یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

                یک داستان بی زیبا در روستایی به نام رهشا که تعزیه در بین مردم بسیار مهم است و کاملا در فرهنگشان رسوخ کرده در حدی که گاه در صحبت های روزمره خودشان هم از اشعار تعزیه استفاده میکنند
به مانند دیگر آثار قیصری، کتاب پر است از بیان جزئیات دقیق و توصیف احوالات و افکار و اتفاقاتی که شاید در کنار ما هم رخ میدهند و ساده از کنارشان عبور میکنیم ولی قیصری به طور دقیقی همه را در کنار هم میچیند و صحنه های مختلفی را خلق میکند
در کتاب درگیری ها و افکار افراد روستا پیرامون برگزاری تعزیه ظهر عاشورا را میخوانیم در حالیکه محل هرساله برگزاری تعزیه دچار مشکل شده و امسال باید فکری به حالش کنند
رشد و تحولات شخصیت اصلی کتاب به خوبی از آب درآمده است
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.