آیه غلامی

@aayeh

14 دنبال شده

15 دنبال کننده

                      ما و مجنون درس عشق از یك ادیب آموختیم 
او به ظاهر گشت عاشق ما به معنی سوختیم

                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

آیه غلامی پسندید.
            در سالهای دانشجویی یکی از دوستانم توصیه کرد حتما این کتاب را بخوانم. در آن سالها در مجموع 4 ساعت راه رفت و برگشت من به دانشگاه بود که همه اش را کتاب می خواندم و یه جورایی عاشق آن راه شده بودم
در یک رفت و برگشت این کتاب را خواندم و فردایش کتاب را تحویل دادم.
کتاب یک روایت تجربی است  از انقلاب است ، کاری ندارم که آیا می توان آن را به همه انقلاب ها و یا انقلاب خودمان بسط داد یا خیر اما تجربه ها خیلی با ارزشند.
انقلاب ها توسط مردم انجام می شود اما توسط مسئولین ادامه می یابد و این شروع ایجاد شکاف هاست.
هر چه این مسئولین بیشتر از مردم فاصله می گیرند این شکاف عمیق تر می شود.
مسئولین هر روز و هر روز با تجربه تر می شوند و دیگر کسانی نخواهند بود که رزومه ای همچون آنها داشته باشند پس تا نمیرند کسی نمی تواند جای آنها را بگیرد و به طور کاملا طبیعی فرزندان مسئولین افرادی دنیا دیده تر از دیگران می شوندو موقعیت های بیشتری دارند .
این مشکلات تنها به انقلاب ها مربوط نمی شود بلکه هر نوع حاکمیتی چنین مشکلاتی را به همراه خواهد داشت.
این مشکلات با تقسیم قدرت هم حل نمی شود بلکه تقسیم می شود و درد کمتری خواهد داشته چرا که اگر حتی به یک روستا هم سری زده باشید متوجه می شوید که همین مشکلات در شواراهای روستا هم وجود دارد.
چاره چیست آیا روزی می رسد که حاکمیتی وجود نداشته باشد؟ از نظر من این یک حرفت مفت است.
آیا می شود چند سال یک بار انقلاب کرد و کل مسئولین را بر کنار کرد؟ این هم بسیار پر هزینه است.
من جواب قانع کننده ای برای حل این مشکل ندارم اما آنچه تا کنون یافته ام این است،اگر حکومت خودت بر خودت از دستت در رفته ، اگر حکومت خودت بر خانواده ات واژگونه است و هر روز آسیب بیشتری به خودت و دیگران می زنی، اگر همسر و فرزندانت از دست تو در امان نیستند، اگر هنوز نمی توانی مهرت را خرج آنها کنی و هزاران اگر دیگر که همه به خود ما باز می گردد، بدان که انقلاب تو هم چیزی شبیه به همین انقلاب ها خواهد بود و جهان پیرامون تو همان نمود بیرونی درون توست.
اصلاح زمین به اصلاح ماست و اصلاح ما همان اصلاح زمین است.
          
آیه غلامی پسندید.
آیه غلامی پسندید.
            نمی‌شد شبی بیش‌تر از ۳ صفحه از کتاب را خواند. ۳ صفحه که می‌خواندم تمام بدنم عرق می‌کرد و از پشت میز بلند می‌شدم و می‌رفتم دوری بزنم تا دمای بدنم بیاید پایین. شب‌های متوالی طول کشید تا حدود ۲۹۰ صفحه از کتاب را خواندم و یادداشت برداشتم. اما آخرش صبرم زودتر از کتاب تمام شد و رهایش کردم. احساس می‌کردم کسی دارد با چاقوی پوست‌کن، پوست بدنم را می‌کند. این درست احساسی است که یکی از شب‌ها هنگام خواندن کتاب به‌م دست داد. بعدها کسی را دیدم که چون مجبور بوده این کتاب را برای پایان‌نامه‌اش دو بار بخواند، دو بار با این کتاب تب کرده بود! بار اول نفهمیده بود به خاطر کتاب است، اما بار دوم وقتی با آغاز کتاب علائم تب پیدا کرده بود فهمیده بود بیماری دفعه‌ی قبل نیز به خاطر کتاب بوده و از خواندن دست کشیده بود. کتاب هول‌ناک و یگانه‌ای است. بسیاری از سرگشتگی‌های ما که در دل سنت‌های ابراهیمی یونانی‌شده به دنیا آمده‌ایم در این کتاب صورت‌بندی و بازگو شده. کتاب حرف‌های بسیاری دارد درباره‌ی نسبت میان انسان و خدا و عقل و ایمان و عشق و زبان. شنیده‌ام اسپانیایی‌ها معتقدند اونامونو پیامبر بوده است و هیچ بعید نیست.
          
آیه غلامی پسندید.
            «انسان از انسان دیگر هبوط یافته نه از خدا»
میگل د. اونامونو

کتاب «درد جاودانگی» کشکولی از جملات فریبنده و مست‌کننده و دیدگاه‌های دیوانه کننده‌‌ی این فیلسوف اگزیستانسیالیست اسپانیایی است؛ از جمله این‌که او سقوط یا هبوط انسان را افقی می‌داند و نه عمودی؛ یعنی معتقد است که انسان از انسان دیگر هبوط یافته نه از خدا؛ زیرا تاریخ هم حاکی از اشتقاق انسان از انسان است!
ما به خدا نه برای پی‌بردن به علت آفرینش، بلکه برای حس‌کردن و حفظ‌کردن غائیت و معنی بخشیدن به جهان نیازمندیم.
به باور اونامونو، خواستن و شناختن هر دو به هم نیازمندند. و اگر آن کلمه قصار قدیمی را که هیچ چیز خواسته نمی‌شود مگر آنکه از پیش شناخته شده باشد بر عکس کنیم چندان باطل و متناقض به نظر نمی‌آید: هیچ چیز شناخته نمی‌شود مگر آنکه از پیش خواسته شده باشد.
کی‌یرکگور می‌گفت:«خدا نمی‌اندیشد، می‌آفریند، بودِش ندارد، ابدیت دارد.» و ماتسینی عارف ایتالیایی می‌گفت:«خدا بزرگ است زیرا اندیشه‌اش عمل است.»

و اما مهمترین جمله‌ی اونامونو در «درد جاودانگی»:
«زندگی نمی‌تواند خود را تسلیم عقل کند، زیرا غایت زندگی، زیستن است نه دانستن.» (ص، ۱۶۷)
          
آیه غلامی پسندید.