بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آزادی معنوی

آزادی معنوی

آزادی معنوی

4.7
115 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

33

خوانده‌ام

347

خواهم خواند

45

کتاب آزادی معنوی، نویسنده مرتضی مطهری.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آزادی معنوی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آزادی معنوی

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به آزادی معنوی

            بالاخره آزادی معنوی به انتها رسید و توفیق مطالعه کامل اولین کتاب از کتب شهید مطهری نصیب این حقیر شد.
با خواندن این کتاب، حسرت زیادی بابت از دست دادن این چنین بزرگانی بر جان و دل آدمی وارد می‌شود؛ ما چند منبری مانند شهید مطهری در جامعه کنونی خود داریم که با گواه گرفتن منطق و وجدان مخاطب خود، این چنین شیرین سخنرانی کند، که پس از گذشت نیم قرن، همچنان آثارش تازگی داشته باشد و به عنوان کتابی منتخب و شایسته جهت بنیان‌گذاری عقیده و نظام فکری جوانان معرفی و توصیه گردد؟

در طول مطالعه کتاب از بخش‌های مختلف یادداشت‌هایی نوشتم؛ ادامه آن را در این یادداشت دنبال می‌کنم:
شهید مطهری پس از به چالش کشیدن انگاره‌های کوته‌بینانه بشر راجع به مفهوم آزادی و سپس معرفی عبادت به عنوان وسیله‌ای برای حریت از هر چیزی جز معبود، در ادامه به توبه می‌پردازد و توبه واقعی را با نام بردن ارکان آن شرح می‌دهد. سپس به سراغ مفهوم هجرت و جهادی می‌رود که بسیاری دید اشتباهی به آن دارند. سپس به بزرگواری روح و ایمان به غیب سخن می‌گوید و معنی واقعی غیب را شرح می‌دهد.
در نهایت به سراغ واژه پرتکراری که این روزها از آن به عنوان جانشین دین نام می‌برند و با وجود آن نیاز به دین را انکار می‌کند ، یعنی انسانيت رفته و معیارهای آن را برمی‌شمارد...
کتاب با سخنرانی‌های شهید مطهری در باب انسانیت در دانشگاه تهران به پایان می‌رسد.

از مطالعه این کتاب لذت بردم و پاسخ بسیاری از سؤالات خود را یافتم؛ ان‌شاءالله به مطالعه دیگر کتب استاد شهید خواهم پرداخت. 
          
            هر موجود زنده‌ای که می‌خواهد راه رشد و تکامل را طی کند، یکی ازاحتیاجاتش آزادی است. پس آزادی یعنی چه؟ یعنی نبودن مانع. انسانهای آزاد انسانهایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می‌کنند و تن به وجود مانع نمی‌دهند. این هم تعریف مختصری از آزادی.دو نوع آزادی وجود دارد،آزادی معنوی و آزادی اجتماعی، آزادی اجتماعی یعنی دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند،اما نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. تفاوتی که میان مکتب انبیاء و مکتبهای بشری هست در این است که پیغمبران آمده‌اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند، و آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد.
تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست، بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست.
و این است درد امروز جامعه بشری که بشر امروز می‌خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی‌رود؛ یعنی نمی‌تواند، قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیاء، دین، ایمان و کتاب‌های آسمانی نمی‌توان تأمین کرد.
این چند جمله می‌تواند استارت خوبی برای رسیدن به معنا و مفهوم آزادی باشد.خواندن این کتاب را به شدت توصیه میکنم

          
            📖 مروری بر آزادی معنوی، متفکر شهید استاد مطهری (ره)

🔴 محور تمام مباحث کتاب «مرکب بودن انسان» است. توضیح مطلب این است که انسان واقعیت مادی دارد که برای همهٔ انسان‌ها محسوس است و همین واقعیت مادی انسان است که علم زیست‌شناسی روی آن مطالعه و تحقیق می‌کند. با این حال، «بدن» تمام واقعیت انسان نیست و واقعیت دیگری که هویت انسان را تشکیل می‌دهد محسوس نیست. بر همین اساس، سؤال این است که پس چگونه می‌توانیم قبول کنیم که چنین چیزی وجود دارد، چون چنانچه وجود «بدن» را قبول می‌کنیم، برای این است که آن را مشاهده می‌کنیم و به پشتوانهٔ آن، احتیاجات مادی‌مان را بر طرف می‌کنیم، اما واقعیت دیگری که شما از آن حرف می‌زنید و احیاناً آن را «نفس» یا «روح» نام می‌نهید، به اعتراف خودتان محسوس نیست، پس چگونه وجود چنین چیزی را اثبات می‌کنید؟ 

🟠 روشن است که وقتی می‌توانیم چنین مطلبی را اثبات نمائیم که آثاری را نشان بدهیم که قابلیت توضیح فیزیولوژیک نباشند، به عبارت ساده‌تر، اگر آثاری نشان بدهیم که غیر قابل انکار هستند اما با این مطلب که انسان صرفاً بدن باشد، ناسازگار باشد، خواهیم فهمید که پس آثار انسانی نامبرده، برخواسته از جنبهٔ دیگری از واقعیت انسان هستند که گرچه محسوس نیست، اما به هر حال موجود است. بر اساس این توضیحات، اصطلاح «غیب» معنا پیدا می‌کند: غیب واقعیتی است که گرچه وجود دارد و دارای آثار مخصوص به خود می‌باشد، اما محسوس نیست و قابل دیدن و شنیدن و چشیدن و بوئیدن نمی‌باشد. (پس فصل موسوم به «ایمان به غیب» اهمیتی ویژه برای فهم مطالب کتاب دارد.) 

🟡 موضوعات دیگری که درون کتاب مطرح می‌شوند، شواهد واقعیت داشتن همین بعد غیر محسوس درون انسان است؛ موجود مادی که صرفاً در چارچوب «میل» و «غریزه» عمل می‌کند، ابداً بر خلاف «خودش» صف آرائی نمی‌کند و بر علیه منافع «بدن» خودش قیام نمی‌نماید. بنابر تصریح استاد، ریشهٔ تمام اخلاقیات عبور از «من» است و اساساً چنین چیزی با مادیت محض انسان قابل توجیه نیست. با این حال، وقتی به انسان نگاه می‌کنیم با واقعیتی به نام «توبه» مواجه می‌شویم که اساساً به معنای «انقلاب درونی علیه خود» می‌باشد. فرد توبه کننده خود را تسلیم محکمهٔ الهی می‌کند و احیاناً از ولی زمان خودش، تقاضای اجرای حدود الهی داشته و خواهان شلاق خوردن خودش می‌شود. همچنین، مفهوم آزادی معنوی که به معنای آزادی از همین تعلق‌های مادی است که نمونه‌های فراوانی در طول تاریخ دارد، گواه وجود همین عنصر دیگر واقعیت آدمی است. «هجرت» انسان صرفاً مربوط به کوچ کردن (مثل حیوانات) یا تغییر مسیر دادن (مثل گیاهان) نیست، بلکه انسان می‌تواند از درون هجرت نموده، از عادات ناپسند خودش به سمت ساحل امن آزادی معنوی هجرت نماید. چنانچه انسان فقط بدن بود، حاکم نیز صرفاً بدن بود و حال که مشاهده می‌کنیم که انسان احیاناً می‌تواند خلاف امیال خودش رفتار نماید و عنان خواسته‌هایش را به دست بگیرد، بنابراین نمی‌توانیم قبول کنیم که انسان همین بدن است و محکوم آن می‌باشد. (استاد ضمن دو فصل پایانی دربارهٔ ارزش‌های انسانی صحبت می‌فرمایند که اساساً براساس مکتب‌های ماتریالیستی قابل توضیح و توجیه نیستند و سؤالاتی مطرح می‌فرمایند که براساس ماده‌باوری قابل پاسخگوئی نمی‌باشند.)  

🟢 پیش نیاز آزادی اجتماعی آزادی معنوی است؛ مطلب مذکور همان اصلی است که مرحوم علامه طباطبائی تحت عنوان «سرچشمهٔ ضعف قانون» مطرح می‌فرمایند. چنانچه فرد فرد افراد یک جامعه در درون خودشان آزاد نباشند و محکوم امیال و خواسته‌های خودشان باشند، آزادی اجتماعی چیزی جز خیال نخواهد بود و قانون و مجازات های قانونی هم راه به جایی نمی‌برند. چون روشن است که خود مجریان قانون هم افرادی انسانی هستند که آزادی معنوی ندارند و اساساً در گوشه و کنار جامعه، تمام افراد به دنبال فرصتی خواهند بود تا قانون را دور بزنند (پنهان‌کاری، رشوه و ...) و منافع خودشان را تأمین نمایند و اهمیتی هم به سایر افراد جامعه و حقوق آن‌ها نخواهند داشت. (افرادی که احیاناً زرنگ هم لقب می‌گیرند که حقیقتاً در چنین سیستمی باید آن‌ها را زرنگ نامید.) 

🔵 البته باید توجه کنیم که آزادی معنوی به خاطر آزادی اجتماعی مطلوب نیست، بلکه خودش اصالت دارد. منظور از اصالت داشتن آزادی معنوی، این است که به خودی خود برای انسان موجب کمال می‌شود و موجب تقرب انسان به خداوند می‌شود. استاد شهید ضمن توضیح دادن معانی مختلف تقرب (مکانی، مجازی، وجودی) توضیح می‌دهند که معنای نزدیک شدن به خداوند این است که چون خداوند کانون تمام کمالات است، تقرب به خداوند یعنی شباهت یافتن به خداوند و سرشار شدن از کمالات وجودی است. آزادی معنوی مطلوب است نه چون آزادی اجتماعی را به ارمغان می‌آورد، بلکه به خودی خود مطلوب است و تقرب‌ساز است.