بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محسن‌حسام مظاهری

@mohsenhesammazaheri

28 دنبال شده

741 دنبال کننده

                      نویسنده و پژوهشگر 

حوزه‌ها:
مطالعات اجتماعی دین، اسلام و تشیع
مطالعات اجتماعی مناسک شیعی
تاریخ اجتماعی دین در ایران
مطالعات اجتماعی جنگ ایران و عراق

آثار:
الف ـ كتاب‌ها (مستقل): 
1. جشن‌های اسلامی ـ شیعی در ایران (از صفویه تا پهلوی اول). اصفهان: نشر آرما، چ1: 1401.
2. مجالس مذهبی در ایران معاصر (1305-1394) (5 جلد). اصفهان: نشر آرما، چ1: 1399، چ2: 1402 (برگزیده‌ی نخستین دوره‌ی دوسالانه‌ی کتاب عاشورا/منتخب کتاب سال اصفهان).
3.	کرونا و امر دینی: گزارشی از چالش‌های دین و دینداری در مواجهه با پاندمی کرونا در ایران. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چ1: 1399.
4.	ساکنِ خیابانِ ایران: مسایل و چالش‌های دینداری در جمهوری اسلامی. اصفهان: نشر آرما، چ1: 1398، چ2: 1398، چ3: 1402.
5.	تراژدی جهان اسلام: عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامه‌نویسان، مستشرقان و ایران‌شناسان از صفویه تا جمهوری اسلامی (3 جلد). اصفهان: نشر آرما، چ1: 1397، چ2: 1399، چ3: 1402 (نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی / برگزیده‌ی سومین دوره‌ی کتاب سال عاشورا). 
6.	خطر سقوط بهمن: سه مقاله درباره‌ی خاطرات جنگ. اصفهان: نشر آرما، چ1: 1396، چ2: 1398.
7.	اسطوره‌ی همت: نشانه‌شناسی شهید همت. اصفهان: نشر آرما، چ1: 1395، چ2: 1395.
8.	کتاب کافی. تهران: انتشارات خیمه، چ1: 1393، چ2: 1395.
9.	کتاب راشد. تهران: انتشارات خیمه، چ1: 1392، چ2: 1392، چ3: 1392.
10.	رنگ، رنگ، جنگ: روایت‌هایی از کودکی در سال‌های جنگ. اصفهان: نشر آرما، 1392 (برگزیده‌ی شانزدهمین دوره‌ی کتاب سال دفاع مقدس)
11.	بنی‌هندل: مردم‌نگاری گفت‌وگوهای تاکسی 2. اصفهان: نشر آرما، چ1: 1393، چ2: 1395.
12.	مأمور سیگاری خدا: مردم‌نگاری گفت‌وگوهای تاکسی 1. تهران: نشر افق، چ1: 1391، چ2: 1392، چ3: 1395، چ4: 1398.
13.	شخم در مزرعه: نقدهایی بر روایت رسمی از جنگ. اصفهان: نشر آرما، چ1: 1389، چ2: 1393 (برگزیده‌ی پانزدهمین دوره‌ی کتاب سال دفاع مقدس)
14.	رسانه‌ی شیعه: جامعه‌شناسی آیین‌های سوگواری و هیئت‌های مذهبی در ایران. تهران: شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چ1: 1387، چ2: 1388، چ3: 1389، چ4: 1390/ اصفهان: آرما، چ1: 1401 (برگزیده‌ی سومین جشنواره‌ی بین‌المللی فارابی)

ب ـ کتاب‌ها (مشترک با دیگران):
1.	پیاده‌روی اربعین: تأملات جامعه‌شناختی (مجموعه مقالات). به‌کوشش محسن‌حسام مظاهری. اصفهان: نشر آرما، 1397.
2.	اربعین مرثیه. مشهد: سپیده‌باوران، 1397.
3.	جامعه‌شناسی تشیع: کتاب‌شناسی انتقادی. به‌کوشش سارا شریعتی. تهران: نشر نگاه معاصر، 1396.
4.	کآشوب. به‌کوشش نفیسه مرشدزاده. تهران:‌ اطراف، 1396.
5.	فرهنگ سوگ شیعی. مدیر و سرویراستار: محسن‌حسام مظاهری. چ1: تهران: انتشارات خیمه، 1395؛ چ2: اصفهان: نشر آرما، 1399 (برگزیده‌ی دومین دوره‌ی کتاب سال عاشورا / برگزیده‌ی بیست‌وچهارمین دوره‌ی کتاب سال دانشجویی)
6.	سینمای مقاومت: نظریه‌ها، سیاست‌ها، نقدها (مجموعه مقالات). به‌کوشش شهاب اسفندیاری. تهران: سوره مهر، ‏‫۱۳۹۵.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
7.	مطالعات جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی مناسک عزاداری محرم (مجموعه مقالات). گردآوری جبار رحمانی. قم: خیمه، 1392 / اصفهان: آرما، 1401. 
8.	جدل و مواقف فی الشعائر الحسینیه (مجموعه مقالات به زبان عربی). به‌کوشش حیدر حب‌الله. بیروت: دارالهادی، 2009 م.
9.	نهضت عاشورا و فرهنگ عزاداری (مجموعه مقالات). به‌کوشش مهدی مهریزی. تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه‌ی علوم انسانی، 1388.  
10.	مسائل اجتماعی دین در ایران (مجموعه مقالات). به‌کوشش سیدرضا صالحی امیری. تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، پژوهشکده‌ی تحقیقات استراتژیک، 1387.
11.	مصاحبه در تاریخ شفاهی (مجموعه مقالات). تهران: سوره مهر، 1387. 
                    
mohsenhesammazaheri
mohsenhesammazaheri

کتاب‌های نویسنده

نمایش همه

یادداشت‌ها

نمایش همه
                کتاب رسانه‌ی ‌شیعه، نخستین و نیز تا امروز پرمخاطب‌ترین و پرحاشیه‌ترین کتاب من است. وقتی برای نوشتن این کتاب دست به قلم بردم، بیست سال داشتم و وقتی منتشر شد بیست‌وشش سال. داستان این کتاب و ماجراهای فراوان پیرامونی آن خود کتاب مستقلی می‌طلبد؛ ماجراهایی که مسیر شغلی و حتی زندگی شخصی‌ام را تحت‌الشعاع قرار داد. این ماجراها حتی پیش از انتشار کتاب آغاز شد. از ممانعت‌ها و توصیه‌ها برای منصرف‌ساختن من از چاپ آن تا موانعی که انتشار کتاب را چند نوبت به تعویق انداخت و تغییر پی در پی ناشرانی که پس از قطعی‌شدن و حتی آماده‌سازی فنی کتاب، به دلایل مبهم، از انتشار آن انصراف می‌دادند. نهایتاً قرعه به نام «شرکت چاپ و نشر بین‌الملل» افتاد و در آذر 1387 چاپ نخست کتاب به بازار عرضه شد. هنوز چند روزی از انتشارش نگذشته بود که زمزمه‌هایی در مخالفت با آن در برخی محافل مذهبی به گوش رسید؛ زمزمه‌هایی که در مجالس محرم آن سال، بعضاً به فریادهای تهدیدآمیز پشت بلندگو و بالای منبر تبدیل شد. برخی مداحان بانفوذ و رسانه‌ایِ تهران در مجالس روضه علیه من و کتابم و ناشرش سخن گفتند، تهمت «وهابی» زدند، تهدید به شکایت و برخورد قضایی کردند و برخی دیگر از سخنرانان و منبریان مشهور نیز حضوری یا با ارسال پیام مرا مورد عتاب و خطاب شدید قرار دادند. طیف مخالفان و معترضان کتاب محدود به مداحان و منبریان یک حلقه‌ی ‌سیاسی و بانفوذ تهران نبود. هم‌راستا با ایشان، گروهی ‌از مذهبی‌های مخالف نظام هم علیه کتاب موضع گرفتند و اقداماتی کردند. قبح‌شکنی، انتقاد از علما، تطهیر روشنفکران، توهین به چهره‌ها و مجالس مذهبی از اتهامات بی‌اساسی بود که معترضان در نقد کتاب طرح می‌کردند. وجه مشترک این دو گروه، توهم توطئه‌ای بود که درباره‌ی من و کتابم داشتند. برای آن‌ها اینکه یک جوان دانشجو براساس دغدغه‌های شخصی و بدون اتکا و سفارش و پشتیبانی سازمان و نهادی در حاکمیت چنین پژوهشی انجام دهد، باورپذیر نبود و در پشت صحنه دست‌های پنهان مخالفان سیاسی امنیتی خود را جستجو می‌کردند. و البته کم نبودند در بین مداحان و ذاکران مشهور و اهل منبر و برخی از علما، شخصیت‌هایی که مرعوب این فضاسازی‌ها نشدند و بدون آن‌که ارتباطی با من داشته باشند، از سر انصاف و عدالت، به دفاع برخاستند و مانع از تشدید اعتراضات شدند. درهرحال این حاشیه‌ها که تا ماه‌ها بعد ادامه داشت،‌ در آن زمان که هنوز خبری از شبکه‌های اجتماعی نبود،‌ رسانه‌ای نشد و به ‌پشت‌صحنه‌ی محافل مذهبی محدود ماند. 
به‌موازات این حاشیه‌ها، کتاب رسانه‌ی ‌شیعه مسیر خود را آرام آرام پیش می‌رفت و خوانده می‌شد. با آن‌که توزیع مناسبی نداشت و به پیشخان بسیاری از کتابفروشی‌ها راه نیافت، اما مخاطب خود را پیدا کرد و در عرض کمتر از سه سال، چهار نوبت تجدید چاپ شد و مجموع شمارگانش به 11 هزار نسخه رسید. نخستین مخاطبان جدی کتاب، بدنه‌ی ‌مذهبی و «هیئتی» بودند و مداحان و منبریان و روحانیون و مسئولان و مدیران سازمان‌های دینی و فعالان فرهنگی. نخستین بازخوردها و واکنش‌ها و نقدها هم از جانب ایشان بود. آن سال‌ها هنوز مطالعات اجتماعی دین آن‌هم تشیع در فضای علوم اجتماعیِ دانشگاهی ‌چندان به رسمیت شناخته نمی‌شد و حوزه‌ی ‌مغفول و چه بسا مطرودی به‌حساب می‌آمد. چند سالی طول کشید تا رسانه‌ی ‌شیعه در محافل علمی و دانشگاهی ‌هم دیده شود. 
با این‌وجود، به‌عنوان یکی از نخستین آثار مستقل در مطالعات اجتماعی مناسک شیعی در زبان فارسی، توانست توجه پژوهشگران و دانشجویان علوم اجتماعی و دین‌پژوهی را جلب کند و به‌دفعات مورد رجوع و استناد قرار گیرد و در فهرست پژوهش‌ها و رساله‌های دانشگاهی ‌بسیاری جا خوش کند. و چه اقبالی بالاتر از این که برخی دانشجویان و پژوهشگران گفته‌اند رسانه‌ی ‌شیعه در ورود آن‌ها به حوزه‌ی ‌مطالعات شیعه و مناسک اثرگذار و مشوق بوده است. همچنین در این سال‌ها جلسات متعدد نقد و بررسی این کتاب در دانشگاه‌ها و مراکز علمی برگزار شده ، مقالات و یادداشت‌های متعددی در نقد و معرفی آن در مطبوعات منتشر شده و بسیاری از محققان و صاحبنظران از آن تقدیر کرده‌اند. ازجمله در «سومین‌ جشنواره‌ی ‌بین‌المللی فارابی» (آبان 1388)، رسانه‌ی شیعه اثر منتخب در رشته‌ی ‌علوم اجتماعی و ارتباطات معرفی شده و استاد محمد اسفندیاری، کتاب‌شناس و عاشوراپژوه، آن را جزو 100 کتاب عاشورایی مهم و تأثیرگذار از آغاز تا امروز دانسته است .
        
                کتاب «جشن‌های اسلامی ـ شیعی در ایران» ماحصل پژوهش دشوار و طاقت‌فرسایی است که دو سه سال اخیر عمده‌ی وقت و توانم صرف آن شد. این کتاب، ادامه‌ی آثار قبلی‌ام درباره‌ی مناسک شیعی و قطعه‌ی دیگری از پازل پروژه‌ی تحقیقی شخصی‌ام درباب فهم منطق مناسک و تغییرات آنها است.

برخلاف آثار قبلی‌ که اغلب درباره‌ی مناسک سوگ و ماتم ‌اند، در این کتاب به مناسک سرور و شادی و ویژگی‌ها و تغییرات آن‌ها پرداخته‌ام. آنچه در این پژوهش به دنبالش بوده‌ام، تدوین فهرستی از جشن‌های مذهبی مهم در ایران شیعی و گردآوری، بررسی و تدوین داده‌هایی از چگونگی برگزاری آن‌ها برای رسیدن به شناخت و فهمی حتی‌الامکان جامع و دقیق از روند ابداع یا بازتعریف و تغییرات فرمی ـ مضمونیِ این مناسک از پنج قرن اخیر است.

برای دستیابی به چنین هدفی، سراغ یکی از مهم‌ترین و غنی‌ترین منابع یعنی سفرنامه‌ها و دیگر آثار مستشرقان و ایران‌شناسان رفته‌ام که به‌جهت فقر ادبیات «تاریخ اجتماعی» و فقدان این روش علمی در آثار نویسندگان و تاریخ‌نگاران ایرانی و اسلامی تا پیش از دوره‌ی معاصر، منابعی منحصربه‌فرد و ارزشمند در شناخت جامعه‌ی ایرانی خصوصاً در قرن‌های دهم تا سیزدهم هجری محسوب می‌شوند. 

کتاب «جشن‌های اسلامی ـ شیعی در ایران» تکمیل‌کننده‌ی مجموعه‌ی سه‌جلدی «تراژدی جهان اسلام» است که در سال ۱۳۹۷ و با موضوع بررسی گزارش‌ها، توصیفات و تحلیل‌های سفرنامه‌نویسان، مستشرقان و ایران‌شناسان از آیین‌های عزاداری مذهبی در ایران منتشر شد. با این دو کتاب، می‌توان به تصویری نسبتاً کامل از مناسک سوگ و سور شیعیان ایرانی در قرون دهم تا سیزدهم هجری و تغییر و تحولات این مناسک دست یافت. 

در این کتاب، افزون بر منابع ترجمه‌شده به فارسی، شماری از منابع سفرنامه‌ای که تاکنون به فارسی ترجمه نشده‌اند در زبان‌های گوناگون (عمدتاً انگلیسی و فرانسوی) بررسی شده و اطلاعات ناب و ارزشمند فراوانی که درباب جشن‌های مذهبی در آن‌ها بود، استخراج شده و اختصاصاً برای کتاب حاضر به فارسی ترجمه شده است. درمجموع برای نگارش کتاب حاضر، بیش از ۶۰۰ منبع به قلم بیش از ۵۰۰ نفر سفرنامه‌نویس و محققِ غیرایرانی و غیرمسلمان که احتمال می‌رفت حاوی مطلبی درباره‌ی جشن‌های مذهبی باشند، را بررسی کرده‌ام. این بررسی، نهایتاً‌ منجر به یافتن گزارش‌ها، توصیفات و اسنادی از ۸۹ نفر شد که مشخصاً از ۲۵ نفر آن‌ها پیش از این اثری به فارسی ترجمه نشده بود. گزارش‌ها و اسناد مذکور به ترتیب زمان مشاهده/ثبت/نگارش در کتاب آورده شده و بررسی و نقد شده‌اند.

همچنین در بخش نخست کتاب، که حکم مدخل تحقیقی و مقدمات نظری موضوع را دارد، تصویری کلی از آیین‌های جشن در ایران و اسلام و دیگر ادیان ارایه شده است. ابتدا آیین‌های جشن و اقسام آن‌ها و عناصر مشترک در آن‌ها بررسی شده، سپس ویژگی‌های جشن‌های دینی و مذهبی بیان شده و به‌صورت گذرا مهم‌ترین سنت‌های جشن در پنج دین بزرگ که به‌جهت قرابت جغرافیایی و فرهنگی با مسلمانان، محتمل است در تکوین فرهنگی مناسکی آن اثرگذار بوده باشند (یعنی یهود، مسیحیت، هندوییسم، بودیسم و صابئین مندایی) مرور شده‌اند. در فصل بعد، به‌جهت تأثیرگذاری بالای جشن‌های ایران باستان بر شکل‌گیری، ابداع و بازتعریف جشن‌های اسلامی شیعی در ایران، به آن‌ها اختصاص یافته. در فصل ۳، مدل ابداعی خودم برای دسته‌بندی آیین‌های جشن در اسلام و تشیع را بیان کرده‌ام. در این مدل، آیین‌های مذکور در دو دسته‌ی کلی (اعیاد و دیگر جشن‌ها) و چهار دسته‌ی فرعی گنجانده می‌شوند. ذیل هر دسته، مهم‌ترین مصادیق آن معرفی و تاریخچه‌ی هرکدام بررسی شده است. جمعاً در این فصل، مخاطب شناختی اجمالی با ۳۳ جشن اسلامی ـ شیعی پیدا می‌کند که برخی‌شان امروزه دیگر در تقویم مناسکی مسلمانان و شیعیان جایی ندارد.  

با توجه به محدودیت‌ و فقر ادبیات پژوهشی موجود درباب جشن‌های مذهبی و خلأهایی که در پرداختن به این شاخه از زیست دینی داریم، امیدوارم این کتاب بتواند فتح بابی باشد و به سهم خود به غنای مطالعات تاریخ اجتماعی شیعه و مناسک شیعی کمک کند. همچنین امیدوارم این کتاب مورد توجه و التفات صاحبنظران و محققان و عموم مخاطبان قرار گیرد و به‌مدد نقد و نظر ایشان بتوانم کمبودها و خطاهای احتمالی آن را برطرف سازم.
        
                کتاب «به رنگ صبر» (خاطرات فاطمه صدر)، روایتی نزدیک، دست اول و خوش‌خوان از زندگی شخصی سیدمحمدباقر صدر (همسر راوی) و در درجه‌ی بعد سیدموسی صدر (برادر راوی) است؛ دو شخصیت مهم و مؤثر تشیع معاصر و نمایندگان شاخص خاندان پرآوازه‌ی صدر (در کنار سیدمحمد صدر و فرزندش سیدمقتدی).

اما بخش جذاب‌تر کتاب برای من، روایت یک عضو دیگر و کمترشناخته‌شده‌ی این خانواده است: بنت‌الهدی (آمنه). زنی نویسنده، شاعر، سخنور، فعال مدنی و مبلغ مذهبی. زنی که یک مؤسسه‌ی آموزشی را مدیریت می‌کند، سفرهای تبلیغی می‌رود، علوم دینی را تا درجه‌ی اجتهاد تحصیل کرده است، برای مطبوعات مقاله می‌نویسد، کتابخوان و داستان‌نویس است، در مجالس مذهبی سخنرانی می‌کند، نماینده‌ی یک مرجع تقلید است و به سؤالات شرعی پاسخ می‌دهد.

«صدر»ها، مشخصاً سیدموسی و برادر بزرگترش سیدرضا، هم در حوزه‌ی نظر و هم عمل و سلوک شخصی و منش اجتماعی، گرایشی از تشیع را نمایندگی می‌کنند که به‌جهت مرزها و تفاوت‌هایش با گرایش تشیع سیاسی و دولت‌گرا جذابیت‌های زیادی دارد. گرایشی که مروج الگوی زیست دیندارانه‌ی مدنی‌تر، انسان‌مدارتر و جامعه‌گراتر و به‌تبع آن تکثرپذیرتر و با مدارای بیشتری است در مقایسه با الگوی تشیع سیاسی. بااین‌اوصاف بنت‌الهدی صدر را می‌توان نسخه‌ی زنانه‌ی این گرایش دانست.
        
                دو سه هفته‌ای است ترجمه‌ی تازه‌ای از قرآن اثر محمدعلی کوشا به‌همت نشر نی منتشر شده است.
کوشا از محققان و قرآن‌پژوهان حوزوی است که در این سال‌ها مقالات متعددی در نقد ترجمه‌های قرآن منتشر کرده است. همین نقدها توقعات را از ترجمه‌ی خود او بالا برده است.
دو سه سال پیش هم ترجمه‌ی مرحوم نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی با ویراستاری آقای کوشا منتشر بود.
یک امتیاز ترجمه‌ی کوشا، همکاری سه محقق دیگر در مقام ویراستار با مترجم اصلی است. سه محققی که یکی‌شان (بهاءالدین خرمشاهی) خود صاحب ترجمه‌ای از قرآن است که سالها قبل منتشر شده.
امتیاز دیگر ترجمه‌ی کوشا درج پانوشت‌های توضیحی ذیل ترجمه‌ی آیات است. توضیحات لغت‌شناسانه یا تفسیری و تاریخی که بسیار مهم اند و به فهم ترجمه و دلایل انتخاب‌های مترجم کمک می‌کند. 
به اینها اضافه کنید تفاوت‌هایی که مترجم در برگردان پاره‌ای اصطلاحات و مفاهیم قرآن دارد با ترجمه‌های مصطلح. 
تا پیش از این در بین ترجمه‌های معاصر ترجمه‌ی محمدکاظم معزی ترجمه‌ی محبوبم بود. اما گمان می‌کنم ترجمه‌ی کوشا جایگزین آن شود. البته اگر بنا به لذت متن باشد - که در کتابهای مقدس یک شرط مهم است - هیچ ترجمه‌ای از قرآن به پای ترجمه‌ی شیرین و دلنشین قرن ششمیِ رشیدالدین میبدی نمی‌رسد.

پ.ن.
البته همه‌ی اینها در حالتی است که اساسا قائل به امکان برگردان متن مقدس به زبان‌های دیگر باشیم. امکانی که برخی دین‌پژوهان از جمله نوید کرمانی در کتاب "زبان به‌مثابه‌ی معجزه: قرآن متن اصلی فرهنگ عربی" آن را به چالش می‌کشانند.
گرچه باوجود استدلال قائلان به ترجمه‌ناپذیری متن مقدس، به گمانم به ترجمه‌ی متون مقدس می‌توان به‌عنوان تلاشی برای ازآنِ خود کردنِ متن مقدس توسط جماعت‌های ایمانی / گروندگانِ یک دین نگریست. در آن صورت این تلاش‌ها، ولو آن‌که در نیل به مقصود کم‌توان باشند، موضوعیت و اهمیت مستقل دارند.
        
                به بهانه‌ی انتشار چاپ پنجم کتاب، پس از 11 سال

کتاب رسانه‌ی ‌شیعه، نخستین و تا امروز پرمخاطب‌ترین و پرحاشیه‌ترین کتاب من است. وقتی برای نوشتن این کتاب دست به قلم بردم، بیست سال داشتم و وقتی منتشر شد بیست‌وشش سال. داستان این کتاب و ماجراهای فراوان پیرامونی آن خود کتاب مستقلی می‌طلبد؛ ماجراهایی که مسیر شغلی و حتی زندگی شخصی‌ام را تحت‌الشعاع قرار داد. این ماجراها حتی پیش از انتشار کتاب آغاز شد. از ممانعت‌ها و توصیه‌ها برای منصرف‌ساختن من از چاپ آن تا موانعی که انتشار کتاب را چند نوبت به تعویق انداخت و تغییر پی در پی ناشرانی که پس از قطعی‌شدن و حتی آماده‌سازی فنی کتاب، به دلایل مبهم، از انتشار آن انصراف می‌دادند. نهایتاً قرعه به نام «شرکت چاپ و نشر بین‌الملل» افتاد و در آذر 1387 چاپ نخست کتاب به بازار عرضه شد. 
هنوز چند روزی از انتشارش نگذشته بود که زمزمه‌هایی در مخالفت با آن در برخی محافل مذهبی به گوش رسید؛ زمزمه‌هایی که در مجالس محرم آن سال، بعضاً به فریادهای تهدیدآمیز پشت بلندگو و بالای منبر تبدیل شد. برخی مداحان بانفوذ و رسانه‌ایِ تهران در مجالس روضه علیه من و کتابم و ناشرش سخن گفتند، تهمت «وهابی» زدند، تهدید به شکایت و برخورد قضایی کردند و برخی دیگر از سخنرانان و منبریان مشهور نیز حضوری یا با ارسال پیام مرا مورد عتاب و خطاب شدید قرار دادند. طیف مخالفان و معترضان کتاب محدود به مداحان و منبریان یک حلقه‌ی ‌سیاسی و بانفوذ تهران نبود. هم‌راستا با ایشان، گروهی ‌از مذهبی‌های مخالف نظام هم علیه کتاب موضع گرفتند و اقداماتی کردند. قبح‌شکنی، انتقاد از علما، تطهیر روشنفکران، توهین به چهره‌ها و مجالس مذهبی از اتهامات بی‌اساسی بود که معترضان در نقد کتاب طرح می‌کردند. وجه مشترک این دو گروه، توهم توطئه‌ای بود که درباره‌ی من و کتابم داشتند. البته کم نبودند در بین مداحان و ذاکران مشهور و اهل منبر و برخی از علما، شخصیت‌هایی که مرعوب این فضاسازی‌ها نشدند و بدون آن‌که ارتباطی با من داشته باشند، از سر انصاف و عدالت، به دفاع برخاستند و مانع از تشدید اعتراضات شدند. درهرحال این حاشیه‌ها که تا ماه‌ها بعد ادامه داشت،‌ در آن زمان که هنوز خبری از شبکه‌های اجتماعی نبود،‌ رسانه‌ای نشد و به ‌پشت‌صحنه‌ی محافل مذهبی محدود ماند. 
به‌موازات این حاشیه‌ها، کتاب رسانه‌ی ‌شیعه مسیر خود را آرام آرام پیش می‌رفت و خوانده می‌شد. با آن‌که توزیع مناسبی نداشت و به پیشخان بسیاری از کتابفروشی‌ها راه نیافت، اما مخاطب خود را پیدا کرد و در عرض کمتر از سه سال، چهار نوبت تجدید چاپ شد و مجموع شمارگانش به 11 هزار نسخه رسید. نخستین مخاطبان جدی کتاب، بدنه‌ی ‌مذهبی و «هیئتی» بودند و مداحان و منبریان و روحانیون و مسئولان و مدیران سازمان‌های دینی و فعالان فرهنگی. نخستین بازخوردها و واکنش‌ها و نقدها هم از جانب ایشان بود. آن سال‌ها هنوز مطالعات اجتماعی دین آن‌هم تشیع در فضای علوم اجتماعیِ دانشگاهی ‌چندان به رسمیت شناخته نمی‌شد و حوزه‌ی ‌مغفول و چه بسا مطرودی به‌حساب می‌آمد. چند سالی طول کشید تا رسانه‌ی ‌شیعه در محافل علمی و دانشگاهی ‌هم دیده شود. 
با این‌وجود، به‌عنوان یکی از نخستین آثار مستقل در مطالعات اجتماعی مناسک شیعی در زبان فارسی، توانست توجه پژوهشگران و دانشجویان علوم اجتماعی و دین‌پژوهی را جلب کند و به‌دفعات مورد رجوع و استناد قرار گیرد و در فهرست پژوهش‌ها و رساله‌های دانشگاهی ‌بسیاری جا خوش کند. و چه اقبالی بالاتر از این که برخی دانشجویان و پژوهشگران گفته‌اند رسانه‌ی ‌شیعه در ورود آن‌ها به حوزه‌ی ‌مطالعات شیعه و مناسک اثرگذار و مشوق بوده است. همچنین در این سال‌ها جلسات متعدد نقد و بررسی این کتاب در دانشگاه‌ها و مراکز علمی برگزار شده ، مقالات و یادداشت‌های متعددی در نقد و معرفی آن در مطبوعات منتشر شده و بسیاری از محققان و صاحبنظران از آن تقدیر کرده‌اند. ازجمله در «سومین‌ جشنواره‌ی ‌بین‌المللی فارابی» (آبان 1388)، رسانه‌ی شیعه اثر منتخب در رشته‌ی ‌علوم اجتماعی و ارتباطات معرفی شده و استاد محمد اسفندیاری، کتاب‌شناس و عاشوراپژوه، آن را جزو 100 کتاب عاشورایی مهم و تأثیرگذار از آغاز تا امروز دانسته است. 
*
اینک بیش از ده سال از آخرین چاپ کتاب رسانه‌ی ‌شیعه می‌گذرد؛ باوجود درخواست مخاطبان و عدم موجودی کتاب در بازار، به دلایل نامعلوم ناشر قبلی برای تجدید چاپ آن اقدام نکرده بود. به‌همین‌دلیل خواستار انتقال مجوز کتاب به نشر آرما شدم. اما هنوز یک مانع دیگر برای تجدید چاپ پیش رو بود. اینکه سال‌ها از تألیف این کتاب گذشته بود و در طول این مدت، مطالعه و پژوهش درباب مناسک شیعی همچنان اصلی‌ترین دغدغه‌ی ‌پژوهشی من بوده و پژوهش‌های متعددی را که به نوعی در تکمیل و استمرار و بسط ایده‌ی ‌نظری همان کتاب بودند، به ثمر رسانده‌  و به داده‌ها و اطلاعات فراوان و جدیدی دست یافته‌ام. علاوه بر این، طبیعتاً قلم و سبک ‌نگارش و زاویه‌دید و نیز تحلیل‌ من از مقوله‌ی مناسک شیعی و آیین عزاداری هم در این سال‌ها دستخوش تغییر و بازاندیشی‌های مکرر بوده است. همچنین موضوع کتاب یعنی هیئت‌های مذهبی و آیین‌های عزاداری و مداحی نیز در این یکی دو دهه تغییرات و تحولات فراوانی را از سر گذرانده است. همین موارد، تجدید چاپ رسانه‌ی ‌شیعه را با تردیدهایی مواجه ساخته بود. از یک‌سو اگر می‌خواستم مطالب جدید و نویافته را به کتاب اضافه کنم زمان و توان زیادی می‌طلبید که در شرایط فعلی برایم مقدور نبود و ترجیح می‌دادم وقتم را صرف پژوهش‌های بعدی کنم. از سوی دیگر حتی در فرض بازنویسی و تدوین ویراستی تازه، ثمره‌ی ‌کار، اساساً کتاب دیگری می‌شد. نهایتاً از به‌روزرسانی و بازنویسی کتاب منصرف شدم و به این نتیجه رسیدم که رسانه‌ی ‌شیعه در این سال‌ها شخصیتی یافته که بهتر است محفوظ بماند. بنابراین در چاپ جدید، تنها به برخی تغییرات و اصلاحات محدود و حذف و اضافات جزیی بسنده شده و شاکله و لحن و عمده‌ی مطالب کتاب محفوظ مانده است.
        
                هرکس برای خلوت‌کردن، برای حمام روح، پناهی دارد و پناهگاه من، متون کلاسیک فارسی اند. فارسی قرون میانه؛ نهایتاً تا چند صباح پس از حمله‌ی مغول.
وقتی از ناملایمات روزگار، از مجادلات تهی و پوچ سیاسی، خسته می‌شوم، پناه می‌برم به نثر، به جمله‌ها، به ترکیبات، به کلمات. و آرام می‌گیرم.
برخلاف دیگر کتاب‌ها، این متن‌ها را تندخوانی نمی‌کنم. بدون هیچ تعجیلی می‌خوانم‌شان. کلمه به کلمه، ذره‌ذره، دانه‌دانه. مثل حبه‌های انگور، می‌چینم و به دهان می‌برم و می‌چشم و منتظر می‌مانم تا حلاوتش در جانم بنشیند. و بعد حبه‌ی بعد. و بسیار می‌شود که برمی‌گردم و دوباره می‌خوانم. و بسیار می‌شود که بر یک ترکیب بدیع یا واژه‌ی خوش‌ساخت یا ناآشنا می‌ایستم و تکرارش می‌کنم. و بسیار می‌شود که گلویم فشرده می‌شود و اشک به چشمام می‌دود از حجم انبوه شوقی که این کلمات برمی‌انگیزد و آتشی که برمی‌فروزد.
*
این روزها پناه برده‌ام به «قصه‌ی یوسف» که نام اصلی‌اش «الستین الجامع للطائف البساتین» است. تفسیر سوره‌ی یوسف است به املای خواجه امام تاج‌الدین ابوبکر احمد بن محمد طوسی که گویا نثری است به‌جامانده از قرن هفتم. این خواجه، واعظی نامدار بوده از خطه‌ی طوس و این تفسیر را زمانی که به آذربایجان سفر کرده بود، املا کرده. در شصت مجلس. با نثری شیرین و دلکش.
*
حین خواندن، پرسشی آشنا در ذهنم خلجان می‌کند: اینکه این رحمانیت و این لطافتی که در این کتاب است و در دیگران (از تفسیر میبدی تا تفسیر سورآبادی تا تفسیر طبری، از مقالات شمس تا فیه ما فیه و تذکره الاولیا و اسرار التوحید و کیمیای سعادت و...) امروزه کجاست؟‌ چرا زبان دینی که این‌سان لطیف بوده، در زمانه‌ی ما چنین خشک و خشن شده است. سراغ «سید»ی که در این منابع روایت می‌شود (عنوان رایجی که برای پیامبر به کار می‌رفته) را امروز کجا باید گرفت؟ چرا فرسنگ‌ها از این دین رحمانی و ازین لطافت‌ها که به جان می‌نشیند دور شده‌ایم؟ چرا هرچه اهل ایمان در این منابع اهل رفق و مدارا و محبت و صلح و دوستی‌اند، در زمان ما، اهل دین عبوس و پرخاشگر و ستیزه‌گرند و تهی از فضایل اخلاقی. این زبان دینی که مدام فرامی‌خواندت به کظم غیظ و گذشتن و رأفت چرا امروز جایش را داده به زبان دینی که عصبی است و تحریکت می‌کند به ستیز و نزاع. چرا از چنین متون دینی که آرامش‌بخش‌اند رسیده‌ایم به متون دینی امروزی که آرامش‌زدایند. از دینی که رهاکننده بود، رسیدیم به دینی که قیدزننده است و دربندکشاننده. از دینی که می‌خواندت به ناز و راز، به دینی که می‌راندت، به ضرب و جبر.
و به این می‌اندیشم که فرسنگ‌ها فاصله است میان دین عارفان با دین فقیهان و دین اهل قدرت. میان دینی که به تعبیر مولوی از جنس چشش و کشش است تا «جان تلخ ما خوش شود» و دینی که خود تلخ‌کننده‌ی کام است و زهرکننده‌ی روزگار. از دینی که مستغنی است از گروش مردم، با دینی که به گروه پیروانش به چشم سرمایه و سلاح می‌نگرد برای کسب قدرت بیشتر. میان دینی که در پی غنی‌کردن گروندگان است با دینی که در پی قوی‌کردن خود.
و به این می‌اندیشم که روندهای عقلانی‌شدن و سیاسی‌شدن و مدرن‌شدن، هرکدام مستقل و نیز همه در برایند مشترک چه بلایی بر سر نهاد دین به‌طور کلی و اسلام به‌طور خاص در زمان ما آورده‌اند.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها