در این دوره با ورود درآمدهای سرشار ناشی از صادرات گاز به اقتصاد هلند، سایر بخش‌های اقتصاد این کشور دچار رکود شدند و با افزایش ارزش پول این کشور، هزینه صادرات بخش‌های غیرگازی افزایش یافت و کسب و کارهای داخلی نیز قدرت رقابت خود را از دست دادند. به منظور غلبه نسبی بر این مشکل، صندوق‌های مستقل مالی تشکیل شد تا درآمدهای عظیم ناشی از صادرات انرژی را جذب خود کرده و از ورود آن به بخش‌های مختلف اقتصاد جلوگیری و به این ترتیب کسب و کارهای داخلی از آثار مخرب آن در امان بمانند. با این حال نفرین واقعی نفت را می‌توان در وابستگی زیاد دولت‌های نفتی به درآمدهای نفتی و اتکای بیش از حد بودجه به درآمدهای این بخش و ناتوانی در افزایش سهم دیگر اشکال درآمدی در بودجه دولت‌ها دانست که به طور خاص در دوره‌های کاهش قیمت نفت خود را نشان می‌دهد. در میان تولیدکنندگان نفت، حتی کشورهایی مانند کویت که ذخایر ارزی خارجی قابل توجهی دارند، پس از مشورت با صندوق بین المللی پول نیز تلاش می‌کنند از طریق وضع مالیات بر شرکت‌های داخلی منابع درآمدی دولت‌های خود را متنوع سازند. وضع مالیات بر فعالیت شرکت‌های مختلف می‌تواند یک سیاست بزرگ و حساس نه تنها برای کویت، بلکه برای دیگر کشورهای عرب تولیدکننده نفت حاشیه خلیج فارس باشد. بسنده کردن به مالیات وضع شده بر شرکت‌ها و افزایش ناچیز قیمت سوخت‌های یارانه‌ای نمی‌تواند در مقایسه با تنوع بخشی واقعی به اقتصاد، تغییرات قابل توجهی در درآمدهای این دولت‌های نفتی ایجاد کند.

2

کوچک زیباست: اقتصاد با ابعاد انسانی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 135

به عبارت دیگر محاسبات اقتصادی که موفقیت را به لحاظ بازده یا درآمد، بدون توجه به شمارهٔ مشاغل ارزیابی میکند، در اوضاع و احوالی که در اینجا مورد ملاحظه است کاملاً نامناسب است، زیرا برداشتی ایستا را نسبت به مسئله توسعه در بر دارد. برداشت پویا به نیازها و بازتاب‌های مردم توجه می‌کند. نیاز نخستین آنها، آغاز نوعی کار است که اجری هر چقدر هم کوچک برای آنها به بار آورد؛ فقط هنگامی که تجربه کنند که وقت و کارشان حائز ارزش است میتوانند به ارزشمندتر ساختن آن ذیعلاقه شوند. از این رو بهتر است همه افراد به کار اشتغال داشته باشند و تولیدی انجام دهند تا آنکه فقط شماره معدودی از آنها با کارآیی بیشتر اشتغال داشته باشند و حتی اگر در حالت دوم بازده کل بیشتر از حالت اول باشد، چیزی از اهمیت این موضوع نخواهد کاست. لیکن مسلماً بازده حالت اول در همان حد کمتر باقی نخواهد ماند زیرا این يك حالت پویاست که قابلیت رشد را در نهاد دارد. يك فرد بيكار يك انسان مایوس است و عملاً به مهاجرت وادار می‌شود. این توجیه دیگری است برای این بیان که موجودیت فرصت‌های کاری، نیاز اصلی است و باید هدف اصلی برنامه ریزی اقتصادی باشد. بدون آن نمی‌توان سیل مردم به طرف شهرهای بزرگ را تخفیف داد تا چه رسد به اینکه از حرکت بازداشت.

0

چمدان های باز: روایت هایی از زندگی مهاجران در آمریکا
بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

جان قبلاً گفته بود که یک بچۀ پنج ساله دارد و دلش می‌خواهد دومی در آمریکا به دنیا بیاید تا عاقبت به خیر شود! برایم عجیب بود که یک کره‌ای با آن پاسپورت قوی چنین نگاهی به آمریکا داشت. همین طور که مشغول غذا بود گفت: من کره که بودم تو وزارت دادگستری کار میکردم، مدیر کل بودم. کارمم دوست داشتم ولی به هر حال اومدم آمریکا و دوست دارم اینجا پام سفت بشه. نوک چنگال را به گردن یک گل کلم زدم و پرسیدم وزارت دادگستری کشور که بد جایی نیست چرا اومدی اینجا که جاپا تو سفت کنی؟ سؤالی کردم که ممکن بود هر کس یک جور دیگر از خودم بپرسد. صورت بی‌مویش را خاراند و گفت: نگران اوضاع کره‌ام. میترسم با وضع موجود همه چیز برگرده به دهه نود. نمیدونم یادت هست یا نه یا اصلاً شنیدی که یه زمانی دلار تو کشور ما پیدا نمیشد و اقتصادمون تا مرز فروپاشی رفت؟ نوک چاقویش را بی‌هدف بین سیب زمینی و سس و پیاز در بشقاب تکان می‌داد. غصه‌هایش را ریخته بود آن جا و جدایشان می‌کرد. جمله‌هایش شبیه هر مهاجری بود که می‌شد جای او میزبان یا میهمان من باشد. یک عده شاکی یا نگران از وضع کشورشان که با هم یک کل غیرمنسجم از ساکنان آمریکا بودند. دوباره سرش را بلند کرد و ادامه داد: کره جنوبی تو جبههٔ چینه و آمریکا از این قضیه شاکیه و مدام و به هر بهونه‌ای تهدیدمون می‌کنه که نیروهای نظامی‌شو از کره بیرون میبره. من اما، فهمی از این همه ادعای قدرتمند بودن و در عین حال وابستگی یک کشور به کشور دیگر را نداشتم. همین عبارت «نیروهای آمریکایی» مسئله را برایم ناملموس میکرد چه با قید «حضور» همراه می‌بود و چه با قید «خروج». نگاهش کردم و گفتم خب این چه نوعی از نگرانیه؟ اولاً تو که اینجایی ثانیاً ورود و خروج قوای نظامی آمریکا مگه نون و آبتون رو قطع می‌کنه؟ لیوان نیمه پُر را نزدیک دهانش برد و نوشید با دستمال لب‌هایش را پاک کرد و گفت: آمریکا اگه بره همه سرمایه گذارای خارجی هم میرن و ما اگه ضعیف شیم کره شمالی با اون قدرت نظامی و سلاح‌های شیمیاییش امون نمیده، چین هم دنبالش. قطره‌های ریز استرس روی پیشانی‌اش عرق شده بود. دوست داشتم موضوع را عوض کنم که بفهمد چه می‌خورد. گفتم: اینا همه ترشی هستن؟ ما تو فرهنگ غذایی مون به خوراکی‌های کنار غذا به اندازه خود غذا اهمیت می‌دیم. خندید. دندان‌های مرتبش پیدا شدند موفق شده بودم.

1

خاک کارخانه: پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران
بریدۀ کتاب

صفحۀ 249

کارخونه سالی دو بار به ما پارچه می‌داد، آبی و مشکی. من با این پارچه برای آقام و پسرام شلوارکردی درست می‌کردم، چون کلفت بود. روتشکی و ملحفه هم می‌دوختیم. عیدها چهل متر سهمیه‌ی پارچه داشتیم. می‌تونستیم بریم فروشگاه چیت سازی و پارچه بگیریم. پولش هم توی چند ماه از حقوق‌مون کم می‌شد. من یه مقدار از این پارچه رو برای خودم برمی‌داشتم و بقیه رو سوغات می‌دادم به فامیل. اون موقع پارچه‌ی چیت خیلی هوادار داشت، محبوب بود. من اغلب به دیگران پارچه هدیه می‌دادم. برای تولد و عقد و هر مراسمی همیشه پارچه چیت می‌دادم. _بیرون اومدن از کارخونه سخت بود؟ نه، براش ذوق داشتم. از یه نقطه شروع کرده بودم و حالا رسیده بودم به نقطه‌ی پایان. یه روز قبل اینکه از کارخونه بیرون بیام، همکارام که در واقع دوستای صمیمیم بودن، گفتن باید به ما شام بدی. آقایون هم گفتن باید سور بدی. یه دیگ به چه بزرگی گذاشتیم پشت وانت و بردیم کارخونه و آبگوشت بارگذاشتیم. شیفتم که تموم شد تموم قسمت رو شام دادم. همکارام هم تا دم در کارخونه بدرقه‌ام کردن. حلقه‌ی گل انداختن دور گردنم. *وقتی داشتم از کارخونه بیرون می‌اومدم، در و دیوارش رو بوسیدم. بهش گفتم من هر چی دارم از تو دارم، حلالم کن که دارم میرم.* به کارخونه گفتم تا زنده هستم از تو دارم. از در که بیرون می‌اومدم صلوات فرستادن. اشکام ریخت. کارخونه که بودم واقعاً به من خوش می‌گذشت. سختی هم داشت اما اون لحظه‌ای که با همکارت می‌شستی سر سفره، اون لحظه‌ای که کنارش چای می‌خوردی، خیلی شیرین بود. کار به زندگیت تنوع می‌داد. تازه احساس قدرت هم می‌کردی که کار می‌کنی و پول در میاری.

1

مقدمه ای بر تنظیم گری و اقتصاد ملی: موردکاوی تنظیم گری در بخش انرژی و صنعت گاز ایران
بریدۀ کتاب

صفحۀ 260

مسائل بنیادی سطح توسعه و نقش نهادهای پشتیبان بازار نظیر امنیت حقوق مالکیت، کاهش هزینه‌های مبادله و ساختار نهادی، نقش بسیار تعیین‌کننده‌تری نسبت به سطوح خرد و کلان در راستای کارکرد صحیح بازار دارند. شکل گیری چنین بینشی در ساختار ذهنی سیاست گذاران و تصمیم سازان منجر می‌شود تا در فرآیند واگذاری فعالیت‌های اقتصادی از بخش دولتی به بخش غیردولتی در قالب خصوصی‌سازی تمام سازوکارهای پیشینی و پسینی را برای زمینه‌سازی رقابت عادلانه در نظر گیرند و تنها به مقوله‌ی انتقال مالکیت و درآمدزایی توجه نداشته باشند. شناخت ابعاد واگذاری و توجه به تمام مراحل آن بیانگر این است که پدیده خصوصی‌سازی به غایت موضوع پیچیده‌ای است و نمی‌توان نسخه‌ی جهان شمولی برای آن تجویز نمود و برای هر صنعت خاص و حتی هر بنگاه خاص نیازمند تدوین ضوابط خاصی از مرحله پیش تا سال‌ها پس از واگذاری است. در این پژوهش تلاش شده است به یکی از مهم‌ترین مقدمات واگذاری که با عنوان تنظیم‌گری و نهادهای تنظیم‌گر شناخته می‌شود، پرداخته شود. هر چند تنظیم‌گری، مقوله‌ای چند وجهی و دارای ماهیتی میان رشته‌ای از ترکیب علوم اقتصادی حقوق، علوم سیاسی و فنی به شمار می‌آید، در این کتاب بیشتر جنبه اقتصادی آن مورد بررسی قرار گرفته است. از منظر علم اقتصاد، تنظیم‌گری و ایجاد نهادهای تنظیم‌گر به واسطه پدیده شکست بازار امکان ظهور و بروز پیدا می‌کند و در ادامه به نحوه‌ی ورود و نوع مداخله‌ی تنظیم‌گری در انواع بازارها به تفکیک ماهیت رقابت پذیری و رقابت ناپذیری پرداخته می‌شود. پس از تبیین ماهیت، مبانی و ابزارهای تنظیم‌گری، به بررسی این موضوع در بازار انرژی و به ویژه صنعت گاز به عنوان یکی از مصادیق روشن شکست بازار پرداخته شده است. در ایران نیز تنظیم‌گری، با رویکرد سنتی سابقه‌ای طولانی دارد و نهادهایی نظیر بانک مرکزی، بیمه مرکزی و سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی به عنوان نهادهای تنظیم‌گر شناخته می‌شوند. ادبیات تنظیم‌گری با رویکرد مدرن و توجه به ایجاد نهادهای تنظیم‌گر مستقل به عنوان یکی از عناصر تشکیل‌دهنده و حمایت‌کننده بازار، از اوایل دهه ۱۹۸۰ در دنیا رواج پیدا کرد و این موضوع همزمان با تصویب قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ در سال ۱۳۸۷ وارد عرصه‌ی سیاست‌گذاری کشور شد. فصل نهم قانون مذکور که عنوان تسهیل رقابت و منع انحصار را به یدک می‌کشد، هر چند هنوز به لحاظ کیفی و کمی فاصله‌های زیادی با قوانین رقابت کشورهای پیشرو دارد، ولی می‌توان با کمی اغماض آن را قانون رقابت ایران نامید. به موجب این قانون شورای رقابت به عنوان نهاد تنظیم‌گر عمومی رقابت شناخته می‌شود و مطابق ماده ۵۹ قانون مذکور این نهاد پیشنهاد دهنده‌ی نهادهای تنظیم‌گر بخشی و تخصصی نیز می‌باشد. البته پس از سال‌ها تا به امروز به رغم تلاش‌های شورای رقابت هنوز نهاد تنظیم‌گر بخشی شکل نگرفته است. تاکنون دوبار موضوع تأسیس نهاد تنظیم‌گر بخشی در حوزه انرژی طی سال‌های ۱۳۹۵ به بعد در شورای رقابت مطرح شده و در نهایت راه به جایی نبرده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد مواردی از قبیل: ۱_ عدم توجه به روند تدریجی شکل گیری نهاد تنظیم گر در ایران ۲_ نبود مکانیزم مناسبی برای انتقال مسئولیت‌های حوزه تنظیم‌گری از وزارتخانه به این نهادها ۳_ ایجاد نهادهای تنظیم‌گر حوزه انرژی بدون تغییر ماهوی در قوانین اصلی ۴_ عدم توجه به تفاوت‌ها و شباهت‌های بخش انرژی در تدوین اساسنامه نهاد تنظیم‌گر ۵_ عدم تفکیک امور حاکمیتی و تنظیم‌گری از امور تصدی‌گری ۶_ بی‌توجهی نسبت به تنظیم‌گری در فرآیند تجدید ساختار و ۷_ درک متفاوت متولیان امور انرژی در کشور نسبت به مقوله‌ی تنظیم‌گری نیز از جمله مهم‌ترین چالش‌های نظام تنظیم‌گری حوزه انرژی به شمار می‌آیند که سبب شده تاکنون نهاد تنظیم‌گر بخشی در ایران به ویژه در حوزه انرژی شکل نگیرد. برای رفع این معضل در گام اول به جای تأسیس نهادهای تنظیم‌گر‌ مستقل بخشی، ایجاد نهاد تنظیم‌گر مشاوره‌ای برای کشورهای در حال توسعه و به طور کلی برای کشورهایی که در ابتدای مسیر ایجاد نهادهای تنظیم‌گر مستقل هستند و وزارتخانه‌ها تمایلی به واگذاری وظایف و اختیارات تنظیم‌گری خود به این نهادها ندارند، پیشنهاد شد. عنوان "مشاوره" به این معناست که تمام وظایف و اختیارات تنظیم‌گری در حیطه‌ی وزیر و وزارتخانه‌ی ذیربط است و متقابلا تمام مسئولیت‌های ناشی از تصمیمات اتخاذ شده در امور تنظیم‌گری نیز بر عهده‌ی شخص وزیر خواهد بود و نهاد تنظیم‌گر در اینجا فقط نقش یک شورای مشورتی ولی در عین حال مستقل را ایفا می‌کند. به نظر می‌رسد با شکل‌گیری چنین رویه‌ای به تدریج در گام‌های بعدی، زمینه‌ی ایجاد نهادهای تنظیم‌گر مستقل فراهم خواهد شد.

0