بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان

داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان

داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان

4.1
43 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

72

خواهم خواند

51

کتاب داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان، محقق محمدعلی زمانیان.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 50

در دهـــۀ06، بیمـــاران نابـــارور ایران بـــرای درمان به خـــارج از کشـــور می رفتند، ولی حـــالا رویان ســـالیانه میزبـــان بیـــش از پانصد زوج خارجی اســـت.1 مراجعـــۀ این بیمـــاران چنـــد دلیـــل دارد. اول اینکه هزینه هـــا در ایران کمتر اســـت. دوم اینکـــه نتایج درمان در رویان بـــا نتایج بهترین مراکز دنیا برابری می کند. سومین مزیت مـــا رعایـت شئونات اسلامی است. به خصوص در ایـــن رشتۀ حساس، مسلمانان زیادی ترجیح می دهند در فضایی درمان شوند کـه مسائل شـرعی در آن رعایت شـــود.ایـــن یکـــی از مزیت هـــای مراکزی اســـت کـــه در این رشـــته کار می کننـــد و البتـــه مجموعـــۀ رویـــان از آن برخـــوردار اســـت. «توریســـم درمانی» درآمـــد زیـــادی دارد و به نوعی نشان دهندۀ ظرفیت هـــای ایـــن مملکت اســـت.هـــر بیمـــار یـــا دانشـــجویی که به ایـــن کشـــور می آید، توانایی هـــای مـــا را می بینـــد و برمی گـــردد و از آن پس، خودش ســـفیر نظـــام ما محســـوب می شـــود که تأثیرگـــذاری اش می توانـــد به مراتـــب عمیق تـــر از کارهـــای تبلیغاتـــی خودمـــان باشـــد.

لیست‌های مرتبط به داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به داستان رویانا: تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان

            شاید مهم ترین ویژگی یک کتاب خوب، ارتباط عمیقی است که افراد مختلف جامعه از  رده های متفاوت سنی و تحصیلی و سلیقه ای با آن برقرار می کنند و حس مثبتی است که به مخاطب انتقال می دهد.
کتاب "داستان رویانا" یکی از همین کتاب ها است.
برای همچو منی که شاید در تمام این سال ها، تنها چند کلید واژه مبهم از ژنتیک و شبیه سازی در ذهن داشتم، این کتاب در کمال شگفتی، بسیار جذاب و انگیزه ساز و امید بخش بود.
کتاب با وجودی که داستانی نبود و درباره یک مبحث علمی و های تکنولوژی صحبت می کرد، متن روانی داشت و لغات بعضا تخصصی در پاورقی توضیح مختصر و مفیدی داده شده بود.
کتاب به شیوه ای جذاب، جامع و مانع، مراحل تکامل فعالیت رویان را از آموزش و تلاش کادر متعهد جهاد دانشگاهی برای سازمان دهی و درمان تا خود پروسه درمان ناباروری و مشکلات ژنتیکی، سپس کار در عرصه بین المللی و معرفی فعالیت های درخشان مجموعه به جهان در قالب جشنواره و کنگره، و بعد هم پذیرش دانشجو و بیمار از سراسر جهان و گسترش فعالیت به صورت پژوهش و تغییر نام و کاربری مجموعه به پژوهشگاه را شرح داده بود.
سه مهره اصلی، در موفقیت رویان نقش آفرینی می کردند:
۱. مدیریت مجموعه : مرحوم کاظمی آشتیانی
۲. اعضای مجموعه : پژوهشگران کوشا و متعهد
۳. اعتماد و حمایت رهبر فرزانه انقلاب

نقطه قوت مجموعه هم پیمان شدن اعضا پس از سالهای جنگ، در خودباوری و خواستن و توانستن با وجود تمام مشکلات و زخم زبان ها و سنگ اندازی ها بود.
جو صمیمانه و پر از اخلاصی که دکتر کاظمی و تیم ایشان در رویان ایجاد کرده بودند، با اعتقاد  قوی به خدا و عشق و قدردانی از اعتمادی که رهبر انقلاب به آن ها کرده بود، آن ها را پله پله جلو برد.
ماجرای کتاب آنقدر جذاب و گیرا بود که مخاطب حس می کرد پا به پای دکتر بهاروند در آزمایشگاه، نگین انگشتری سلول های بنیادی را زیر میکروسکوپ‌ می بیند و تکثیر می دهد و تمایز می بخشد. و بعد، تپیدن شیرین سلول های قلبی و رفتار سلول های عصبی را در کمال شگفتی به تماشا می نشیند.
نقطه قوت دیگر کار و پژوهش این تیم، سقف قرارندادن بر دانش و فعالیتشان بود. مضاف اینکه با وجود تمام مشکلات و موانع و تحریم ها، گوش به فرمان رهبرشان، علمشان را برای مردم کشورشان ملموس کردند و همچنان پر امید جلو می روند و شبیه سازی های حیوانی و تولید مثل اعضا و بانک سلول های بنیادی و سلول درمانی از جمله آن هاست.
مدیریت شایسته مرحوم کاظمی آشتیانی نقش مهمی در توفیق این مجموعه داشت.
پیگیری های مادی و معنوی او در تهیه و گسترش ساختمان و هزینه ها و فعالیت های پژوهشکده و اعضای آن، و تلاش بی شائبه خود او، فارغ از حس برتربینی مدیرانه، و از همه مهم تر عشق و تعهد او به خدا و رهبرش کارها را لحظه به لحظه جلوتر می برد.
برجستگی دیگر کتاب وجود ضمائم‌ ارزشمند آن بود که در آن توضیحات خوبی در خصوص جایگاه جهانی رویان و فعالیت ها و دستاوردهای آن و شخصیت مرحوم کاظمی و شبیه سازی ذکر شده است.
گاه،
علم حجاب می شود، گاه نوری می شود تا بندگی انسان را بیشتر و بیشتر ثابت کند.
"اینکه انسان توفیق پیدا بکند یک کار خوبی را بکند و بعد به سجده بیفتد، این خیلی باارزش است. اینها چیزهاییست که می ماند. بدانید که اینها در تاریخ خواهد ماند. این کارهای اصیل ، نقطه های اصیل، اینها همان سلول های بنیادی است ها! اینها همان سلول های بنیادی رفتار بشری است؛ همین توجه به خدا، شکر خدا، افتادن به سجده. آن وقت از این، همه جور سلولی را می شود ساخت. از این می شود همه جور کاری را استحصال کرد. اصل قضیه این است. الحمدله شما سلول های بنیادی را در هر دو ناحیه به دست آوردید. خدا را شکر."
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دست اندرکاران رویان. ۱۱/۶/۱۳۸۲
          
            روایتی مختصر و مفید از سیر آغاز تا به حال مجموعه پژوهشگاه رویان با محوریت شهید سعید کاظمی آشتیانی پدیدآورنده و پیش راننده این مجموعه بسیار بزرگ و مهم و اثرگذار
این مجموعه باعث شد تا ایران در زمره 10 کشور صاحب دانش سلول های بنیادین قرار بگیرد.
دکتر کاظمی همراه با دوستان و همکارانش حقیقتا با تلاش بسیار بسیار ویژه و توکل که خود اعضای تیم از عناصر مهم کارشان یاد میکنند، این حرکت بزرگ را انجام دادند
تولد بره ها و بزهای تراریخته که در سال های گذشته همه و همه نتایج کارهای این بزرگواران است
مجموعه ای که همچنان با قدرت در حال کار در زمینه های مختلف علی الخصوص نازایی، دارویی و ... است
با خواندن این کتاب، امید به انجام کارهایی که شاید در حد آرزوست، بیشتر و بیشتر می شود
البته مانند بسیاری از کتاب های دیگر، موصوعی بسیار خوب، در فرمی نه چندان ارزنده چاپ شده و امیدوارم به زودی شاهد چاپ کتاب های بهتری در مورد شهید کاظمی و ماجرای رویانا باشیم
          
            آنقدر متنش ساده و صمیمی و راحت بود که نصفش را در مسیر رفت و نصفش را در مسیر برگشت خواندم.
کتاب داستان رویان، تاریخ شفاهی دکتر سعید کاظمی آشتیانی است. از سال‌های پس از انقلاب و خصوصا پس از انقلاب فرهنگی تا آخرین لحظه زندگی ایشان با تمرکز بر فعالیت‌های پزشکی و زیست‌پزشکی ایران در موسسه رویان.
کتاب کم‌حجمی است و خواسته روایتی کامل_نه لزوما جامع_ از زندگی و فعالیت علمی مرحوم دکتر کاظمی به مخاطب نشان بدهد و از این منظر موفق بوده است.
کتاب را آدم‌های گوناگونی روایت کرده‌اند و نویسنده با کلمات و جملات خودش  بین آنها وحدتی شکل داده است تا هم فضایی حقیقی خلق کند و هم روایتی یک دست و کامل داشته باشد. در این زمینه هم موفقیت نسبی را به دست آورده است.
کتاب البته نکته مهم دیگری دارد. تبلور غرور ملی و حس مفید بودن و نقش داشتن در جامعه و سهیم بودن در پیشرفت کشور که توام با دین‌داری و مردم‌داری باشد. صحنه‌هایی که احساسات مخاطب را به غلیان دربیاورد کم نیستند و صد البته کتاب شعارزده‌ای نیست و مخاطب احساس همزادپنداری می‌کند.
تنها مشکل اساسی فصول انتهای کتاب است. آنجا که تمرکز از دکتر آشتیانی برداشته می‌شود و به سمت دیگری می‌رود و این چیزی نیست که حتی از چشم مخاطب عادی پنهان بماند.
در کل که این کتاب برای مخاطب عموم خصوصا دانشجویان پزشکی و علوم پایه خواندنی است و حتی می‌تواند در سیر شخصیتی آنها اثرگذار باشد. مخاطب نوجوان هم به‌خاطر برخی پیچیدگی علمی شاید لذت کافی را نبرند. 
قسمت ضمائم هم به نظر من می‌توانست کوتاه‌تر باشد اما آنجا که به صورت ساده مفاهیم مورد نظر را برای مخاطب ساده‌سازی و همه‌فهم کرده است ارزشمند است.
ان‌شاءالله که دکتر کاظمی آشتیانی بر سر سفره امام حسین علیه‌السلام متنعم و بهره‌مند شود.
          
            جدای از تصویر بزرگ مرحوم کاظمی آشتیانی که کنار پژوهشگاه رویان نصب شده و وقتی از اتوبان -فکرکنم- شهید همت رد می‌شدیم، آن‌را می‌دیدم؛

یک‌شب داشتم نماز می‌خواندم، تلویزیون روشن بود، نام "کاظمی" را که شنیدم، به هوای اینکه شاید "احمدشان"(!) است، رو به سوی تلویزیون بردم، ولی این‌بار "سعیدشان" بود، مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی. 
عجب؛ چه آدم چشم‌گیری! 

به دنبال کتابی درباره‌شان بودم که به "داستان رویان" رسیدم و نمایشگاه کتاب امسال آن‌را خریدم، 
یک‌بار رفتم که بخوانمش، مقداری پیش رفتم، نشد! جذبم نکرد.

حالا این میان در بازگشت از یک سفر، هم‌کوپه‌ای دختری شده بودم که مهندسی پزشکی می‌خواند و فکرمی‌کنم کارش با سلول‌های بنیادی و این‌ها مرتبط بود، و مثل بسیاری از قشر دانشجو، ناامید از داخل بود و  هم‌چنین ناآشنا با دکتر کاظمی آشتیانی و کاری که ایشان در همین "نبودها" انجام داد، 
و این هم‌کلامی در نشان‌دادن اهمیت چنین‌ روایت‌‌هایی می‌توانست موثر باشد.

چند ماهی گذشت و من چند روز پیش دوباره به سمت کتاب رفتم، این بار خواندمش، 
اما نه با اشتیاق آن‌چنان، یعنی راستش کتاب جذبم نکرد، انگار نوشته‌اش گیرا نبود.
از طرفی نباید از کتاب توقع داشت خیلی ابعاد مختلفی از دکتر کاظمی آشتیانی را به ما بشناساند، یعنی چنین نبود؛ 
درست است که ته کتاب ممکن است برسیم به این‌که وای! عجب آدمی! اما به نظرم شاید اگر بیشتر به جزئیات این شخصیت و افعالش می‌پرداخت، جا داشت. (شاید هم جایش کتاب دیگری باشد.)
یعنی شاید بتوانم بگویم مانوری که کتاب روی آقای بهاروند (از پژوهشگران رویان) می‌داد، بیشتر از دکتر نباشد، کمتر نبود‌. البته منظورم از مانور، حس نهایی‌ای است که در مخاطب ایجاد می‌کند، شاید ناشی از پرداخت به جزئیات. 

یعنی با اینکه موضوع و محتوای کتاب در اساس خیلی خوب و لازم بود، اما مجموعا نوع نوشتار گیرا نبود، 
چه آن‌را صرفا "تاریخ رویان" بدانیم، چه "تاریخ شفاهی دکتر" (که اگر دومی باشد، بیشتر حیفم می‌آید.)
از کجا می‌سنجم؟ قسمت‌های متعددی از کتاب "سلول‌های بهاری" (کتاب آقای بهاروند) در کتاب آورده شده بود، آن‌قسمت‌ها را حس می‌کردم که گیراترند.

اما در مجموع، حس خوب تلاش، ایمان، توکل، حرکت و فعالیت را می‌توان از آن دریافت کرد، 
و زحمت و ایستادگی‌ای که برای رشد علم و این انقلاب کشیده شد، و امیدواری را.

با وجود نقدی که بر نوشتار کتاب داشتم، اما اگر توانستید، حتما یک‌دور کتاب را بخوانید، 
به خاطر بند آخر نوشته‌ام؛ حیف است از این آدم‌ها و از چنین روایت‌هایی نخوانیم.