بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شیر نشو

شیر نشو

شیر نشو

مجید قیصری و 1 نفر دیگر
4.2
15 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

11

کتاب شیر نشو، ویراستار سمیه لندی اصفهانی.

لیست‌های مرتبط به شیر نشو

در کنار او فقط تو بوده ایروز حسین (ع) (نخستین گفتنی های عاشورا برای تو)مقتل نوجوان

دنیا پس از تو نباشد

17 کتاب

بستهٔ پیشنهادی کتاب با رنگ و بوی اما حسین علیه‌السلام مخاطب: نوجوان حرف زدن درباره امام حسین و محرم و کربلا هم سخته و هم آسون! سخت از این جهت که ما هنوز اون وقتی رو که باید میگذاشتیم توی گروه امام حسین (ع) به صورت ثابت بازی کنیم رو با عرض شرمندگی نگذاشتیم و آسون از این جهت که کلاً حرف زدن آسونه و به قول بزرگترها به عمل کار برآید به سخندانی نیست! بیخیال.... خودمم نفهمیدم چی گفتم... خخخخ ‌ اما فقط اینو میفهمم و میدونم: کاری که امام حسین انجام داد و غیرتی که خودشو و خونواده شو و یارانش به خرج دادند و سرشونو جز جلوی حرف و نظر و خواسته خدا خم نکردند و تا آخرش هم به قیمت جونشون سر همین اعتقاد و استراتژی هم وایستادن، کاری کرده که بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز یه عده مثل خود ما نوجوونها سرمون هم میدیم برای امام شهیدمون؛ یا اینکه داریم میبینیم توی کل دنیا محرم و عاشورا که میشه مسلمونها و غیر مسلمونها چیکار میکنن برای امام حسین ما یا همین زیارت اربعین که چند ده میلیون آدم از کل دنیا حتی از غیر مسلمونا میرن زیارت امام حسین اینه... امام حسین ما اینه... اما خب... من بازم خودمو میگم اون وقت و همتی رو که باید میگذاشتم پای امام حسین (ع) رو متأسفانه هنوز نگذاشتم... بی خیال چند تا کتاب اومدم بهتون معرفی کنم توووپ... همشون یه جورایی ارتباط با امام حسین داره بخونید حالشو ببرید... بعضیاشو مطمئن باشین اگر نخونید سرتون توی این دنیا کلاه بزرگی رفته...! بهترش اینه تیم بشین با دوستاتون که همۀ این کتابها رو بتونین بخرید و بعداً کتابها رو با هم عوض بدل کنید فعلاً خداحافظ

پست‌های مرتبط به شیر نشو

یادداشت‌های مرتبط به شیر نشو

            .
«درون هر کس یک خرگوش خوابیده که به وقت ترس پا می‌گذارد به فرار و یک شیری هست که به او دل و جرأت می‌دهد و آدم را هل می‌دهد رو به جلو»

همه‌ی حرف داستان همین است که با ترس‌هایت مقابله کن ...

در محرم یکی از سالهای جنگ ایران و عراق،جمشید در روستای رهشا که به تعزیه‌هایش شهرت دارد در یک تعمیرگاه مشغول به کار است.پدر جمشید در تعزیه نقش شیر را بر عهده داشته است. بعد از رفتن به جنگ هیچ کس از او خبری ندارد.از آن سال هیچ‌کس نقش شیر را در تعزیه ایفا نکرده است.مادر که تصور می‌کند گم شدن پدر خانواده از بد یُمنی نقش شیر بوده است مدام به جمشید می‌گوید:«بپا شیرت نکنن، شیر نشو...»

داستان در لایه‌های مختلف به جنگ‌های مختلفی اشاره دارد.
 جنگ ایران و عراق .واقعه عاشورا ( جنگ حق و باطل).
جنگ جمشید با خودش و ترس‌هایش.
یک داستان درست و حسابی که بزرگترین حُسنش پرداختن به آیین تعزیه است .

داستان یادآور می‌شود که همه‌ی ما در هر لحظه در حال جنگیم مخصوصا با خودمان و باید تصمیم بگیریم پیرو خرگوش باشیم یا شیر .
 اگر از من بپرسند خواهم گفت:
آنقدر بجنگ تا شیر بشوی. حتما شیر بشو. 

جایی از کتاب نوشته بود ؛وقتی چهل سالت بشه با دیدن سیاهی پرچم خودبه‌خود اشکت درمیاد نیاز به روضه خون نداری
و‌من زمزمه کردم :
داریم با حسین حسین پیر می‌شویم
خوشحال از این جوانی از دست داده‌ایم

برش‌هایی از کتاب :
زعفر خود را به امام می‌رساند و می‌گوید:«پسر رسول خدا ! من با سی و شش هزار جن به حضورتان آمده‌ام برای یاری شما!»
 امام نگاهی به لشکر زعفران می‌کند. تشکر می‌کند و می‌فرماید:«نیازی به کمک شما نیست؛برگردید»
زعفر نمی‌تواند برگردد،بازمی‌گوید:«قربانت شوم چرا اجازه نمی‌فرمایی؟»
 حضرت می‌فرمایند:« شما آن‌ها را می‌بینید؛ ولی آن‌ها شما را نمی‌بینند و این از مروت به‌دور است!»
 زعفر بازهم می‌ایستد و اصرار می‌کند :« اجازه بفرمایید همه شبیه انسان شویم.»
 حضرت می‌فرمایند:«نیازی نیست من به‌زودی شهید می‌شوم شما به‌جای خود برگردید و به‌جای یاری من برایم عزاداری کنید که اشک عزاداری برای من مرهم زخم‌های من است» زعفر مجبور می‌شود به امر امام برگردد و خیمه عزا بر پا کند

همتون یه روز باید نقش حُر رو بازی کنید.چون همه چیزی برای توبه کردن دارند. از راهی که رفتین و نباید می‌رفتین، رفتین. الان برگردید و توبه کنید.

امام علی(ع): هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است.

#کتاب
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم 
#معرفی_کتاب
#شیر_نشو
#ترس
#جنگ
#مجید_قیصری
#انتشارات_کتابستان
          
کتاب خوب

4 روز پیش

            «شیر نشو» داستانی در مورد خیمۀ تعزیه‌خوانی یک روستا است. هرسال در خیمۀ قدیمی و با اصالتی که در روستا وجود دارد تعزیه‌خوانی برگزار می‌شود. داستان در زمان معاصر با دفاع مقدس اتفاق می‌افتد و تنها چند روز مانده به محرم ناگهان خیمه‌ای در آتش می‌سوزد. این کتاب ما را به دنیای نوجوانانی می‌برد که برای نشان دادن عشق و ارادتشان به امام حسین علیه‌السلام به هر تلاشی دست می‌زنند و این محبت آن‌قدر در وجودشان نفوذ کرده که در صحبت کردن عادی هم با زبان اشعار تعزیه منظور خود را منتقل می‌کنند. قصۀ این کتاب آن‌قدر دل‌نشین و گیرا است که علاوه بر نوجوانان، بزرگ‌سالان را هم به خود جذب می‌کند؛ قصۀ التهاب تصمیمات یک نوجوان بین دو مرحله بزرگ شدن به‌زعم خودش و بزرگ نشدن از دیدگاه مادرش؛ قصۀ روزهای تعزیه‌خوانی در ایران، قصۀ همدلی و فداکاری‌های مردم در سختی‌های دوران جنگ و قصۀ مردمانی که ذره‌ذره وجودشان برای امام حسین علیه‌السلام و عزاداری محرّم در تب‌وتاب است... .