بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

داس مرگ

داس مرگ

داس مرگ

نیل شوسترمن و 2 نفر دیگر
4.6
64 نفر |
26 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

147

خواهم خواند

122

جان‌ها را بگیر. جهانی بدون بیماری بدون گرسنگی بدون جنگ بدون رنج بشریت همه‌ی این‌ها و حتی مرگ را هم از بین برده است. حالا فقط داس‌ها می‌توانند به زندگی پایان دهند. به آن ها فرمان داده شده که برای کنترل جمعیت ساکنان زمین این کار را انجام بدهند.سیترا و روئن به عنوان کارآموز یک داس انتخاب شده‌اند، نقشی که هیچ یک از آنها نمی‌خواهند بپذیرندش. این دو نوجوان باید در زمینه هنر گرفتن جان‌ها حسابی زبردست شوند چرا که می‌دانند عاقبت شکست از دست دادن جان خودشان است. داس مرگ نخستین قسمت از مجموعه‌ای مهیج اثر نیل شوسترمن، برنده‌ی جایزه‌ی کتاب ملی آمریکا است که در آن سیترا و روئن در می‌یابند برای داشتن دنیایی بی‌عیب و نقص باید بهای سنگینی پرداخت.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به داس مرگ

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به داس مرگ

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به داس مرگ

            دنیای پیشرفته بدون فقیر و با عدالت؟، جایی که کسی دیگه از مریضی لازم نیست بمیره
دنیاییه که همه ما آرزوی رسیدن بهش رو داریم
_بعد از به نتیجه رسیدن "ابرتندر" که یک هوش مصنوعی جامع هستش ساختار جهان تغییر کرده، دیگه دولتی وجود نداره.
ابرتندر همه چیز رو تحت نظر داره و به بهترین شکل ممکن مدیریت می‌کنه
اما با رسیدن تکنولوژی به حد اعلا یه مشکلی وجود داره، دیگه کسی هیچ‌جوره نمی‌میره؛ تو خودکشی هم بکنی به مرکز احیا بر می‌گردی و دوباره زنده می‌شه

در این شرایط انسان‌ها برای به تعادل رسوندن کره زمین مجبور شدن تنها یک سازمان داشته باشن که فقط توسط انسان‌ها اداره می‌شه《داس شهر》سازمانی که به رفتار خوشه‌چین‌ها نظارت می‌کنه.
اما سوال مهم، خوشه‌چین کیه؟ خوشه‌چین تنها فردیه که می‌تونه باعث مرگ بشه، تو دنیای امروزه ما به این افراد می‌گیم قاتل، اما خوشه‌چین قاتل نیست، شایدم هست؟



واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم، با اینکه اصولا رده سنی کتاب‌های نشر پرتقال یکم برای سنم فکر می‌کردم پایینه (همین نظر رو در مورد هوپا داشتم قبل از اینکه یاغی شن‌ها رو بخونم)

ولی قصه‌ایی که داشت روایت می‌شد روون بود، هم ویراستاری هم ترجمه عالی بودن
اما از همه مهم‌تر ایده داستان بود که قشنگ بود، تو همه دنیاهای پساآخرزمانی که مربوط به هوش‌مصنوعیه هوش‌مصنوعی در نهایت دشمن انسان‌ها می‌شه، اما اینجا واقعا ابرتندر دشمن آدم‌ها نبود، به جز یک مورد خاص دنبال دورزدن دستورات اولیه‌اش نبود.


دیدگاه‌های متفاوت خوشه‌چین‌ها نسبت به کارشون خیلی قشنگ بود، چالش‌هایی که داشتن و در نهایت خوشحالم از خوندنش
          
                وحشت آرامش‌بخش
آینده و تغییرات نه‌چندان ناآشنای آن تبدیل به موضوعی کلیشه‌ای برای نويسنده‌ها و کارگردان‌ها شده‌است. هرکدام از ما می‌توانیم حداقل اسم سه کتاب یا فیلم را بیاوریم که با همین مضمون نوشته و یا ساخته‌شده‌اند. اما سه‌گانه‌ی داس مرگ، ابر تندر و پژواک از زاویه‌ای دیگر به این موضوع پرداخته‌است. داستان در اولین جلد این کتاب با یک ضربه شروع می‌شود. دنیا قرار است هیچ‌گاه نقطه پایانش را به انسان‌ها نشان ندهد و رویای دست‌نیافتی آن‌ها را تبدیل به واقعیت کند. در این دنیای جدید هیچ‌کس نخواهد مرد. همراه با چاشنی هزاران تغییر ریز و درشت دیگر که در ادامه خواهم گفت. مثلاً اگر شما از بالای پرتگاهی سقوط کنید و یا دوستتان به‌اشتباه با تفنگی شما را بکشد؛ شما را به‌سرعت به نزدیک‌ترین مرکز احیا انتقال می‌دهند تا به زندگی برگردانده شوید؛ گویا پس از یک آنفولانزای آزاردهنده به خانه بازگشته‌باشید. حتی کهولت سن نیز نمی‌تواند شما را از پای دربیاورد زیرا هروقت احساس کردید از سن خود خسته شدید و دلتان شور جوانی می‌خواهد؛ می‌توانید ورق را برگردانید و به سن بیست و چهارسالگی برگردید؛ به همین راحتی! این‌جاست که مشکل و گره اصلی داستان و این آرمان‌شهر سر و کله‌اش پیدا می‌شود. زمین با این‌همه جمعیت چطور منفجر نمی‌شود؟ اصلاً نگران این موضوع نباشید چرا که داس‌ها برای همین اینجا هستند؛ کنترل جمعیت این آرمان‌شهر با خوشه‌چینی. یعنی اگر روزی در فروشگاه داسی با ردایی پر زرق و برق جلویتان را گرفت و گفت: شما برای خوشه‌چینی انتخاب شدید! اصلاً نترسید؛ فقط چشم‌هایتان را ببندید و آخرین وصيت خود را به او بگویید.
درباره توصیف‌های این کتاب واقعا حرفی باقی نمی‌ماند. توصیف یک دنیای بدون مرگ با پديده‌های جدید و اغلب ناآشنا  برای مثال؛ توصیف هوش مصنوعی بسیار باهوش و پیشرفته‌ای که همان ابر تندر باشد؛ طوری بود که من هنگام خواندن کتاب تصور نمی‌کردم که فقط تخیلات یک نویسنده باشد. یا حتی در توصیف گروهی به نام آواییان که دارای نوعی عقیده خاص و درعین حال آشنا بودند. منِ خواننده، با خواندن دو فصل، اندازه شخصیتی مانند روئن دامیش از آن دنیا سردرمیاوردم و می‌توانستم  وحشت مواجه شدن با یک داس را تصور کنم. از نظر من توصیف و داستان‌پردازی این کتاب در نوع خودش کم‌نظیر است.
درباره شخصیت‌پردازی جلد اول از سه‌گانه‌ی داس مرگ باید بگویم که من به‌نوعی با روئن دامیش و سیترا ترانوا زندگی کردم. من با داس فارادی از مسئولیت داس بودن خسته شدم و یا حتی با روئن بارها و بارها احساس شک و تردید کردم. شخصیت‌ها، به‌قدری برایم زنده و حقیقی بودند که هربار  خطایی می‌کردند یا اتفاقی برایشان می‌افتاد جای آنها در دلم داد و فریاد می‌کردم. برای مثال وقتی که آزمون نهایی برای رسیدن به مقام داسی انجام می‌شد من هم با سیترا شوکه شدم و دلم می‌خواست به درون کتاب بروم و به شیوه خودشان با آنها رفتار کنم که لو نمی‌دهم چه شیوه‌ای است.
نویسنده استفاده خوبی از تمام شخصیت‌ها داشت. مثل شخصیت گریسون تالیور، که از جلد اول وارد داستان شد و در جلد آخر نقشی حیاتی را بر عهده گرفت. یا همین آواییان که از جلد اول حضور داشتند و اوج تاثیرگذاری‌شان در داستان، به جلد آخر رسید. تایگر سالازار، دوست یکی از شخصیت‌های کتاب نیز با مقدمه و حضور کمرنگش در جلد اول، در جلد دوم برای خودش تبدیل به یک مقوله شد. نویسنده با صرفه‌جویی در شخصیت‌ها و استفاده به‌جا از آنها توانست پیرنگ معقولی برای این کتاب به وجود آورد.
در آخر، واقعا حرف دیگری برای گفتن ندارم. اگر دلتان هیجان با چاشنی داستانی جدید می‌خواهد حتما به دل پژواک، تندر و زندگی سفر کنید و همین حالا به سراغ خواندن داس مرگ بروید.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            خیلی کتاب عمیقی بود، خیلی متفاوت، خیلی تامل برانگیز،  خیلی پرشخصیت، خیلی فضاسازی خوبی داشت و با همه این ها خیلی کتاب عالی ای بود.
بعد از مدت ها(بعد از مجموعه هری پاتر) می تونم بگم واقعا میخکوب کتاب میشدم و لذت وافری از خوندنش می بردم.
نویسنده دنیای کاملا جدیدی رو ایجاد کرده و روی نقطه کاملا متفاوتی دست گذاشته،  دنیایی بدون مرگ، که از هر مرگی امکان احیا هست اما برای برقراری توازن در دنیا گروهی تحت عنوان داس مرگ، مسئول انتخاب افراد برای مرگ نهایی هستن. و ابر تندری که همه چیز دنیا در اختیارش هست جز دنیای داس ها.
نویسنده خیلی زیرکانه و هنرمندانه مفاهیم عمیق رو در یک جهان متفاوت به شما می فهماند و اگر بگم از بعضی قسمت ها میشد به باور توحید و معاد رسید، گزاف نگفتم. 
حالا در این بین گروهی از داس ها دچار انحرافاتی میشن در حالی که به لحاظ قانونی منع برای رفتارشون نیست، اما به لحاظ اخلاقی رفتارشون کاملا اشتباهه
هرچقدر هم بگم حق مطلب ادا نمیشه
پس حتما بخوانیدش

پی نوشت:ممنون از خانم معصومه توکلی عزیز بابت معرفی و پیشنهاد این کتاب