بریدهای از کتاب ذهنیت و زاویه ی دید اثر علی صفایی حائری
1403/10/5
صفحۀ 81
این حرف فرنود درست است که ما برای زندگی مبارزه میکنیم و کشته میشویم، نه این که برای کشته شدن زندگی میکنیم؛ ولی حرف درستتر این است که ما به گونهای زندگی میکنیم که مرگ ما تقاطع زندگی نباشد و استمرار و ادامۀ آن باشد و به گونهای بمیریم که زندگی کرده بودیم که این گونه به زندگی و مرگ محمد و آل محمد (ص) راه یافتهایم و با مرگ خود به بن بست نرسیدهایم و با زندگی خود مغرور نماندهایم و تکرار را تلاوت نکردهایم. با این نگاه، دیگر به بهره برداری از نیروهای کور و کینه های سرکش دل خوش نمیشویم و انگل خشمها و غضبهای گوناگون نمیگردیم که باید تمامی راه را دید و آمد باید با بصیرت آغاز کرد و باید شهید شد و جهاد کرد نه آنکه با جهاد به شهادت رسید. شهادت و آگاهی پیش از جهاد و مرگ سرخ آغاز میشود. آنها که با این بلوغ و شهود حرکت نکردهاند از میان راه باز میگردند و دوباره در شکم دنیاشان پنهان میشوند و با خواب و خورشان گره میخورند؛ اما آنها که رشد کردهاند و از پوستهاشان بیرون آمدهاند دیگر نمیتوانند به پوستهاشان را بازگردند و دیگر نمیتوانند به زندان روی بیاورند؛ زیرا وسعت وجودی آنها در این را تنگنا نمیگنجد و این حرفی است که باید ستار و فرنود و دولت آبادی، همه با هم به آن بیندیشند و از رشد و وسعت و سعه وجودی انسان، به راز شهادت و اشتیاق به مرگ برسند. آبها به ته کاسهها قانع هستند.
این حرف فرنود درست است که ما برای زندگی مبارزه میکنیم و کشته میشویم، نه این که برای کشته شدن زندگی میکنیم؛ ولی حرف درستتر این است که ما به گونهای زندگی میکنیم که مرگ ما تقاطع زندگی نباشد و استمرار و ادامۀ آن باشد و به گونهای بمیریم که زندگی کرده بودیم که این گونه به زندگی و مرگ محمد و آل محمد (ص) راه یافتهایم و با مرگ خود به بن بست نرسیدهایم و با زندگی خود مغرور نماندهایم و تکرار را تلاوت نکردهایم. با این نگاه، دیگر به بهره برداری از نیروهای کور و کینه های سرکش دل خوش نمیشویم و انگل خشمها و غضبهای گوناگون نمیگردیم که باید تمامی راه را دید و آمد باید با بصیرت آغاز کرد و باید شهید شد و جهاد کرد نه آنکه با جهاد به شهادت رسید. شهادت و آگاهی پیش از جهاد و مرگ سرخ آغاز میشود. آنها که با این بلوغ و شهود حرکت نکردهاند از میان راه باز میگردند و دوباره در شکم دنیاشان پنهان میشوند و با خواب و خورشان گره میخورند؛ اما آنها که رشد کردهاند و از پوستهاشان بیرون آمدهاند دیگر نمیتوانند به پوستهاشان را بازگردند و دیگر نمیتوانند به زندان روی بیاورند؛ زیرا وسعت وجودی آنها در این را تنگنا نمیگنجد و این حرفی است که باید ستار و فرنود و دولت آبادی، همه با هم به آن بیندیشند و از رشد و وسعت و سعه وجودی انسان، به راز شهادت و اشتیاق به مرگ برسند. آبها به ته کاسهها قانع هستند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.