Marzieh

@mim_ein

38 دنبال شده

35 دنبال کننده

                      
                    

باشگاه‌ها

باشگاه کارآگاهان

386 عضو

نجواگر

دورۀ فعال

باشگاه کتابخوانی نجوا

147 عضو

آزادی انسان

دورۀ فعال

آفتاب‌گردان 🌻

293 عضو

قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

Marzieh پسندید.
📝 «رام کردنِ مردِ سرکش» یا: مانیفست یک فمینیست موج چهارمی

▪️ فلین زن‌ستیز یا فلین فمینیست؟
«دختر گمشده» خوراک خوبی برای جریان‌های نقد جنسیت‌گراست و از آنجا که به مسائل مهمی مانند نقش زن و مرد در خانواده، تعهد در رابطه و حدود وظایف هرکدام اشاره می‌کند و دغدغه‌های یک زن و مرد امروزی را در جامعهٔ پسامدرن آمریکا نشان می‌دهد، سوژه‌ای مناسب برای نقد فمنیستی یا پسافمینیستی است. از این جهت مرا به یاد نمایشنامهٔ «اولئانا» از دیوید ممت می‌اندازد که در زمان خود با واکنش‌های متفاوتی مواجه شد و خیلی‌ها آن را واکنشی به فمینیسم رادیکال دانستند. در وهلهٔ اول به نظر می‌آید «دختر گمشده» هم -که دقیقاً مصادف با موج چهارم فمینیسم منتشر شد- بازتابی از سویه‌های تاریک این جنبش و اصالت دادن به ادعاهای قربانیان تجاوز است. ممکن است اینگونه برداشت شود که نویسنده قصد دارد ما را با جنبه‌های خطرناک این جریان‌ها آشنا کند و بگوید: جعل تجاوز و ادعای دروغ از سوی زنان هم امکان دارد. اما آیا فلین، نویسنده‌ای که خودش را فمنیسیت می‌داند، چنین قصدی داشته است؟

▪️ گریزی به واکنش مخاطبان:
سایت‌های انگلیسی‌زبان را برای خواندن نظرات منتقدان فمینیست و‌ خوانندگان کتاب زیرورو کردم و دیدم که نظرات به دو دسته تقسیم شده است. تعداد کمی از منتقدان فمنیسیت فلین را مورد انتقاد قرار داده بودند؛ اما نه به دلیل بازنمایی زن در هیبت یک موجود مخوف و حیله‌گر و مخدوش کردن انگارهٔ «زنان همیشه راست می‌گویند»، بلکه بخاطر نیازمند نشان دادن زن به حضور مرد در زندگی‌اش و نیز برخی کلیشه‌های جنسی (این دسته از منتقدان از خود ایمی شگفت‌انگیز ترسناک‌ترند!) گروه دوم از منتقدان او را بابت به تصویر کشیدن یک زن قدرتمند و باهوش ستایش می‌کنند! این دسته معتقدند خلق یک شخصیت شرور و باهوش نیز یک‌جور حق است که در ادبیات و سینما در انحصار کاراکترهای مرد مانده و زنان هم باید از آن سهمی داشته باشند. بعلاوه، خلق شخصیتی مثل ایمی، هنجارها و کلیشه‌های جامعه دربارهٔ مطیع، مهربان و معصوم بودن زنان و تن دادن به نقش‌هایی مثل مادر فداکار و همسر مهربان را رد می‌کند و به زنان اجازه می‌دهد واقعی‌تر و آزادانه‌تر رفتار کنند. به قول لوری ون رنسبورگ: «اگر زنان بتوانند هر چیزی که می‌خواهند باشند، پس می‌توانند انسان‌های وحشتناکی نیز باشند! خودخواه، نامتعادل، کینه‌توز و در عوض باهوش. قهرمانان فلین نهادها و مفاهیمی را که اغلب برای سنجش ارزش یک زن استفاده می‌شوند، به چالش می‌کشند: همسر و مادری خوب، با روحیهٔ مراقبت و داشتن فطرتی پرورش‌دهنده. پیش از این، زنانِ نامطلوب اغلب در حاشیهٔ داستان‌ها معلق بودند... این عطش برای قهرمان زن معیوب از این واقعیت ناشی می‌شود که فلین و سایر نویسندگان با تبدیل آن‌ها به قهرمان داستان‌های خود، به آن شخصیت‌ها درونیاتی داده‌اند؛ خواسته‌ها، تردیدها، آسیب‌پذیری‌ها، انگیزه‌ها.» بنابراین دلیل آنکه «دختر گمشده» با هجمه و تحریم رسانه‌ها و لابی‌های فمنیستی مواجه نشده، آن است که از نظرشان قهرمان‌های تاریک فلین در برابر کلیشه‌های جنسیتی و فشارهای اجتماعی مقاومت می‌کنند؛ کلیشه‌ها و تابوهای خاصی درباره اینکه یک زن چگونه باید عمل کند. ایمی اگرچه یک هیولاست، اما انتظاراتی را که جامعه با قرن‌ها شرطی‌سازی درمورد زنان به وجود آورده، تعدیل می‌کند! جریان فمینیسم و بخصوص فمینسیم رادیکال، یک هیولای باهوش و بااراده را به یک فرشتهٔ مطیع و تحت تکفل شوهر ترجیح می‌دهند! نقل قول‌های سایت گاردین از فلین نشان می‌دهد او قصد نداشته یک روانی عوضی خلق کند که دیوانه‌وار مرتکب جنایت می‌شود، بلکه می‌خواسته یک زن قدرتمند را به تصویر بکشد که اگر بخواهد نقشه بریزد و شرور باشد، می‌تواند به‌خوبیِ یک مرد شرور این کار را انجام دهد.

▪️ نگاهی به جنبه‌های فنی داستان:
فلین تلاش می‌کند در یک‌سوم ابتدایی کتاب ریشه‌های وقایع عجیب و دور از انتظار فصل‌های بعدی را به ما نشان دهد و از طرفی ما را با محتوای دفترچهٔ خاطرات ایمی آشنا کند. او می‌داند که باید شخصیت‌ها را به خوبی بپرورد و یک ذره‌بین بگیرد روی گذشتۀ آنها تا حوادث بعدی باورپذیرتر شود. برای مثال در صفحات ابتدایی می‌فهمیم که «ایمی شگفت‌انگیز» صورت آرمانی ایمی است که مادر و پدر روانشناس او برایش ساخته‌اند و ایمی همواره از مقایسۀ خود با صورت آرمانی‌اش رنج برده. شاید نتیجۀ همین مقایسه باشد که او تصمیم می‌گیرد با نیک وارد رابطه شود. نیک هم در کنار ایمی احساس حقارت می‌کند و خواهرش مارگو را پناهگاه امن‌تری نسبت به ایمی می‌یابد. همین ویژگی‌ها باعث اقدامات بعدی هر دو شخصیت شده است. صفحات آغازین یکبار دیگر نشان می‌دهد که تعارض پیرنگ و شخصیت جدی‌ست و هرقدر سید فیلد و دیگران بگویند «پیرنگ همان شخصیت است» باز هم در عمل نویسنده برای شخصیت‌پردازی عمیق ممکن است مجبور شود ریتم داستان را کند و ملال‌آور کند؛ اتفاقی که برای بخش اول دختر گمشده افتاده است. فلین مجبور بوده بین روانکاوی شخصیت‌ها و پیشرفت متعادل داستان یکی را انتخاب کند و او اولی را انتخاب کرده است و به همین دلیل بخش اول بدجوری حوصله‌تان را سر می‌برد. زوائد و توصیفات بی‌مورد زیاد است و به نظرم می‌شد داستان را در دویست تا سیصد صفحه نوشت. از طرفی، ایدهٔ انتخاب سبک خاطره‌نویسی برای داستان اگرچه با محتوای آن سازگار است، اما باورپذیری داستان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ به‌خصوص که نویسنده در بسیاری از بخش‌ها از زمان مضارع برای جملات استفاده می‌کند؛ درست مثل فیلمنامه. استفاده از راوی غیرقابل اعتماد هم تکنیک دیگری‌ست که باعث غافلگیری در داستان می‌شود، اما این یکی هم واقع‌نمایی و منطق داستان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نگاه کنید به بخش دوم که در آن ایمی مجبور می‌شود برای دادن اطلاعات داستانی به خواننده و جلب اعتماد ازدست‌رفتهٔ او قسم بخورد که: این یکی را دارم راست می‌گویم و این‌ها دیگر صحنه‌سازی نیست! واقعاً اتفاق افتاده است!

ادامه در دیدگاه‌ها:
            📝 «رام کردنِ مردِ سرکش» یا: مانیفست یک فمینیست موج چهارمی

▪️ فلین زن‌ستیز یا فلین فمینیست؟
«دختر گمشده» خوراک خوبی برای جریان‌های نقد جنسیت‌گراست و از آنجا که به مسائل مهمی مانند نقش زن و مرد در خانواده، تعهد در رابطه و حدود وظایف هرکدام اشاره می‌کند و دغدغه‌های یک زن و مرد امروزی را در جامعهٔ پسامدرن آمریکا نشان می‌دهد، سوژه‌ای مناسب برای نقد فمنیستی یا پسافمینیستی است. از این جهت مرا به یاد نمایشنامهٔ «اولئانا» از دیوید ممت می‌اندازد که در زمان خود با واکنش‌های متفاوتی مواجه شد و خیلی‌ها آن را واکنشی به فمینیسم رادیکال دانستند. در وهلهٔ اول به نظر می‌آید «دختر گمشده» هم -که دقیقاً مصادف با موج چهارم فمینیسم منتشر شد- بازتابی از سویه‌های تاریک این جنبش و اصالت دادن به ادعاهای قربانیان تجاوز است. ممکن است اینگونه برداشت شود که نویسنده قصد دارد ما را با جنبه‌های خطرناک این جریان‌ها آشنا کند و بگوید: جعل تجاوز و ادعای دروغ از سوی زنان هم امکان دارد. اما آیا فلین، نویسنده‌ای که خودش را فمنیسیت می‌داند، چنین قصدی داشته است؟

▪️ گریزی به واکنش مخاطبان:
سایت‌های انگلیسی‌زبان را برای خواندن نظرات منتقدان فمینیست و‌ خوانندگان کتاب زیرورو کردم و دیدم که نظرات به دو دسته تقسیم شده است. تعداد کمی از منتقدان فمنیسیت فلین را مورد انتقاد قرار داده بودند؛ اما نه به دلیل بازنمایی زن در هیبت یک موجود مخوف و حیله‌گر و مخدوش کردن انگارهٔ «زنان همیشه راست می‌گویند»، بلکه بخاطر نیازمند نشان دادن زن به حضور مرد در زندگی‌اش و نیز برخی کلیشه‌های جنسی (این دسته از منتقدان از خود ایمی شگفت‌انگیز ترسناک‌ترند!) گروه دوم از منتقدان او را بابت به تصویر کشیدن یک زن قدرتمند و باهوش ستایش می‌کنند! این دسته معتقدند خلق یک شخصیت شرور و باهوش نیز یک‌جور حق است که در ادبیات و سینما در انحصار کاراکترهای مرد مانده و زنان هم باید از آن سهمی داشته باشند. بعلاوه، خلق شخصیتی مثل ایمی، هنجارها و کلیشه‌های جامعه دربارهٔ مطیع، مهربان و معصوم بودن زنان و تن دادن به نقش‌هایی مثل مادر فداکار و همسر مهربان را رد می‌کند و به زنان اجازه می‌دهد واقعی‌تر و آزادانه‌تر رفتار کنند. به قول لوری ون رنسبورگ: «اگر زنان بتوانند هر چیزی که می‌خواهند باشند، پس می‌توانند انسان‌های وحشتناکی نیز باشند! خودخواه، نامتعادل، کینه‌توز و در عوض باهوش. قهرمانان فلین نهادها و مفاهیمی را که اغلب برای سنجش ارزش یک زن استفاده می‌شوند، به چالش می‌کشند: همسر و مادری خوب، با روحیهٔ مراقبت و داشتن فطرتی پرورش‌دهنده. پیش از این، زنانِ نامطلوب اغلب در حاشیهٔ داستان‌ها معلق بودند... این عطش برای قهرمان زن معیوب از این واقعیت ناشی می‌شود که فلین و سایر نویسندگان با تبدیل آن‌ها به قهرمان داستان‌های خود، به آن شخصیت‌ها درونیاتی داده‌اند؛ خواسته‌ها، تردیدها، آسیب‌پذیری‌ها، انگیزه‌ها.» بنابراین دلیل آنکه «دختر گمشده» با هجمه و تحریم رسانه‌ها و لابی‌های فمنیستی مواجه نشده، آن است که از نظرشان قهرمان‌های تاریک فلین در برابر کلیشه‌های جنسیتی و فشارهای اجتماعی مقاومت می‌کنند؛ کلیشه‌ها و تابوهای خاصی درباره اینکه یک زن چگونه باید عمل کند. ایمی اگرچه یک هیولاست، اما انتظاراتی را که جامعه با قرن‌ها شرطی‌سازی درمورد زنان به وجود آورده، تعدیل می‌کند! جریان فمینیسم و بخصوص فمینسیم رادیکال، یک هیولای باهوش و بااراده را به یک فرشتهٔ مطیع و تحت تکفل شوهر ترجیح می‌دهند! نقل قول‌های سایت گاردین از فلین نشان می‌دهد او قصد نداشته یک روانی عوضی خلق کند که دیوانه‌وار مرتکب جنایت می‌شود، بلکه می‌خواسته یک زن قدرتمند را به تصویر بکشد که اگر بخواهد نقشه بریزد و شرور باشد، می‌تواند به‌خوبیِ یک مرد شرور این کار را انجام دهد.

▪️ نگاهی به جنبه‌های فنی داستان:
فلین تلاش می‌کند در یک‌سوم ابتدایی کتاب ریشه‌های وقایع عجیب و دور از انتظار فصل‌های بعدی را به ما نشان دهد و از طرفی ما را با محتوای دفترچهٔ خاطرات ایمی آشنا کند. او می‌داند که باید شخصیت‌ها را به خوبی بپرورد و یک ذره‌بین بگیرد روی گذشتۀ آنها تا حوادث بعدی باورپذیرتر شود. برای مثال در صفحات ابتدایی می‌فهمیم که «ایمی شگفت‌انگیز» صورت آرمانی ایمی است که مادر و پدر روانشناس او برایش ساخته‌اند و ایمی همواره از مقایسۀ خود با صورت آرمانی‌اش رنج برده. شاید نتیجۀ همین مقایسه باشد که او تصمیم می‌گیرد با نیک وارد رابطه شود. نیک هم در کنار ایمی احساس حقارت می‌کند و خواهرش مارگو را پناهگاه امن‌تری نسبت به ایمی می‌یابد. همین ویژگی‌ها باعث اقدامات بعدی هر دو شخصیت شده است. صفحات آغازین یکبار دیگر نشان می‌دهد که تعارض پیرنگ و شخصیت جدی‌ست و هرقدر سید فیلد و دیگران بگویند «پیرنگ همان شخصیت است» باز هم در عمل نویسنده برای شخصیت‌پردازی عمیق ممکن است مجبور شود ریتم داستان را کند و ملال‌آور کند؛ اتفاقی که برای بخش اول دختر گمشده افتاده است. فلین مجبور بوده بین روانکاوی شخصیت‌ها و پیشرفت متعادل داستان یکی را انتخاب کند و او اولی را انتخاب کرده است و به همین دلیل بخش اول بدجوری حوصله‌تان را سر می‌برد. زوائد و توصیفات بی‌مورد زیاد است و به نظرم می‌شد داستان را در دویست تا سیصد صفحه نوشت. از طرفی، ایدهٔ انتخاب سبک خاطره‌نویسی برای داستان اگرچه با محتوای آن سازگار است، اما باورپذیری داستان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ به‌خصوص که نویسنده در بسیاری از بخش‌ها از زمان مضارع برای جملات استفاده می‌کند؛ درست مثل فیلمنامه. استفاده از راوی غیرقابل اعتماد هم تکنیک دیگری‌ست که باعث غافلگیری در داستان می‌شود، اما این یکی هم واقع‌نمایی و منطق داستان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نگاه کنید به بخش دوم که در آن ایمی مجبور می‌شود برای دادن اطلاعات داستانی به خواننده و جلب اعتماد ازدست‌رفتهٔ او قسم بخورد که: این یکی را دارم راست می‌گویم و این‌ها دیگر صحنه‌سازی نیست! واقعاً اتفاق افتاده است!

ادامه در دیدگاه‌ها:
          
Marzieh پسندید.
چالش به‌دور از هیاهو

فروردین و تعطیلاتش فرصتی است برای کتاب خواندن و این بار هم بهخوان چند کتاب پیشنهادی برایتان دارد.

Marzieh پسندید.
Marzieh پسندید.

فقط موخره مانده. موخرهٔ این کتاب بسیار مهم خواهد بود زیرا باید گره آخر را بزند. موقع خوندن این کتاب می‌خوام همش گریه کنم، چون حس می‌کنم معصومیتی را از دست دادم. دیگر ذهنم منتقد خواهد بود و راحت حرف‌های خوشگلی مثلِ "30 عادت ضدتوسعه‌ای ایرانیان" که سریع‌القلم می‌نویسه، برایم جذاب نخواهد بود. هزار جور می‌شه از این کتاب گفت، از معصومیت از دست رفته، از حمله علیه ادعای خلوص و در یک کلام، می‌توان از "نقد" گفت. این دعوای جریان اصلی جامعه‌شناسی و "انتقادی‌ها" برایم جالب شد. الان یکی بشینه باهام حرف بزنه و بگه اقتصادی‌ها فیلان و بیسار اند، عصبی می‌شوم، چون به تکثر و تشابه نحله‌های اندکی آشنایم. یعنی می‌دانم اقتصاد یک کل منسجم نیست. اما در مورد دیسیپلین‌های دیگه مثل جامعه اینجوری نبودم. خام‌دستانه بگم، فکر می‌کردم همه اینها چب اند اما دعوایی اساسی در همین دیسیپلین هست. خلاصه که بله! راستی یکی از نویسنده‌های این کتاب، یک کتاب دیگری اخیرا ازش منتشر شده که ایده و اسمِ جذابی داشت: "موزهٔ پایین‌شهر و تماشچیانش" از آرش حیدری. در نقد فیلم‌های "اجتماعیِ" دهه 90 که فقر را به مثابه یک ابژه موزه‌ای تصویر کرده اند. حالا بخونیم ببینیم چی می‌شه.

Marzieh پسندید.
            به توصیه یکی از عزیزان بهخوانی خواندنمش...

نکات منفی:
بعنوان یک داستان خوب بود ولی روندش بقولی ژانر slice of life بود و مثل زندگی های عادی  همه‌مون.... جلو و عقب و پرش نداشت... بهمین جهت منتظر هیجان داخلش نباشید... پایانش هم خیلی چشم گیر نبود... 
بجز دیالوگ هایی که دوستان بهخوانی بعنوان بریده کتاب گذاشته اند هیچ نکته اخلاقی‌ای نداره

نکات مثبت:
چون از منظر یک خانم خانه دار -که در حال تربیت فرزندان و مدیریت فامیل میباشد- است، برای اون دسته از آقایون متاهلی که کار خانه و خانه داری براشون جایگاه ارزشمندی نداره، خوبه خواندنش... باعث میشه یکم زنان خانه‌دار رو درک کنند و اندکی در مسائل کمک‌حالشون  باشند البته که «کتاب راز هایی درباره زنان»  خیلی بهتر این مهم رو انجام میده...
حس میکنم نویسنده یا بهتره بگم نقش اصلی داستان متولد خرداد بوده... چون شنیده‌ام که خردادی ها خیلی جزئی‌نگرند و دو روح دارند و بقول کتاب مدام این ور ذهنشون با اون ور ذهنشون صحبت می‌کنه و شخصیتاً براحتی با خودشون صحبت میکنند و مشکلی هم با این صحبت ها که بین دوقلوی وجودیشون رخ میده ندارند...نویسنده این فضا رو خیلی جالب توصیف کرده و اگر یه خردادی اطرافتون هست، کمک می‌کنه بهتر بشناسیدش...

در کل یکبار ارزش خواندن داشت ولی مطمئنا دوباره نمیخونیدش...


          
Marzieh پسندید.
Marzieh پسندید.
Marzieh پسندید.
Marzieh پسندید.
📚 از اولین کتاب‌هایی که در موضوع مهدویت (به صورت نیمی عمومی و نیمی تخصصی) مطالعه کردم.
❤️ کتاب بسیار ارزشمندی که به نظرم خوندنش برای هر مسلمانی میتونه گشاینده مسیرهای پر ارزشی توی زندگی باشه...
📌 اما درباره محتوا، در بخش مهمی از کتاب به مجموعه بیانات و اشارات آیت الله بهجت درباره حضرت ولی عصر پرداخته شده، اما کتاب توی این موضوع محدود نشده و در کنار این مطالب، اشاراتی به تشرفات اشخاص دیگر هم (با ذکر دقیق منابع و روایات) شده است. همچنین یکی از مهم‌ترین وجوه این کتاب، اشاره به برخی از بهترین کتب حوزه مهدوت هستش که برای ما افراد عادی که خیلی تخصصی در این حوزه نداریم، میتونه بسیار راه گشا باشه.
در بخش دیگری از کتاب هم به شبهات و سوالات پر تکرار مطرح شده در حوزه مهدویت پرداخته شده و بر اساس نظرات آیت الله بهجت به آن‌ها پاسخی جامع و مانع داده شده است. شبهاتی که اهل سنت در این حوزه وارد کردن رو هم با شیوه‌ای محکم و با استناد به منابع خود اهل سنت پاسخ داده که از این منظر هم دارای محتوای با ارزشی است.
_____
برخی از گزیده‌هایی که از کتب مهم مهدویت مثل "کتاب غیبت" و "کمال الدین" در این کتاب آورده شده، در نوع خودشون برای کسانی که در این حوزه اطلاعات کاملی ندارن، مناسبه و من به شخصه کنجکاو شدم درباره این کتاب‌های مهم شیعه و نویسندگان اونها مثل شیخ صدوق، شیخ طوسی، علامه حلی و ... بیشتر بخونم.
در آخر باید بگم که خودم با خوندن این کتاب متوجه شده که ما شیعیان چه نعمت‌های بزرگی رو داریم و ازشون بهره می‌بریم که برای اون‌ها باید هر روز شکر گذار باشیم.
ممنون از اینکه این یادداشت رو تا آخر خوندید
_____
💚 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚
            📚 از اولین کتاب‌هایی که در موضوع مهدویت (به صورت نیمی عمومی و نیمی تخصصی) مطالعه کردم.
❤️ کتاب بسیار ارزشمندی که به نظرم خوندنش برای هر مسلمانی میتونه گشاینده مسیرهای پر ارزشی توی زندگی باشه...
📌 اما درباره محتوا، در بخش مهمی از کتاب به مجموعه بیانات و اشارات آیت الله بهجت درباره حضرت ولی عصر پرداخته شده، اما کتاب توی این موضوع محدود نشده و در کنار این مطالب، اشاراتی به تشرفات اشخاص دیگر هم (با ذکر دقیق منابع و روایات) شده است. همچنین یکی از مهم‌ترین وجوه این کتاب، اشاره به برخی از بهترین کتب حوزه مهدوت هستش که برای ما افراد عادی که خیلی تخصصی در این حوزه نداریم، میتونه بسیار راه گشا باشه.
در بخش دیگری از کتاب هم به شبهات و سوالات پر تکرار مطرح شده در حوزه مهدویت پرداخته شده و بر اساس نظرات آیت الله بهجت به آن‌ها پاسخی جامع و مانع داده شده است. شبهاتی که اهل سنت در این حوزه وارد کردن رو هم با شیوه‌ای محکم و با استناد به منابع خود اهل سنت پاسخ داده که از این منظر هم دارای محتوای با ارزشی است.
_____
برخی از گزیده‌هایی که از کتب مهم مهدویت مثل "کتاب غیبت" و "کمال الدین" در این کتاب آورده شده، در نوع خودشون برای کسانی که در این حوزه اطلاعات کاملی ندارن، مناسبه و من به شخصه کنجکاو شدم درباره این کتاب‌های مهم شیعه و نویسندگان اونها مثل شیخ صدوق، شیخ طوسی، علامه حلی و ... بیشتر بخونم.
در آخر باید بگم که خودم با خوندن این کتاب متوجه شده که ما شیعیان چه نعمت‌های بزرگی رو داریم و ازشون بهره می‌بریم که برای اون‌ها باید هر روز شکر گذار باشیم.
ممنون از اینکه این یادداشت رو تا آخر خوندید
_____
💚 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💚