محدثه سادات غضنفری

محدثه سادات غضنفری

@mohadesehghazanfari

22 دنبال شده

14 دنبال کننده

            دانش‌جوی برنامه ریزی شهری
در جستجوی خویشتن بین صفحات کتاب 🙂
          

یادداشت‌ها

        راستش را بخواهید داستان خریدن این کتاب شاید براتون جالب باشه. این مدت اینقدر حالم بد بود و تنها بودم (مطلقا هیچکس نبود و تقریبا از همه حس ناکافی بودن می‌گرفتم) نمی‌تونستم کاری انجام بدم. طاقچه در صفحه اینستاگرام خودش چند کتاب در باب تنهایی منتشر کرد که یکی از آن کتاب‌ها (دوستش داشتم) بود. روز یک شهریور رفتم خانه دوستم و بعدش رفتم انقلاب برای خرید کتاب زبان و اصلا قصد رفتن به کتابفروشی دماوند را نداشتم ولی رفتم. در قفسه کتاب‌های دست دوم دیدمش به همراه کتاب خداحافظ گاری کوپر گرفتمش. دیشب شروع کردم به خواندن و دیدم کل صفحاتش را بدون توقف خواندم. داستان در مورد زنی است که شوهرش عاشق زن دیگری شده و او را با دو بچه تنها گذاشته و پدرشوهرش که به قول عروسش یک پیر خرفت است داستان زندگی‌اش را تعریف می‌کند.
من محو خواندن داستان شده بودم و خودم را با آخرین باری که عاشق شدم و تنهایم گذاشت سنجیدم و تا خود صبح اشک ریختم و این سوال را از خودم پرسیدم که آیا واقعا لایق چیزهای بهتری نیستم؟ به این نتیجه رسیدم که رها کنم و بگذارم که بعضی وقت‌ها این زندگی باشد که برای من تصمیم می‌گیرد.
      

0

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه کتاب‌ موریانه

192 عضو

شازده احتجاب

دورۀ فعال

کاغذبازی 📖

171 عضو

کجا می روی؟

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

آنی شرلی در اونلی

11

کلیدر
          من مارال‌ام. از دامان سرخم عشق می‌روید.
من گل‌محمدام. چوخا بر دوش، در پی خود می‌گردم.
من بلقیس‌ام. ریشه‌های  خانه از من جان می‌گیرد.
من بیگ‌محمدام.‌ آرزوهایم فراوان و عمرم کوتاه است.
من زیور‌ام. به اشتیاق مرگ، زندگی می‌کنم.
من خان‌عمو‌یم. دنیا را می‌خواهم و عقبا را در دست دارم.
من ماهک‌ام. زاده‌ی تنهایی در حصار چادرها.
من شیروام. گیس‌هایم گرچه بریده‌اند اما آبرو هنوز دارم.
من خان‌محمدام. در حصار کوه‌ها به اجبار جامانده.
من کلمیشی‌ام. داغ‌دار داغ‌های بی‌پایان.
من دلاورام. مردی که عشق را نیکو از دست داد.
من عبدوس‌ام. به بند خو کرده‌ام.
من شیدا‌ام. شرم را خورده‌ام و حیا را قی کرده‌ام.
من بابقلی‌بندارم. طمع دارد می‌کشدم.
من موسی‌ام. نمی‌دانم کجای راه را همیشه اشتباه می‌روم.
من صبروام. نمی‌توانم آن باشم که می‌خواهم.
من خاله صنم‌‌ام. شراب‌خانه‌ام زبان‌زد است.
من عباس‌جان‌ام. هم دیگران را می‌کشم و هم خود را.
من ستار‌ام. تا پای جان، حرفم حرف است.
من نادعلی‌ام. پشیمان از زاده شدن.
من آلاجاقی‌ام. خیانت را از برم.
من مد‌گل‌ام. تا همیشه از آتش هراس خواهم داشت.
من مدیار‌ام. از دست داده‌ی عشق و جان و همه‌چیز.
من ماه‌درویش‌ام. سید خوش‌الحان بداختر.
من فربخش‌ام. سرگردی که بیم داشت از خویش.
من آتش‌ام. در آتش خواهم سوخت.
من
من مارال، گل‌محمد، یا کیستم؟
به راستی من کیستم؟

        

42

اتاق شماره 6

23

بعد زلزله: شش داستان
          سلام و نور
شش داستان کوتاه از هاروکی موراکامی ، این کتاب رو به خاطر این گوش دادم که میخواستم با قلم هاروکی موراکامی آشنا بشم تا قبل از شنیدن این کتاب از برنامه ی نوار، فکر میکردم آثار موراکامی رو نمیفهمم چون تو نقدها خونده بودم آثار موراکامی معجون واقعیت و خیاله اما با شنیدن داستانهای این کتاب فهمیدم سبک ترکیبیه موراکامی مثل انیمیشنهای میازاکیه فقط نمیدونم شکوه آثار میازاکی رو داره یا نه که فقط با خوندن یا شنیدن بقیه ی کتابهاش میتونم بفهمم .
داستانهای این کتاب داستان چند روز از زندگی ادمهای مختلف در جاهای مختلف ژاپنه و همه داستانها مربوط میشه به بعد از زلزله ی کوبه در ژاپن . چیزی که برام عجیبه تو این کتاب اینه که هیچ کدوم از این آدمها با فهمیدن اینکه یک جایی در ژاپن زلزله شده حس انسان دوستیشون تحریک نمیشه، هیچ کدوم ناراحت نمیشن حتی به این فکر نمیفتن که پاشن برن کوبه و به مردم اونجا کمک کنن حتی اونایی که خانواده و پدر مادرشون تو کوبه است هم تلاش نمیکنن با کوبه ارتباط برقرار کنن و از حال خانواده هاشون مطلع بشن . این همه سنگدلی و سردی رو درک نمیکنم حقیقتا ، البته همه این آدمها ایمان رو گذاشته بودن کنارو یکجورایی هم افسرده بودن و فقط زندگی میکردن چون زنده بودن .  فقط در داستان آخر یک آدم متفاوت هست یک آدمی که در اثر اتفاقی مومن شده وحالا بعد از زلزله با بقیه ی مومنا کمک به زلزله زده ها میرسونن. 
کتاب  مجموعه ای از شش  داستان کوتاهه و نمیشه ازش توقع شخصیت پردازی و پیرنگ و ... داشت  و در کل کتاب بدی نیست .

        

26