معرفی کتاب سوءتفاهم اثر آلبر کامو مترجم جلال آل احمد

سوءتفاهم

سوءتفاهم

آلبر کامو و 1 نفر دیگر
3.8
121 نفر |
30 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

279

خواهم خواند

91

شابک
9789641742760
تعداد صفحات
84
تاریخ انتشار
1399/12/28

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        سوءتفاهم (به فرانسوی: Le Malentendu) نمایشنامه ای است که در سال 1943 در فرانسه? تحت اشغال توسط آلبر کامو نوشته شده است. این نمایشنامه بر ایده? پوچی کامو تأکید دارد.سوءتفاهم، دومین نمایش نامه? آلبر کامو، در مسافرخانه ای در قلب چکسلواکی می گذرد، مسافرخانه ای که دو زن اداره اش می کنند؛ مادری پیر و دخترش، مارتا. در آغاز نمایش نامه آن دو مشغول صحبت درباره? ورود مسافری تازه هستند که می خواهند به او دارو بخورانند و همان شب در دریاچه? سد غرقش کنند، درست همان طور که با مسافران پیش از او کرده اند. اگرچه هویت مسافر بر تماشاگران آشکار است، مادر پیر و دخترش او را به جا نمی آورند. او در اصل فرزند مادر و برادر دختر است که بیست سال پیش پسری ولنگار بوده و خانه و کاشانه اش را ترک کرده است.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

محاکات

محاکات

1402/9/24

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به سوءتفاهم

مینآ

مینآ

1403/6/2

دیوان اشعار فروغ فرخزاداولین تپش های عاشقانه قلبم: نامه های فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپورپری کوچک غمگین: زندگی و شعر فروغ فرخزاد

کتابی برای خالق کتاب

13 کتاب

1️⃣_اولی رو با قشنگ ترین و جذاب ترین گزینه شروع می کنم و اونم در رابطه با زندگی فروغ فرخزاد ‌، زندگی پر فراز و نشیب و پر از اتفاقات غم انگیز بعد از خوندن اولین تپش های عاشقانه قلبم 🫀💫( نامه های عاشقانه فروغ ) و پری کوچک غمگین🧚‍♀️😥( یک روایت کلی از زندگی فروغ خیلی کوتاه ) قراره جور دیگه ای به اشعارش نگاه کنید ، دنبال تاریخ شعر ها بگردید و ببینید که هرکدوم مال چه دوره ایه ، عاشقی ؟ جدایی ؟ افسردگی ؟ 📖 بعد از او دیگر چه می جویم؟؟ بعد از او دیگر چه می پایم ؟؟ اشک سردی تا بیفشانم گور گرمی تا بیاسایم 2️⃣_ قبل از خوندن رباعیات خیام یک نظری هم به ترانه های خیام اثر صادق هدایت داشته باشید ، این کتاب به بررسی عقاید خیام پرداخته و خیلی از سوالات درموردش رو پاسخ داده 📚✒️ . خوندن این کتاب کوتاه قبل از اشعار خیام حسابی شما رو با سبک زندگی خیام آشنا می کنه . 📖 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که‌ معلومم نیست کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه؟ 3️⃣_خوندن ملت عشق یا کتاب هایی که به زندگی مولانا اختصاص داده شده هم بی ثمر نیست و ما رو بیشتر با زندگی این شاعر آشنا می کنه . خوندن گزیده آثار و غزلیات شمس و مثنوی رو فراموش نکنید ( حداقل گزیده آثار رو بخونین 😁🍀 ) 📖 ماییم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم هر صبح منوریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم 4️⃣_ و در آخر برای کسانی که بیگانه ، طاعون ، سقوط یا بقیه آثار آلبر کامو رو خوندن ، توی خطاب به عشق یک وجهه و یک چهره جدید از آلبر کامو رو خواهند دید ، آلبر کامویی عاشق و سرشار از احساسات برای معشوقه خود ماریا کاسارس 💖🗼. کتاب خطاب به عشق به صورت نامه نگاری هایی بین این دو نفره و این دفعه برخلاف بقیه کتاب ها پیشنهاد می کنم اول یکی از آثار آلبر کامو رو بخونین و بعد این کتاب . ✉️ شاید آدم برای اینکه خودش باشد به بودن کسی نیاز دارد .معمولاً همینطور است . من به تو نیاز دارم تا بیشتر خودم باشم .

16

پست‌های مرتبط به سوءتفاهم

یادداشت‌ها

          مورسو در بیگانه داستان فردی را در روزنامه خواند که پس از سال‌ها به خانه برمی‌گردد و وقایعی برایش اتفاق می‌افتد، کامو داستان آن فرد را دو سال بعد از انتشار بیگانه (1942) در قالب این نمایش‌نامه منتشر (1944) کرد. 
نویسنده‌ی فرانسوی در این نمایش‌نامه با همان زبان کنایه‌آمیزش از پوچی روابط و ارتباطات انسانی سخن می‌گوید. اینکه چگونه انسان‌ها در قالب‌های تکراری و ناکارآمد زبان محصور شده‌اند و نمی‌توانند منظور خود را به یکدیگر برسانند. اینکه چگونه انسان دوران مدرن برای جلوگیری از سوء‌تفاهم، تن به اجبار سخن گفتن در لفافه‌های گوناگون می‌کند، حال آنکه این لفافه‌ها خود مقدمه‌ی سوء‌تفاهم‌های بیشتری هستند. سوء‌تفاهم‌هایی که ناخشنودی به همراه دارند و بشر را در کنج خلوت فکر خویش به انزوا فرو می‌برند. کامو در این کتاب هم به همان سبک جذاب خود، توضیحی مشروح و مبسوط از احوالات انسان دوران مدرن ارائه می‌دهد. 
آلبر کامو در جایی می‌گوید بزرگ‌ترین مشکلات بشر از آنجا سرچشمه می‌گیرد که او به طریقی روشن و واضح آنچه می‌خواهد را به زبان نمی‌آورد. فکر می‌کنم هدف غایی از روایت این تراژدی نیز همین است. او که معتقد به لزوم سازگاری اعمال و سخن‌هاست، در اینجا این موضوع را مطرح و بر این نکته تأکید می‌کند که در صورت ناسازگاری سخن و خواسته، سوء‌تفاهم‌ها بیشتر می‌شود و بر تمام ارتباطات انسانی تأثیر می‌گذارد و چه بسا که به چنین تراژدی‌هایی ختم شود.
نمادپردازی‌های این داستان بسیار ظریف هستند. شخصیت پیرمرد به خوبی اعتقادات کامو را در مورد مذهب نشان می‌دهد، و این اعتقاد او ما را به دیدگاه اگزیستانسیالیستی او رهنمون می‌سازد. این اعتقاد بنیادین که مسیری از پیش تعیین‌شده وجود ندارد و تمام آنچه که هست، وجود ما در این لحظه و راه‌هایی که می‌توانیم (و  باید) از میان آن‌ها انتخاب کنیم است. اینکه هر یک از ما سرانجام باید معنایی برای خودمان بسازیم و راه خود را خلق کنیم. 
کامو در این کتاب بار دیگر توان خود در به تصویر کشیدن فلسفه‌اش را نشان می‌دهد، در قالب تراژدی‌ای که احساسات را جریحه‌دار کرده و تلخی آن بر زبان می‌نشیند. داستانی قوی با انبوهی از دیالوگ‌های پرمعنی، و شاید این یکی از بهترین‌ها باشد: "خوابیده است. او حساب‌های خود را با این دنیا تسویه کرد. از این پس همه چیز برای او آسان خواهد بود، فقط از رویایی پر از تصویر به رویایی بدون رویا تبدیل می شود. و آنچه برای دیگران به معنای فقدانی وحشتناک است برای او چیزی جز خواب بی پایان نخواهد بود."
        

11

          این دومین نمایشنامه ای بود که از کامو خوندم و همچنان کالیگولا بنظرم بهتره.
`
سوءتفاهم داستان زندگی یک مرد جوان و همسرش.
مرد بعد از ۲۰ سال به خونه خودش که یه جور هتل و مهمان سرا هست برمیگرده و میخواد یه جورایی خواهر و مادر خودش رو خوشحال و هیجان زده کنه چون تو این بیست سال هیچکدوم خبری از دیگری نداشتن.
اینجاست که نمایشنامه تازه شروع میشه.
پسر، مادر و خواهرش رو میبینه، اما اون ها هیچ تصوری از اینکه این چهره براشون آشناس ندارن.
حالا پسر دنبال اینه که چطور و چگونه خودش رو به اون ها معرفی کنه، یه جورایی میخواد یه بازگشت شکوهمند رو برای خودش به پا کنه... از اون طرف مادر و دختر خودشون داستان عجیبی داره زندگیشون و شغلی که دارن...
`
خلاصه، از اون نمایشنامه های خوبه، و جذاب و گفت و گو ها هم خیلی خوبه
ترجمه آقای دیهیمی هم درجه یک
`
کامو میگه:
فهمیده ام که همه بدبختی انسان ها ناشی از این است که به زبان صریح و روشن حرف نمیزنند!
چیزی که در سوء تفاهمش به خوبی به نمایش در آورد
        

1

          
مادر و دختری تنها مسافرخانه ای دارند که از طریق آن گذران زندگی می کنند. دختر رویای دریا و شهرها و مکان های دیگر را در سر دارد و برای رسیدن به آن ها مادرش را هم با خود همراه می کند. هر از چندگاهی مسافری وارد مسافرخانه می شود که انگار دست سرنوشت او را وسیله ای قرار داده، برای تحقق آرزوی های دختر. چون شبانه توسط مادر و دختر به قتل می رسد تا پول هایش برای آن امر مهم ذخیره شود... این روند ادامه دارد تا اینکه ژان - پسر این خانواده که بیست سال پیش آن ها ترک کرده بوده است - وارد مسافر خانه می شود.

 

* در این نمایشنامه هم مثل کتاب های دیگر کامو پوچی و سوال های فلسفی که انسان را به گیجی سوق می دهد، موج می زد.

** پیشنهاد می کنم اگر می خواهید این کتاب را بخوانید، مقدمه را بعد از تمام شدن کتاب بخوانید. چون تحلیل و فاش کردن کل داستان از لطف آن می کاهد.

*** منفعل بودن شخصیت های داستان های کامو حرصم را در می آورد. آن ها خیلی راحت خودشان را به شرایط می سپارند، خیلی سریع قانع می شوند، و انگار که حوصله ی تلاش و جنگیدن را ندارند. در طی خواندن این نمایشنامه بارها دوست داشتم یقه ی ژان را بگیرم و سرش داد بزنم. یا بروم بنشینم جلوی مادر، و از او خواهش کنم این قدر بی تفاوت نباشد.


        

1

          "راستش، بعضی‌وقتا این فکر آرومم می‌کنه که اونایی که مال ما هستن هیچ عذابی نکشیدن. مشکل بشه اصلاً اسمش رو جنایت گذاشت. فقط یه دخالت کوچیکه، یه تلنگر کوچیک به زندگی کسایی که نمی‌شناسیم. آره، معلومه که زندگی خیلی بی‌رحم‌تر از ماست. شاید برای همینه که نمی‌تونم احساس گناه بکنم."

 این نمایش‌نامه از نظر ساختاری و مفهومی بسیار پیچیده است و در عین حال برای کسانی که به فلسفه، پوچی و تضادهای انسانی علاقه دارند، اثری بسیار تأمل‌برانگیز به شمار می‌آید.
در منابع معتبر اشاره شده که داستان این نمایش‌نامه برگرفته از یک اتفاق واقعی است که در فرانسه رخ داده است. این ویژگی واقع‌گرایانه، اثر را از دیگر داستان‌های مشابه متمایز می‌کند.

در این نمایش‌نامه، پنج شخصیت اصلی داریم: مادر، پسر، مارتا، ماریا و پیرمرد خدمت‌کار. هرکدام از این شخصیت‌ها نقش خاصی در نمایش‌نامه ایفا می‌کنند و نماد جنبه‌هایی از انسانیت‌اند.

مادر اسیر گذشته‌ای است که نمی‌تواند از آن فرار کند. او در یادآوری‌های تلخ گذشته غرق شده است و در تلاش است تا فرزندش را در این گذشته محصور کند. در واقع، مادر به نوعی از احساسات خودش نیز فرار می‌کند و نمی‌تواند به آرامش برسد.
پسر که سعی دارد شرایط موجود را تغییر دهد، به نوعی در میان گذشته‌ای که مادر برایش ساخته و آینده‌ای که نمی‌داند به کجا خواهد برد، گرفتار شده است. او می‌خواهد از این وضعیت رهایی یابد، اما تلاش‌هایش بی‌نتیجه است.
مارتا دختری است که در جستجوی آینده‌ای روشن و پر از آرزوها است، ولی همین خیالات، او را از پذیرش واقعیت و زندگی در حال حاضر باز می‌دارد. او با آرزوهای بی‌پایانش در چنگال امیدهای بی‌پایه گرفتار شده است.
ماریا که به نوعی نماد عشق و احساسات ناب است، با تمام عشق خود به پسر وابسته است و در تلاش برای جلب محبت و توجه اوست. او به‌دنبال تحقق آرزوهایی است که در ذهن خود ساخته، اما این آرزوها به واقعیت تبدیل نمی‌شوند.
پیرمرد خدمت‌کار تنها کسی است که در برابر تمام رخدادها و درخواست‌های شخصیت‌ها سکوت می‌کند. او شاید نماد یک قدرت کیهانی باشد که در برابر همه‌چیز بی‌تفاوت است. او به هیچ‌کدام از درخواست‌ها پاسخ نمی‌دهد، حتی وقتی ماریا از او درخواست کمک می‌کند، تنها پاسخ او یک «نه!» خشک و کوتاه است. این سکوت او، به نوعی نماد بی‌تفاوتی جهان نسبت به دردهای انسانی است.

در نهایت، این شخصیت‌ها هرکدام به نوعی درگیر خیالات و آرزوهای پوچ خود هستند و دست به دست هم می‌دهند تا در نهایت به پوچی همه‌چیز برسیم. این سوال‌ها و مفاهیم به شکل برجسته‌ای در داستان مطرح می‌شود:
اسیر گذشته خود بودن به چه بهایی؟
کشتن انسان‌ها برای یک آینده‌ای که شاید هیچ‌وقت نیاید، برای چه؟
قبول نکردن واقعیت و تلاش برای تغییر آن، چه معنایی دارد؟ چرا به جای این همه تلاش بی‌فایده، واقعیت را بپذیریم و سپس به تغییر آن بپردازیم؟

این پوچی و تضادهای انسان‌ها در زندگی روزمره‌شان، کامو را به این نتیجه می‌رساند که شاید همه‌چیز بی‌نتیجه است و انسان‌ها به نوعی در چرخه‌ای بی‌پایان از خواسته‌ها و آرزوها گرفتارند که هیچ‌وقت به سرانجامی نمی‌رسد.

تله‌تئاتر این نمایش‌نامه توسط حسن فتحی ساخته شده که می‌توانید آن را تماشا کنید؛ بارها هم توسط خود کامو و دیگر کارگردان‌ها روی صحنه رفته است. اجرای این نمایش‌نامه در قالب تله‌تئاتر، به شکلی متفاوت از روی صحنه، به تماشاگر این امکان را می‌دهد که عمق معنای هر لحظه و دیالوگ را بهتر درک کند.

در یکی از مهم‌ترین دیالوگ‌ها، مادر به مارتا می‌گوید:
"مارتا: «تو خودت به من یاد نداده بودی که به هیچی اهمیت ندم؟ هیچی برام مهم نباشه؟»
مادر: «آره، ولی من خودم تازه فهمیدم که اشتباه می‌کردم و توی این دنیایی که از هیچی نمی‌شه مطمئن بود، بعضی چیزها قطعی هستن. امروز اون چیز قطعی برای من عشق یه مادر به پسرشه.»"

این دیالوگ به‌خوبی تضاد بین تفکرات مختلف شخصیت‌ها را به نمایش می‌گذارد؛ مادری که پس از یک عمر زندگی بدون توجه به احساسات و روابط انسانی، حالا به عشق مادرانه‌اش پی برده است. این لحظه، به نوعی یک نقطه عطف در داستان است که نشان می‌دهد حتی در دنیای پر از سردرگمی و پوچی، هنوز چیزهایی وجود دارند که نمی‌توان به راحتی از آن‌ها گذشت.
        

23