معرفی کتاب اول شخص مفرد اثر هاروکی موراکامی مترجم محمدحسین واقف

اول شخص مفرد

اول شخص مفرد

هاروکی موراکامی و 3 نفر دیگر
3.1
65 نفر |
17 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

125

خواهم خواند

54

شابک
9786220108320
تعداد صفحات
150
تاریخ انتشار
1400/5/20

توضیحات

کتاب اول شخص مفرد، ویراستار محمدرضا فرزاد.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به اول شخص مفرد

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به اول شخص مفرد

نمایش همه

پست‌های مرتبط به اول شخص مفرد

یادداشت‌ها

          گفتار اندر معرفیِ کتاب
داستان‌های اول شخص مفرد، عنوانِ یک مجموعه‌ی داستان متشکل از هشت داستانِ کوتاه به نام‌های (خامه، بر روی بالشت سنگی، چارلی پارکر بوسانووا می‌نوازد، با بیتلز، اعتراف‌های میمون شیناگاوایی، کارناوال، مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز، اول شخص مفرد) به قلمِ «هاروکی موراکامی» نویسنده‌ی خلاق، توانا، مشهور و دوست‌داشتنیِ ژاپنی‌ست که توسطِ آقای «فیلیپ گابریل» یکی از مترجم‌هایی که موراکامیِ عزیز به شدت به او اعتقاد و اعتماد دارد به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
نکته:
این مجموعه‌ی داستان، تا به امروز آخرین کتابی‌ست که توسط موراکامی نوشته و منتشر شده است و موراکامی در هر ۸داستان کتاب همانند عنوان کتاب داستان‌ها را از زبان اول شخص مفرد بیان می‌کند.

گفتار اندر داستان‌های کتاب
داستان اول(خامه)، مردی که اتفاق عجیبی را که در سن ۱۸سالگی تجربه کرده برای دوستش تعریف می‌کند، داستانی که پس از گذشت سال‌ها همچنان در ذهنش به عنوان یک علامت سوال باقی مانده و همزمان با دوستش ذهن ما را هم درگیر معمای داستان خود می‌کند.

داستان دوم(بر روی بالشت سنگی)، مردی که خاطره‌ی یک شب از زندگی خود را که با یک زن به طور تصادفی سپری کرده بازگو می‌کند. این داستان در ۱۹ سالگیِ راوی و زمانیکه دانشجو بود و به عنوان شغل پاره‌وقت مشغول ظرف‌شوری در یک رستوران بود رخ می‌دهد که شبی با یک زن که از پیش‌خدمت‌های آن رستوران بود به شکلی که در داستان می‌خوانیم به خانه می‌روند و ... .

داستان سوم(چارلی پارکر بوسانووا می‌نوازد)، داستان مردی که سال‌ها قبل زمانیکه به کالج می‌رفت یادداشتی منتقدانه نوشته بود در مورد یک اجرای موسیقی به نام «چارلی پارکر بوسونووا می‌نوازد» اثر «چارلی پارکر» و این در حالی بود که این نوازنده به دلیل سومصرف در اثر هروئین فوت کرده بود و حدودا یک دهه بعد از فوتش ساز بوسونووا به وجود آمد. 
پس از گذشت ۱۵سال از نوشتن این نقدِ جعلی، راوی در نیویورک در حال قدم زدن بود که در ویترین یک صفحه فروشی نام صفحه‌ای را دید که وجود حقیقی نداشت و نامش همانی بود که... .

داستان چهارم(با بیتلز)، مردی ۳۵ساله، نویسنده و متاهل ما را با خود به حدود ۲۰سال قبل می‌برد. 
زمانیکه ۱۵ساله بود و گروه موسیقی بیتلز مانند بت در ژاپن پرستیده می‌شد. همه چیز از آنجایی شروع شد که او در راهروی مدرسه دختری را دید که صفحه‌ای از بیتلز را در بغل داشت و از روبروی او گذشت اما او دیگر هیچوقت او را ندید تا اینکه... .

داستان پنجم(اعتراف‌های میمون شیناگاوایی)، خاطره‌بازی ما هواداران موراکامی با میمون شیناگاوای داستان «میمون شیناگاوا» از کتاب «بیدکور زن خفته» است و البته در این داستان علامت‌سوال‌های داستان قدیمی در مورد میمون مرموز برایمان آشکار می‌گردد. در این داستان راوی به کوهستانی سفر کرده و در مسافرخانه‌ی ارزان‌قیمتی ساکن می‌شود و با میمون پیری روبرو می‌شود که به زبان آدم‌ها صحبت می‌کند، در حمام پشت مسافران را لیف می‌کشد، آبجوی خنک دوست دارد، عاشق خانم‌ها می‌شود و اسم‌هایشان را می‌دزدد و… 

داستان ششم(کارناوال)، مردی متاهل که از آشنایی با زنی متاهل و زشت(غیر زیبا) و علاقه‌ی مشترکشان به قطعه‌ای به نام «کارناوال» اثر «شومان» با ما سخن می‌گوید و همچنین در این داستان کمی هم به نقاب روی چهره‌ی انسان‌ها می‌پردازد.

داستان هفتم(مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز)، به عنوان یک هوادار چند آتشه بخوبی موراکامی را می‌شناسم و می‌دانم که او در جوانی چقدر عاشق بیسبال بود و چگونه نویسنده شدن در ذهنش در زمین بیسبال شکل گرفت، در این داستان راوی خود موراکامی واقعی‌ست و از زمانی می‌نویسد که به تازگی دو کتاب نخست خود را(به آواز باد گوش بسپار و پینبال ۱۹۷۳) منتشر کرده بود و در حال نوشتن ابررمان(تعقیب گوسفند وحشی بود). در آن زمان شعرهایی در مورد هواداری‌ش در بیسبال با نام «مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز) می‌نویسد اما هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نبود و ... .

داستان هشتم(اول شخص مفرد)، مردی که در خانه حوصله‌اش سر رفته از جای بلند می‌شود، کت و شلواری به تن می‌کند و کراوات خود را می‌بندد و به یک کافه-بار می‌رود و شروع به مطالعه‌ی کتاب در کنار نوشیدن یک کوکتل الکلی می‌کند تا اینکه متوجه به حضور زنی در کنارش می‌شود و ... .

نقل‌قول نامه
"هیچ چیز ارزشمندی در این جهان وجود ندارد که به آسانی به دست آید."

"از دست رفتن رویاها به مراتب اندوهناک‌تر از مرگ موجودی زنده است."

"کمابیش همه‌ی ما نقاب بر چهره می‌گذاریم چون بدون نقاب نمی‌توانیم در این دنیای وحشی زنده بمانیم."

"همه خانواده‌های خوشبخت به هم شبیه‌اند اما تیره‌بختیِ یک خانواده‌ی بدبخت مخصوص به خود است. (نقل قول از کتاب آنا کارنینا به قلم تولستوی)"

کارنامه
همانندِ تمامِ مجموعه‌های داستان کوتاهی که خوانده‌ام، ابتدا برای هر داستان به شرح زیر امتیاز جداگانه داده‌ام:
خامه ۳ستاره، بر روی بالشت سنگی ۲ستاره، چارلی پارکر بوسانووا می‌نوازد ۳ستاره، با بیتلز ۲ستاره، اعتراف‌های میمون شیناگاوایی ۵ستاره، کارناوال ۳ستاره، مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز ۳ستاره و اول شخص مفرد ۳ستاره
سپس از مجموع امتیازات که ۲۴ستاره بود برای ۸ داستان میانگین آن را برای کل کتاب یعنی ۳ستاره منظور نموده‌ام.

دانلود نامه
فایلِ ای‌پابِ کتاب به زبان انگلیسی را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام و در صورت نیاز می‌توانید آن‌‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/304

پانزدهم تیرماه یک‌هزار و چهارصد
        

3

Hani

Hani

1403/11/8

مجموعه داس
          مجموعه داستان‌های کوتاه شامل ۸ داستان جذاب که همگی از دید اول شخص روایت می‌شن.
از خاطرات جوانی، موسیقی، عشق به بیسبال و زنانی که در گذری از روزها همراه او بودند.
گاهی اوقات راوی ممکنه خود "موراکامی" باشه اما این که داستان یک شرح حالِ یا داستان خیالی تصمیم با خواننده‌ست.
ریتم کتاب تا حدودی کنده و خاطره‌نویسی محسوب میشه‌.
دو عنصر اساسی کتاب که در اکثر داستان‌ها دیده میشن : موسیقی و زن 
داستان مورد علاقه من از این مجموعه : میمون شیناگاوا (این داستان سورئال بر اساس یک افسانه ژاپنی نوشته شده)

برای شروع آثار موراکامی انتخاب خوبی نیست و اگر یه پیش زمینه‌ای راجب موسیقی داشته باشین ممکنه دلنشین‌تر هم باشه براتون.

امتیاز من: ⭐️⭐️⭐️⭐️
پیشنهاد من اینه حین خوندن داستان "کارناوال" موسیقی "کارناوال اثر شومان" رو گوش بدید.
.
"وقتی نمی‌شد در جهان واقع به آن احساس دست یابم، خیلی راحت می‌گذاشتم تا خاطره‌ی آن احساس درونم بیدار شود. به این ترتیب، خاطره به یکی از ارزشمندترین ابزار احساسی من تبدیل شد، حتی به ابزار بقا؛ مثل بچه گربه‌ی گرمی که درون جیب بزرگ یک کت به‌آرامی حلقه بزند و سریعاً به خواب رود."
        

19

غزل✨

غزل✨

1403/4/21

33

          هشت داستان  غیر رئال از موراکامی.
عدم علاقه‌ام به سورئال درنوشتن این یاداشت بی تاثیر نیست  با علم به این نکته مطالعه کنید.
تک گویی‌های چند راوی اول شخص مفرد که آنها را نمی‌شناسیم.  هیچ اطلاعاتی از شخصیت‌ها نداریم و فرهنگ ژاپن در هیچ یک از داستان‌ها به چشم نمی‌خورد.
خواندن اغلب آنها به اطلاعات قبلی نیاز داشت چه اطلاعات درباره‌ی پیانو و بیس‌بال چه اطلاعات درباره‌‌ی داستان‌های قبلی موراکامی.
در همه‌ی داستان ها موراکامی ما را با سوالی تنها میگذارد که ممکن است دقایقی ذهن ما را درگیر نگه دارد. شاید اگر شناخت بیشتری از شخصیت ها داشتیم این دقایق طولانی تر می‌شد اما متاسفانه نويسنده ایستاده که اجازه ندهد ما بیشتر از سهممان بفهمیم نه شخصیت ، نه موقعیت و فضا و نه حتی جواب معمایی که خودش ایجاد کرده بود را.
اینکه تمام هشت داستان به معماهای حل نشده ختم شد به خستگی من حین خواندن افزود و این کتاب چیزی نیست که بخواهم به شما پیشنهادش کنم. 
        

10

          کتاب را از دوستی امانت گرفتم و بیشتر دست‌گرمیم بود برای شناخت موراکامی. بعد از خواندن اعترافات میمون شینزاوا کتاب را بستم و راجع‌به موراکامی بیشتر خواندم تا قلقش دستم بیاید.
با دو، سه داستان اول خیلی ارتباط نمی‌گرفتم. یخم با نویسنده هنوز نشکسته بود. بعد دیدم داستان‌ها را دوست دارم، بی‌آنکه بدانم چرا! بعد از خواندن آخرین داستان، فکر کنم دلایلم این‌هاست:
_نثر موراکامی روان است؛ عبارات خیلی عامی و عادی‌اند.
_موراکامی در روزمره زندگی می‌کند. از آدم‌ها دور نیست. حداقل از مردم ژاپن دور نیست! هرچند علاقه‌اش به فرهنگ آمریکا زیاد است.
_در روزمره نویسیش، با این که اتفاقات بدیهی و پیش‌پاافتاده و گاه لنگ در هوا هستند، آدم را کسل و بی‌حوصله نمی‌کند. پرداختش به وقایع و احساسات عمیق و درخور است.
_موراکامی از نوشتن لذت می‌برد، مخاطب موراکامی هم از خواندن.
_او هر چیز را دوست دارد، تام و تمام دوست دارد! برای همین وقتی از موسیقی حرف می‌زند و یا از تیم بیسبال مورد علاقه‌اش، به تمامی می‌نویسد و لذتش را با مخاطب هم سهیم می‌شود.
_سورئال قصه‌های موراکامی از منطق پیروی می‌کند. توی داستان جاری است، به زور چپانده نشده است. برای همین وقتی از یک میمون پیر سخنگو می‌گوید، سخت است باور نکنید او این میمون را ندیده. انگار دیدن این میمون طبیعی است و شما هم باید روزی جایی میمون پیر سخنگو را دیده باشید!
_و موراکامی اخلاق‌مدار است! بیست امتیاز برای گریفیندور!
        

26

"پیرمرد گف
          "پیرمرد گفت: بهش فکر کن. چشم‌هات رو دوباره ببند و درست بهش فکر کن. دایره‌ای که مرکزهای زیادی داره، ولی محیط نداره. مغزت برای فکر کردن به چیزهای سخت آفریده شده. برای این‌که کمکت کنه به جایی برسی تا چیزی رو بفهمی که اولش نمی‌فهمیدی. نمی‌تونی تنبل و سر به هوا باشی. زمان حال زمان حیاتیه. چون تو همین لحظه است که مغز و قلبت شکل می‌گیره و متبلور می‌شه."
دایره‌ای با مرکزهای متعدد اما بدون محیط...
به نظرم این تصویری است نمادین از پیچیدگی‌های درونی و ظرافت‌های زندگی و خود انسان. انگار که دایره با مرکزهای متعدد نشان‌دهنده‌ی تنوع و کثرت تجربه‌ها و هویت‌های فردی است؛ هرکدام از این مراکز می‌تواند یک بخش از هویت و احساسات فرد باشد. اما اینکه این دایره محیط ندارد، می‌تواند نشان‌دهنده‌ی بی‌پایانی یا عدم محدودیت آن باشد؛ یعنی انگار هر چقدر هم که بخواهیم جنبه‌های مختلف خود را کشف کنیم، باز هم محدوده مشخصی برای آن وجود ندارد. این همان پیچیدگی‌های درونی فرد است که هیچگاه به یک محدوده مشخص یا پایانی نمی‌رسند.
در ادامه همین بخش از کتاب به این اشاره می‌کند که تلاش برای فهم این مفاهیم به نوعی کند و کاو عمیق در زندگی است، و با این سختی‌هاست که می‌توانیم به "خامه‌ی خامه" یا جوهر اصلی زندگی برسیم. یعنی برای دست‌یابی به درک عمیق از خود، باید از سطحیات عبور کرده و وارد لایه‌های عمیق‌تر شویم. این اندیشه به ما یادآوری می‌کند که فهم زندگی و هویت، کار ساده‌ای نیست و نیاز به تأمل و تفکر عمیق دارد. 
تا اینجایی که من خواندم برداشتم از متن کتاب اینگونه بود.
شخصیت اصلی داستان به نوعی صحبت می‌کند و افکارش را بیان می‌کند که ما را وارد فضای کتاب و کششی عمیق می‌کند.
تا اینجا لذت بردم از شخصیت پردازی ها.

موراکامی در این کتاب به سبک ساده و مینیمالیستی همیشگی خود پایبند است. داستان‌ها اغلب با لحنی شخصی و صمیمی روایت می‌شوند، گویی راوی با خواننده گفت‌وگوی مستقیم دارد. استفاده از اول‌شخص مفرد به‌عنوان فرم روایی باعث می‌شود مخاطب بیشتر با احساسات، خاطرات و دنیای ذهنی شخصیت‌ها ارتباط برقرار کند.
در این کتاب هم داستان‌ها در مرز میان واقعیت و خیال حرکت می‌کنند. عناصر فراواقع‌گرایانه در کنار جزئیات روزمره، دنیایی اسرارآمیز خلق می‌کنند که از ویژگی‌های برجسته سبک موراکامی است.

این کتاب مجموعه‌ای از لحظات تأمل‌برانگیز و گاه نوستالژیک است که مخاطب را به دنیای درونی شخصیت‌ها می‌برد. اگرچه ممکن است به‌اندازه رمان‌های بلند موراکامی پرماجرا نباشد، اما ارزش آن در ظرافت روایی و توانایی نویسنده در خلق لحظات انسانی بی‌همتا نهفته است.

و در آخر کتاب «اول شخص مفرد» اثر هاروکی موراکامی برای علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه، مینیمالیستی و تأمل‌برانگیز مناسب است. اگر به مضامینی همچون هویت، خاطرات، عشق، تنهایی و معنای زندگی علاقه دارید یا طرفدار ادبیات ژاپن و سبک روایی شاعرانه و نمادین موراکامی هستید، این کتاب انتخاب خوبی خواهد بود. همچنین، برای کسانی که از پایان‌های باز و ارجاعات هنری و فرهنگی (مانند موسیقی و ادبیات) لذت می‌برند و به دنبال تجربه‌ای آرام و فلسفی در ادبیات هستند، مطالعه این اثر توصیه می‌شود.
        

29

          گفتار اندر معرفیِ کتاب
داستان‌های اول شخص مفرد، عنوانِ یک مجموعه‌ی داستان متشکل از هشت داستانِ کوتاه به نام‌های (خامه، بر روی بالشت سنگی، چارلی پارکر بوسانووا می‌نوازد، با بیتلز، اعتراف‌های میمون شیناگاوایی، کارناوال، مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز، اول شخص مفرد) به قلمِ «هاروکی موراکامی» نویسنده‌ی خلاق، توانا، مشهور و دوست‌داشتنیِ ژاپنی‌ست که توسطِ آقای «فیلیپ گابریل» یکی از مترجم‌هایی که موراکامیِ عزیز به شدت به او اعتقاد و اعتماد دارد به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
نکته:
این مجموعه‌ی داستان، تا به امروز آخرین کتابی‌ست که توسط موراکامی نوشته و منتشر شده است و موراکامی در هر ۸داستان کتاب همانند عنوان کتاب داستان‌ها را از زبان اول شخص مفرد بیان می‌کند.

گفتار اندر داستان‌های کتاب
داستان اول(خامه)، مردی که اتفاق عجیبی را که در سن ۱۸سالگی تجربه کرده برای دوستش تعریف می‌کند، داستانی که پس از گذشت سال‌ها همچنان در ذهنش به عنوان یک علامت سوال باقی مانده و همزمان با دوستش ذهن ما را هم درگیر معمای داستان خود می‌کند.

داستان دوم(بر روی بالشت سنگی)، مردی که خاطره‌ی یک شب از زندگی خود را که با یک زن به طور تصادفی سپری کرده بازگو می‌کند. این داستان در ۱۹ سالگیِ راوی و زمانیکه دانشجو بود و به عنوان شغل پاره‌وقت مشغول ظرف‌شوری در یک رستوران بود رخ می‌دهد که شبی با یک زن که از پیش‌خدمت‌های آن رستوران بود به شکلی که در داستان می‌خوانیم به خانه می‌روند و ... .

داستان سوم(چارلی پارکر بوسانووا می‌نوازد)، داستان مردی که سال‌ها قبل زمانیکه به کالج می‌رفت یادداشتی منتقدانه نوشته بود در مورد یک اجرای موسیقی به نام «چارلی پارکر بوسونووا می‌نوازد» اثر «چارلی پارکر» و این در حالی بود که این نوازنده به دلیل سومصرف در اثر هروئین فوت کرده بود و حدودا یک دهه بعد از فوتش ساز بوسونووا به وجود آمد.
پس از گذشت ۱۵سال از نوشتن این نقدِ جعلی، راوی در نیویورک در حال قدم زدن بود که در ویترین یک صفحه فروشی نام صفحه‌ای را دید که وجود حقیقی نداشت و نامش همانی بود که... .

داستان چهارم(با بیتلز)، مردی ۳۵ساله، نویسنده و متاهل ما را با خود به حدود ۲۰سال قبل می‌برد.
زمانیکه ۱۵ساله بود و گروه موسیقی بیتلز مانند بت در ژاپن پرستیده می‌شد. همه چیز از آنجایی شروع شد که او در راهروی مدرسه دختری را دید که صفحه‌ای از بیتلز را در بغل داشت و از روبروی او گذشت اما او دیگر هیچوقت او را ندید تا اینکه... .

داستان پنجم(اعتراف‌های میمون شیناگاوایی)، خاطره‌بازی ما هواداران موراکامی با میمون شیناگاوای داستان «میمون شیناگاوا» از کتاب «بیدکور زن خفته» است و البته در این داستان علامت‌سوال‌های داستان قدیمی در مورد میمون مرموز برایمان آشکار می‌گردد. در این داستان راوی به کوهستانی سفر کرده و در مسافرخانه‌ی ارزان‌قیمتی ساکن می‌شود و با میمون پیری روبرو می‌شود که به زبان آدم‌ها صحبت می‌کند، در حمام پشت مسافران را لیف می‌کشد، آبجوی خنک دوست دارد، عاشق خانم‌ها می‌شود و اسم‌هایشان را می‌دزدد و…

داستان ششم(کارناوال)، مردی متاهل که از آشنایی با زنی متاهل و زشت(غیر زیبا) و علاقه‌ی مشترکشان به قطعه‌ای به نام «کارناوال» اثر «شومان» با ما سخن می‌گوید و همچنین در این داستان کمی هم به نقاب روی چهره‌ی انسان‌ها می‌پردازد.

داستان هفتم(مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز)، به عنوان یک هوادار چند آتشه بخوبی موراکامی را می‌شناسم و می‌دانم که او در جوانی چقدر عاشق بیسبال بود و چگونه نویسنده شدن در ذهنش در زمین بیسبال شکل گرفت، در این داستان راوی خود موراکامی واقعی‌ست و از زمانی می‌نویسد که به تازگی دو کتاب نخست خود را(به آواز باد گوش بسپار و پینبال ۱۹۷۳) منتشر کرده بود و در حال نوشتن ابررمان(تعقیب گوسفند وحشی بود). در آن زمان شعرهایی در مورد هواداری‌ش در بیسبال با نام «مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز) می‌نویسد اما هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نبود و ... .

داستان هشتم(اول شخص مفرد)، مردی که در خانه حوصله‌اش سر رفته از جای بلند می‌شود، کت و شلواری به تن می‌کند و کراوات خود را می‌بندد و به یک کافه-بار می‌رود و شروع به مطالعه‌ی کتاب در کنار نوشیدن یک کوکتل الکلی می‌کند تا اینکه متوجه به حضور زنی در کنارش می‌شود و ... .

نقل‌قول نامه
"هیچ چیز ارزشمندی در این جهان وجود ندارد که به آسانی به دست آید."

"از دست رفتن رویاها به مراتب اندوهناک‌تر از مرگ موجودی زنده است."

"کمابیش همه‌ی ما نقاب بر چهره می‌گذاریم چون بدون نقاب نمی‌توانیم در این دنیای وحشی زنده بمانیم."

"همه خانواده‌های خوشبخت به هم شبیه‌اند اما تیره‌بختیِ یک خانواده‌ی بدبخت مخصوص به خود است. (نقل قول از کتاب آنا کارنینا به قلم تولستوی)"

کارنامه
همانندِ تمامِ مجموعه‌های داستان کوتاهی که خوانده‌ام، ابتدا برای هر داستان به شرح زیر امتیاز جداگانه داده‌ام:
خامه ۳ستاره، بر روی بالشت سنگی ۲ستاره، چارلی پارکر بوسانووا می‌نوازد ۳ستاره، با بیتلز ۲ستاره، اعتراف‌های میمون شیناگاوایی ۵ستاره، کارناوال ۳ستاره، مجموعه شعرهای یاکولت سوالوز ۳ستاره و اول شخص مفرد ۳ستاره
سپس از مجموع امتیازات که ۲۴ستاره بود برای ۸ داستان میانگین آن را برای کل کتاب یعنی ۳ستاره منظور نموده‌ام.

دانلود نامه
فایلِ ای‌پابِ کتاب به زبان انگلیسی را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام و در صورت نیاز می‌توانید آن‌‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/304

پانزدهم تیرماه یک‌هزار و چهارصد
        

1

خاطره گویی
          خاطره گویی ، موج موراکامی 📻
یکی از جدید ترین کتاب های رسمی این نویسنده همین اول شخص مفرد است ، کتابی با هفت داستان کوتاه و نوع روایتی که همچون اسمش اول شخص مفرد است.
نکته ای که درون دیگر نقدهایی که از این کتاب خواندم کمتر شاهدش بودم ، این بود که کسی اشاره به استفاده متعدد موراکامی از پدیده مرگ نکرده بود ، در میان کتاب های این نویسنده این اثر بیشترین اشاره به مرگ را داشت به گونه ای که ممکن نیست داستانی از این کتاب بخوانید و با اشاره ای از مرگ چه جسمی و چه روحی روبرو نشوید.
اگر از دیدگاه شخصی به این اثر نگاهی بیندازم به هیچ عنوان این کتاب را به چشم یک مجموعه ی داستان کوتاه نخواهم دید بلکه این اثر مانند دفترچه خاطراتی است که موراکامی درونش از حرفای قلبی اش نوشته و خواننده را شبیه به دوستی دیده که کنار هم آبجو می نوشند و راجب علایق های خودشان حرف می زنند و غیبت می کنند.
اما چرا این کتاب برای من خسته کننده بود ؟ روند کند کتاب و احتیاج به اطلاعات پیش زمینه ای در بیشتر داستان ها چیزی بود که این مجموعه را تبدیل به اثری حوصله سر بر و سخت برای خواندن کرده بود ، به شکلی که اگر از موسیقی کلاسیک و بیسبال اطلاعات خوبی نداشته باشید عملا نصف کتاب را نفهمیده اید و انگار در حال خواندن یه کتاب از وسطش هستید.
برای منی که شروع کرده ام به خواندن تمام آثار ترجمه شده از موراکامی این ضعیف ترین کتابی بود که از این نویسنده خواندم و پیشنهادم این است که  اگر می خواهید از موراکامی بخوانید حالا حالا ها سمت این نویسنده نروید چون از قلمش متنفر خواهید شد.
در آخر ؛  این کتاب را به چه کسانی معرفی می کنم ؟ به کسانی که عاشق پیانو کلاسیک هستند یا دیگر کتابی از موراکامی خواندن ندارند.
        

27