بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عرفان برقبانی

@erfanbarghbani

4 دنبال شده

2 دنبال کننده

                      بندهٔ خدا.
                    

یادداشت‌ها

این کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            سلام
انگار من اولین نفری هستم که توی بهخوان می خوام از این کتاب بنویسم.لذتش شبیه به لذت اولین کامنته زیر پست کسی که دوستش داری:) نگید داری مبالغه می کنی دیگه، ماکه توی این دنیا کسی رو نداریم دوستش داشته باشیم ولی خب اگر شما بزرگترا اجازه بدید،بدون اجازه پدر و مادرم، من کتاب رو دوست دارم.
خب دیگه زیاد دور نشیم از کتاب.
من این کتاب رو این روزا دارم می خونم ولی از وقتی فیلم "نمایش ترومن" رو دیدم خوندن این کتاب برام یه معنای دیگه پیدا کرد؛ بین این کتاب و نمایش ترومن توی ذهن من یه اشتراکات و رابطه هایی  پیدا شد. توی این فیلم،ترومن سرش گرم بود به دنیای خودش، قشنگ داشت مال خودش حال می کرد. ولی خب بنده خدا اصلا خبر نداشت چه بلایی داشت سرش میومد.به این فکر کردم که اساسا چرا آدما باید سرشون گرم باشه؟ اون کسایی که میخوان سر آدما گرم بشه از شدت علاقه زیادشونه که برای سرگرمی آدما برنامه ریزی میکنن؟
خب قطعا جواب این سئوال ها خیر هست.با این سئوالات فکر کنم شما هم تو ذهنتون به ارتباط بین "نمایش ترومن" و "امپراتوران و دزدان دریایی" رسیدید. من باید سرم گرم باشه فکر  کنم چه قدر عالی دارم زندگی می کنم. به یه سری از آرزوهام هم برسم؛مثل ترومن که از بچگی آرزو داشت تاجر بشه. 
آره من و شما باید سرمون گرم باشه تا ندونیم اون طرف دنیا داره چه بلایی سر بعضی از آدما میافته. سرگرمی من و شما قطعا بی دلیل نیست. یه جورایی می فرستنمون پی نخود سیاه تا خب هرکاری دلشون بخواد انجام بدن.
یک نکته خیلی جالبی توی کتاب نویسنده میگه و تونست با این جمله چالش ذهنی من رو برطرف کنه.میگه که شما تعریفای زیادی از آمریکا شنیدین که مهد آزادی هست و توی هیچ کشور دیگه ای مثل آمریکا آزادی بیان وجود نداره.(فکر میکنی میخواد ردش کنه اما نه متاسفم:) )این تعریفایی که شما شنیدید همه درسته. توی آمریکا به شدت فضای آزادی وجود داره و هرکی هرچی دلش می خواد میگه و خب کسی بهش گیر نمیده. سئوال اینجا پیش میاد که خب چرا یه نفر حاضر نیست به جنایات آمریکا توی کشورهای آمریکای مرکزی یا ویتنام و یا فلسطین بپردازه؟ دقیقا مسئله همینجاست؛ کسی به شما گیری نمیده در مورد این مسائل حرف بزنی ولی اصلا مردم در این حد نیستن که در مورد این موضوعات حرفی بزنن. اصلا حتی مردم براشون نشونه هایی از این مضوعات وجود نداره تا بتونن یه سر نخ فکری پیدا کنن  تا  حداقل دقایقی به این موضوعات فکر بکنن یعنی اصلا نه دانشی دارن نه تحقیقی کردن نه فضایی برای تحقیق دارن؛ آمریکا با ابررسانه هایی که داره هر روز برای مردم شروع میکنه نماد سازی از شیطان. یه روز شوروی شیطان هست یه روز ایران یه روز فلسطین و...؛ وقتی همه مردم چنین تصوری از طریق این ابر رسانه پیدا  عملا دیگه اصلا هیچ دلیلی براشون وجود نداره تا برن قضایا رو اونجوری که هست بررسی کنن و خودشون به یه نتیجه ای برسن. دقیقا میشه از بین بردن  آزادی اما نه به شکل مستقیم و ملموس؛ غیر مستقیم و نامرئی.
خلاصه و کوچه بازاریشو بخوام بهتون بگم:یه جورایی آمریکا به مردمش میگه عزیران من شل کنید و لذت ببرید. دقیقا این فرایند شل کنید و لذت ببرید توی فیلم"نمایش ترومن" به تصویر کشیده شده.
مسئله این هست که ما الان تو چه فضایی هستم؟       " آزادی" یا "شبه آزادی"
یه اشکالی هم کی میشه به کتاب داشت اینه که خیلی فکت های تاریخی گفته و کار رو طولانی کرده. اگر حوصله خوندن روایت هارو مثل من ندارید یکم  براتون سخته.کسل میشید.
          
            سر سفره بهت تعارف می کنن بیا یه لقمه بزن. از بقیه اصرار و از تو انکار. حقم داری، سیر سیری،این وسط نگاهت میافته به یکی که جوری با ملچ مولوچ غذا می خوره که تویی هم که سیری به خودت میای می بینی نه، انگار بدت نمیاد یه لقمه بزنی. نیم ساعت که می گذره می بینی اونایی که داشتن اصرار می کردن که بیا یه لقمه بزن حالا دارن بهت تیکه می ندازن که حالا خوب شد گفتی سیرم!
آداب کتاب خواری آقای رضایی هم دقیقا همینطوری دچارتون می کنه. اصلا جوری این فرایند خرید کتاب،کتابای چاپ اول و ... تعریف می کنه که اگر کتاب خون هم نباشی بعد از خوندن این تعاریف هوس می کنی حالا بری یه کتاب(رمان،علمی،دایره المعارف و...) هم بخونی. 
راستش من وقتی رمان می خونم حوصله ام سر میره بیشتر با اینجاش مشکل دارم که نویسنده بهت کلی جزئیات میده تا تو توی ذهنت بهشون تصویر بدی ولی من حوصله حلاجی کردن این همه جزئیات رو ندارم با اینکه حس تخیلم هم عالیه. ولی با خوندن آداب کتاب خواری گفتم برم یه سر هم به دنیای رمان و داستان بزنم.
کارآمد ترین بخش کتاب هم برای من "قصه ریش رستم بود "و راهکاری که بیان میشه. شخصی سازی کتاب باعث میشه ذهنت رو کامل درگیر کتاب کنی .به خودت میای میبینی چند ساعت گذشته و تو گرفتار فرایند شخصی سازی کتاب شدی.چه با نوشتن،چه با فکر کردن،چه با مباحثه ویا هر روش دیگه.
سعی کنید روند شخصی سازی کتاب رو برای خودتون یک اصل قرار بدید به نظر من مهم ترین قسمت کتاب خوانی هم همین قسمت هست.
          
ما هم به شما کاری نداریم. لذتمون رو می‌بریم.