بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مرتضی یوسفی‌مقدم

@mym_himself

37 دنبال شده

22 دنبال کننده

                      شرمندهٔ جانان ز گران‌جانی خویشم...
                    
mym_himself
http://virgool.io/@mym
arva_tt

یادداشت‌ها

                وقتی آرامش را در زندگی ساکن و بی‌حادثه می‌جویی، بگذار تسکین تو، اندیشه‌های یک فرمانده‌ی جنگاور باشد که شب‌های تیره را مامن نگارش تأملات خودش کرده بود، آن‌هم در فراغت روزهای ظلمانیِ نبرد مداوم در مرزها. از درون خیمه‌های سپاه روم و در مرز کشورش.
.
وقتی اژدهای قرن ۲۱، همه‌چیز و همه‌جا تو را وادار به مصرف افسارگسیخته و تخلیه‌ی بی‌حساب خشم‌های انباشته‌ات می‌کند، بگذار امپراتوری مهربان راز تحرک و پویایی را در خواب بر روی بسترهای خشن و پوشیدن جامه‌های مندرس به تو بیاموزد. او که پرهیز و خویشتن‌داری را کلید بلوغ شخصیتی و تسط عقل بر کردار انسان می‌دانست.
.
وقتی همه تو را از یاد مرگ برحذر می‌دارند، تا شبحِ مرده‌وشی روح خسته‌ات را نیالاید، بگذار تا یک فیلسوفِ رواقی، از جان‌بخشی مرگ برایت بگوید. بگذار شاگرد استاد ندیده‌ی سقراط، داروی مرگ را که دوای خودخواهی‌ها و بی‌حاصلی‌ات هست را به تو بنوشاند.
.
وقتی شکست‌ها، ناکامی‌ها و دردها تو را مضطرب می‌کنند، بگذار مارکوس اورلیوس از نقش شومِ امید در خشم و اضطراب بگوید. او که ریشه‌ی خشم را تلاقیِ امید واهی با واقعیتِ پیش‌بینی‌نشده می‌دانست. او اضطراب ما را ریشه در اعتقاد ما به دنیایی خیالی می‌دانست که در آن همه‌چیز بر وفق مراد است. او که اعتقاد داشت، اگر ما از واقعیتِ فلاکت‌های زندگی آگاه شویم، دیگر خشمگین نخواهیم شد.
.
و این کتاب که در قرن دوم نگاشته شده، گویی برای امروز ماست. برای ما تبعیدشدگان زمان در قرن ۲۱ که هر روزمان را غول سرمایه‌داری می‌بلعد و نه شادی‌هایمان دوام دارد و نه آرامشمان ثبات. برای ما مردمانی که پیوسته به ریسمان‌های سست و پوشالی تصنعات و تجملات و تخیلات پوچ چنگ زدیم که برَهیم اما بیشتر فرو رفتیم
        
                کتاب‌معرفی‌کردن الکی نیست. تا ندونی مخاطبت کیه نمی‌شه که. باید بدونی علاقه‌ش به چیه، چیا خونده، چه کتاب‌هایی نصفه‌نیمه رها کرده، چه کتاب‌هایی رو خریده اما نخونده و کلا کجای مسیره. تا این‌ها رو ندونی نمی‌شه به‌ش پیشنهاد بدی.
اما بعضی کتاب‌ها هستن که اگر جواب سوآلای بالا رو بدونی به افراد زیادی می‌تونی پیشنهاد بدی. یعنی جامعه بزرگی هستن که از خوندن اون کتاب خوش‌شون میاد.
زمانی که کتاب «اوضاع خیلی خراب است»ِ مارک مَنسُن رو تموم کردم، دقیقاً همین نکته به ذهنم رسید. ازین نویسنده قبلاً «هنر ظریف بی‌خیالی» هم خیلی معروف شده‌بود. این جدیده، کتابیه که به خیلی‌ها می‌شه معرفیش کرد. اصلاً می‌شه به خیلی‌ها هدیه داد. به‌نسبت کتاب قبلی‌ش استخون‌بندی قوی‌تری داره و مستندتره.
نویسنده یک وبلاگ‌نویسِ خلاق و بامطالعه‌ست. وبلاگ‌نویسی یک توانمندی رو در آدم خیلی خوب تقویت می‌کنه: مخاطب‌شناسی و به‌تبع اون جذاب‌گفتن و شرح و بسط‌دادن. وقتی این کتاب رو می‌خوندم بعضی جاهاش به‌خوبی می‌تونستم بفهمم که نویسنده چه مفاهیمی رو قبلاً خونده و چیا رو می‌خواد توضیح بده. اما به‌شکل موفقیت‌آمیزی جذاب و سرگرم‌کننده حرفاش رو ریخته بود کف کاغذ. به نظرم این کتاب هم حکمت‌آمیزه و هم خوندنش سرگرم‌کننده.
فلذا «اوضاع خیلی خراب است» هم جزو پیشنهادای عمومی من قرار می‌گیره؛ مثل بادبادک‌بازِ خالد حسینی.
        
                اقتصاد کلاسیک یک فرض نادرست دارد:
«آدم‌ها به دنبال بیشینه‌کردن منافع خودشان هستند و به درستی از پسش برمی‌آیند.»
براساس همین پیش‌فرض است که بسیاری از نظریه‌پردازان، مقررات‌زدایی از بازار را دنبال می‌کنند؛ زیرا باور دارند که نهادهای اقتصادی با خردمندی رفته‌رفته اوضاع را اصلاح می‌کنند و‌ مسیر تکامل را پی می‌گیرند.
اقتصاد رفتاری اما چنین عقیده‌ای ندارد. اقتصاد رفتاری، نقطهٔ تلاقی روان‌شناسی و علم اقتصاد است. این علم معتقد است انسان‌ها احمق‌تر از آن چیزی هستند که خودشان خیال می‌کنند؛ و این نابخردی در تصمیم‌گیری، تا حدودِ زیادی قابل پیش‌بینی است.
کتاب «نابخردی‌های پیش‌بینی‌پذیر» دروازه‌ای خوش‌فُرم برای شناخت مقدماتی اقتصاد رفتاری است.
دن آریلی، نویسندهٔ کتاب با آزمایش‌های مختلف و جالب، سعی دارد این خطاهای تصمیم‌گیری را به خواننده گوش‌زد کند.
اگرچه این کتاب در حوزهٔ اقتصاد و روان‌شناسی دسته‌بندی می‌شود، اما به نظر من همهٔ ما به آن نیاز داریم؛ البته اگر بلوغ عقلی و اقتصادی برایمان اهمیت دارد.
        
                بعضی از کتاب‌ها در هر مرورِ مجدد، زاویه‌های جدیدی از حقیقت رو به نگاه‌مون تقدیم می‌کنند. هر بار دانش تازه‌ای به ما می‌آموزند. اما اضافه‌شدنِ دانشِ جدید، تنها دلیل مطالعه‌ی چندباره‌ی یک کتاب نیست. 
کتاب‌هایی هم هستند که حتی در ملاقاتِ اول‌بارشون، به ما حرفی نو ارائه نمی‌دن؛ اما نیازه که مکرر به‌شون سر بزنیم و لای ورق‌هاشون غرق بشیم. یکی از همین نوع آثار، کتابِ «رشد»ه.
این کتاب رو اگر یک بار خونده باشید از لحاظ علمی نیازی به بازخوانی نمی‌بینید. اما کارکرد اصلی‌ش شاید تلنگر، پررنگ کردن دانش پیشین و جااندازی اون‌ها باشه. قدرت این کتاب در تصویرسازی قوی و زاویه دیدی هست که به مخاطب‌ش اهدا می‌کنه. این تذکر باید پیوسته و متناوب باشه تا غبار کدورت‌زایِ زمان رو بِروبه و دل رو جلا بده. 
ای کاش می‌تونستم اول هر ماه دوباره به دست بگیرم‌ش. هر «عقیده‌»ای برای تقویتِ «ایمان»ش نیاز به یادآوری و درگیری تخیل داره تا قدرت عقل در تصمیم‌گیری رو ارتقا بده.
اگه تاحالا نخوندین‌ش، پیشنهاد می‌کنم به اندازه‌ی مطالعه‌ی ۶۰ صفحه، جا براش خالی کنید.
        
                یک پادشاه دستور ساخت پلی رو صادر می‌کنه. به درخواست پادشاه توی قرارداد ذکر می‌کنند که مهندسِ سازنده و خانواده‌اش باید به مدت دوماه زیر پل اسکان داشته باشند. طبیعیه که در همچین‌شرایطی مهندس تمام تلاشش رو می‌کنه تا سازه‌ی مقاومی طراحی و پیاده‌سازی کنه؛ چون می‌دونه پیامد سستی‌های پروژه، می‌تونه دامن خودش و عزیزانش رو بگیره. یا مثلاً حمورابی حاکم بابِل، قانون می‌ذاره که اگر سقف خونه‌ای ریخت و پسر صاحب‌خونه فوت کرد، پسر معمار هم باید کشته بشه.
یک مثال جالب دیگه که دیدم می‌گفت به اون سوهان‌هایی که سازنده عکس خودش رو روی جعبه چاپ کرده بیش‌تر می‌تونید اعتماد کنید. لزوما به معنی خودپسندی نیست. چون طرف حیثیت خودش رو گذاشته وسط و گره زده به کیفیت محصولش. پس حتما با دغدغه برای ارتقای کیفیت تلاش می‌کنه.
لُب مطلب و مفهوم «پوست در بازی» شاید همین باشه. در واقع نویسنده می‌گه تصمیم‌گیران اگر در ریسک و ضرر انتخاب‌هاشون شریک نشن، تصمیم‌هاشون اعتبار نداره. نویسنده همین مفهوم رو در مدیریت سازمان، اقتصاد، دین، اخلاق، سیاست و خیلی از حوزه‌های دیگه بررسی می‌کنه و با مثال‌های متعدد و جالب، کاربرد این اصل رو به ما نشون می‌ده.
اگر خواستید بیش‌تر با این مفهوم آشنا بشین می‌تونید به اپیزود ۳۳ فصل دوم پادکست بی‌پلاس مراجعه کنید. البته مطالعه‌ی خود کتاب هم در مرحله‌ی بعدی قطعاً توصیه می‌شه :)
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها