جان بها

جان بها

جان بها

سیدمصطفی موسوی و 1 نفر دیگر
3.5
122 نفر |
48 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

306

خواهم خواند

45

شابک
9786226837798
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1400/4/15

توضیحات

        آنچه در «جان بها» روایت می‌شود ماجرایی پرهیجان، نفس‌گیر، درگیرانه و جاندار از روز‌هایی است که مأموران امنیت این بوم برای نگهبانی از مرز باورهایشان از سر می‌گذرانند. این رمان که درون‌مایه امنیتی دارد به سربازان گمنام امام زمان(عج)، وقایع آبان سال ۱۳۸۸ و تلاش ماموران امنیتی برای تامین امنیت حریم وطن می‌پردازد؛ تلاشی که گاه به بهای جان آن‌ها تمام می‌شود. سربازان گمنامی که با زدن به دل خطر، پیچیده‌ترین چالش‌ها را پیش رو دارند و به مبارزه با مکارترین و بی‌رحم‌ترین دشمنان دور و نزدیک می‌روند.
      

لیست‌های مرتبط به جان بها

نمایش همه

یادداشت‌ها

          نویسنده ی کتاب را سالهاست که در اینستاگرام دنبال می‌کنم و بسیار آدم هنرمندی می‌دانمش.
این کتاب اولین کتاب منتشر شده ش است و انتظار یک شاهکار ادبی نداشتم. 
اما حتا وقتی با انتظار یک نثر معمولی هم سراغش رفتم توی ذوقم خورد. غلط املایی هم که داشت آخرین تیر ترکش بود که به قلب ذوقم فرو رفت! 
ای کاش کتاب قبل از چاپ چند باری بازنویسی شده بود.
البته اگر باز کتاب دیگری از همین نویسنده چاپ شود حتمن خواهم خواند و از خواندن همین کتاب هم خوشحالم و اگر دوباره به عقب برگردم باز هم از دکه ی کتاب فروشی بغل باب الجواد می‌خرمش و توی صحن جامع رضوی می‌نشینم و زیر آسمان آبی و ابری و نسیم خنک آخرین اسفند قرن، می‌خوانمش و اشک می‌ریزم. 
جدای از قالب که به اندازه ی کافی در موردش نوشتم، در مورد محتوا باید بگویم هر چه بیشتر در مورد اتفاقات معاصر و نزدیکمان (از هر منبعی) بخوانیم بهتر است. این کتاب یک رمان است از زبان یک مامور لباس شخصی در جریان اغتشاشات تهران
        

20

          
1⃣ طرح جلد و نام به همراه توصیفی که در معرفی این کتاب گفته شده، من را متمایل به مطالعه آن کرد. هرچند در کمتر از دو روز آن را خواندم ولی عملاً دستاورد مناسب و قابل بیانی برای من نداشت. تقریباً خواندن آن را به کسی توصیه نمی‌کنم، جز در اوج بی‌کتابی و وقت زیاد داشتن. 
2⃣ جان بها به نویسندگی سید مصطفی موسوی (که پیشتر و بیشتر یک کپشن نویس اینستاگرامی بوده و حالا نویسنده داستان) توسط انتشارات کتابستان در سال ۱۳۹۹ (در چهار فصل) منتشر شده که من نسخه سال ۱۴۰۲ (چاپ یازدهم!) آن را خواندم.
3⃣ داستان یک مامور امنیتی است که از تجربه مبارزه در سوریه به درگیری‌های اغتشاشات دی ۱۳۹۶ رسیده و در گیرودار شناسایی و دستگیری مجرمین امنیتی حاضر در صحنه و میدان اغتشاش، در یک موقعیت عجیب قرار می‌گیرد.
4⃣ متن کتاب در هیچ وجه و بُعد آن من را جذب نکرد؛ نه تصویرسازی، نه شخصیت پردازی، نه تعلیق، نه هیجان‌آوری، و نه حتی پایان‌بندی‌ای که (نویسنده) می‌خواست خواننده را غافلگیر کند. انتظار از یک کتاب با رویکرد امنیتی یا پلیسی آن است که مانند ذات این فعالیت‌ها، یک پیچیدگی و ابهام و معماگونه برای خواننده باشد که این کتاب نداشت. در توضیح پشت جلد نیز آمده «ماجرایی پرهیجان، نفس‌گیر، درگیرانه و جاندار» که تقریباً نبوده است.
5⃣ موضوع تاسف برانگیز درباره این کتاب از نگاه من توصیف یک مامور امنیتی به نام «حسین» است که «به خاطر اینکه روی خواهرش غیرت دارد» کاری می‌کند که اساساً با منطق و روحیه این دسته از افراد در هر کشوری، در تناقض است به خصوص در یک محیط خدمتی با جنبه‌های اعتقادی و مذهبی. همین «حسین»ی که در سوریه دوشادوش نفر اول داستان جنگیده بوده. این، ضعیف‌ترین و در عین حال بدترین و البته نامردانه‌ترین تصویرسازی از یک مامور امنیتی در ایران است؛ شبیه به آنچه که در «قلاده‌های طلا» نیز به تصویر کشیدند. در اوج اقدامات تحسین برانگیز تخریبی بالاتر از این وجود ندارد.
        

1

ریحانه

ریحانه

1402/12/4

        این مدل کتاب ها رو کی می خونه؟ جز این که امثال ما آدم های هم سو با نظام مخاطبش هستیم؟ به ماهایی که این چیزها رو می دونیم، این کتاب مشخص چی اضافه کرد؟ مثلا چه چیزی بیشتر از قلاده های طلا؟ 
و اینکه اطلاعات عمرا بذاره فردی مثل حسین با این سابقه‌ی خانوادگی وارد کار عملیاتی بشه! 
کپشن نویس های اینستا, نویسنده نیستند، چرا فکر می کنن هستن؟!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8