چه کتابی...
زندگی شهید و همسرشون، همش برای من اینجوری بود که :" چه همراه و چقد برا همدیگه پایه ان!"
و وقتی که آقا مرتضی شهید شد من همش اینجوری بودم که خانومش که انقدر همش باهاش همراه بوده چه رنجی میکشه... چه درد عمیقی.... واقعا ما که متوجه نمیشیم یک ذره هم.
ولی خب. این کتاب یه خصوصیتی داشت ک موجب شد منو قانع کنه که بالاخره که همه میمیریم. خیلی بهتره اینجوری بریم پیش خدا خب.
اونجایی که همه مردم براشون دعا میکردن و ثواب کارهاشون و به شهدای مدافع هدیه میکردن، چه اشاره قشنگی کرد خانومشون به زرنگی این شهدا.
چقدر اون جاهایی که دلشون شکست، به این فکر کردم که نکنه ما هم ناخواسته دل خانواده شهدا رو با همچین چیزهایی رو پخش کردن (مثل عکس و فیلم لحظه شهادتشون) یا رفتارهای مهربانانه تو ملأ عام که خانواده شهدا هم ممکنه ببینن، بشکنیم؟!
البته خداروشکر من نه پخش کردم همچین چیزهایی رو نه حتی دل دیدنش رو دارم. شما هم پخش نکنید واقعا... دردناکه. 😔
آخراش کلی گریه هم کردم.
کتاب خوبی بود.
به افرادی که به ادبیات مقاومت و زندگی نامه شهدا علاقه دارن توصیه میشه.