بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

3.7
36 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

58

خواهم خواند

47

لبنان‌زدگی سفرنامه‌ای هفت‌پرده‌ای است. نویسنده می‌کوشد بافت اجتماعی و سیاسی و تاریخی لبنان را در قالب مشاهداتش در این سفر صورت‌بندی کند. این سفرنامه به قرائت لبنانی از اسلام و تجربه‌ی زیسته‌ی مسلمانان در فضای متکثر و پر داد و ستد کشوری می‌پردازد که هیچ گروهی در آن اکثریت مطلق یا حاکم نیست. لبنان در این کتاب یک متن نیست بلکه پیشامتن و رویکرد و برشی متفاوت است که با شناخت آن می‌توانیم حتی دانسته‌های قبلی خودمان را نیز به گونه‌ای متفاوت بفهمیم. نویسنده در میانه‌ی جنگ ۲۰۱۴ غزه و اوج حملات گروه‌های تکفیری به لبنان سفر کرده و به نواحی مرکزی و جنوبی این کشور کوچک سرک کشیده است. یک فصل کامل از این سفرنامه به بازدید از مؤسسات اجتماعی و خیریه‌ی امام موسی صدر اختصاص دارد. این مؤسسات در شهر صور در ۲۰ کیلومتری مرز فلسطین اشغالی واقع است و نیم قرن قدمت دارد. همچنین در فصل‌های دیگر روایت‌هایی می‌خوانیم از کمربند فقر بیروت یا همان ضاحیه‌ی جنوبی، موزه‌ی ملی لبنان، دانشگاه آمریکایی بیروت، پارک‌موزه‌ی مقاومت با نام ملیتا و بازدید از گروه‌های پیش‌آهنگی حزب الله.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

یادداشت‌های مرتبط به لبنان زدگی: سفرنامه لبنان

            مگر می شود در این دوره و زمانه دلبسته لبنان بود؛ ابتدا و انتهای تاریخ را لبنان دانست و هر آن چه خوبی است را به یک کشور با مساحت کمتر از استان قم نسبت داد. مگر می شود اهل مطالعه باشی، اهل سفر باشی، اهل گفت و گو باشی و دلبسته لبنان شوی. دلبسته شوی چون در لبنان با حجاب و بی حجاب در کافی شاپ کنار هم می نشینند؛ چون ۱۷ فرقه در کنار هم یک نقطه تعادل را ایجاد کرده اند؛ چون در لبنان تضاد سنت و مدرنیته حرف مفت است. همه این ها ممکن است اگر لبنان را با استان قم مقایسه کنی.
نویسنده از قم دل زده است و از لحظه ای که وارد فرودگاه رفیق حریری می شود دلبسته لبنان. اصلا به لبنان سفر می کند تا دلبسته شود. ترجیح می دهد گمشده اش را در لبنان پیدا کند تا هرگز آن را پیدا نکند. برای همین سفرنامه نمی نویسد؛ گمشده اش را، گمشده هایش را در لبنان جا می دهد و در و دیوار لبنان را به خدمت می گیرد برای نمایش گمشده ها. این ها همه ناخواسته است چون نویسنده خسته است. دوست ندارد چیزی را دوست نداشته باشد و از همین رو لبنان زده می شود. دلبسته لبنان بودن بهتر از دلبسته هیچ جا نبودن است.
تلاش می کند از سطح عبور کند اما گاهی نمی تواند. درگیر حجاب می شود و نمی تواند آن را پنهان کند. غرب ستیز می شود، یهود ستیز و نمی تواند آن را پنهان کند. دلبسته شخص امام موسی صدر و خاندانش می شود و نمی تواند آن را پنهان کند. بارها شما را تا لب چشمه می برد و تشنه بر می گرداند بدون آن که در شما حس تشنگی ایجاد کند. شاید هم حس تشنگی ایجاد شود، اما به چشم بر هم زدنی از بین می رود. تلاش می کند شما را با خود همراه کند و موفق هم می شود گاهی. اما در انتها از راهی که رفته اید پشیمان می شوید. نویسنده تعارف ندارد؛ صریح سخن می گوید و ساده و این می شود که در دنیای نفاق، لبنان زدگی را غنیمت بشمارید؛ در میان سفرهای بسیار یک بار هم به لبنان بروید با نویسنده و در نهایت لبنان زده.
          
            بسم‌الله
خیلی خلاصه اگر بخواهم بگویم این کتاب علی‌رغم برخی مشکلات جدی که داشت (که اشاره خواهم کرد) توانست در زمره کتاب‌هایی قرار بگیرد که تصمیم گرفتم هر چند وقت یک‌بار بخوانم و خودم را با آن‌ها محک بزنم. در واقع از همان زمانی که با نوشته‌های نویسنده آشنا شده بودم (در قالب وبلاگش) عادت داشتم هر چند ماه یک‌بار آن‌ها را مرور کنم. چرا که این نوشته‌ها برای من (که مطالعات چندان عمیقی در این زمینه‌ها ندارم) نماینده نگاهی تازه/مغفول بود که با نگاه‌های رسمی/عرفی موجود تفاوت‌های آشکاری داشتند: لااقل این‌که نکات ریز و مهمی در لا به لای این صحبت‌ها بود که ارزش بازخوانی چندباره را داشتند. به عنوان مثال در همین کتاب می‌توانم به فصل‌های استغنا یا خموشی اشاره کنم.
اما! برای این که این یادداشت صرفا تعریف و تمجید نشود برویم سراغ ایرادهای کتاب به نظر حقیر:
اولین ایراد اینکه این کتاب اصلا سفرنامه نیست. یعنی نویسندهٔ گرامی نظراتش را درباره مسائل مختلف به نحو وبلاگ مانندی نوشته و صرفا وقتی قرار است موضوع بحث عوض شود یک بخشی از سفرش را گزارش می‌کند! بهتر بگویم: غرض از این کتاب اصلا روایت سفر به لبنان نیست. مقایسه لبنان با ایران به بهانهٔ سفر به لبنان است. همین قدر صریح و بی تعارف.
ایراد بعدی من به محتوای کتاب است. همیشه وقتی نگاه به یک مقوله‌ای صفر و صدی می‌شود نسبت  به پذیرفتنش گارد می‌گیرم و به صحتش شک می‌کنم. مثل اتفاقی که در این کتاب و در این مقایسه بین ایران و لبنان رخ داده‌است: برایم سخت است زیر بار این واقعیت بروم که در ایران همه‌چیز خیلی بد است و در لبنان همه چیز این قدر خوب است.
این دو تا مشکل به قدری طی خواندن کتاب برایم پر رنگ بودند که چیز دیگری به چشمم نرسید :-)!
          
            در وهله اول تشکر کنم از نویسنده که صادق بوده و با استفاده از عنوان کتاب خودش اعتراف کرده که لبنان زده‌ست. هرچند اولین باری که با عنوان کتاب مواجهه شدم فکر کردم در نقد این رویکرده.
شیوه نگارش (از مدل طنز پردازی بگیر تا شیوه روایت و ...) به سفرنامه‌های امیرخانی پهلو میزنه، گر چه نمیشه گفت کپیه ولی نمیشه هم گفت ابداع خود نویسندس.
نویسنده مخصوصا تو نیمه دوم کتاب دائما ج ا رو تحقیر می‌کنه و از لبنان تعریف. نویسنده لبنان رو یه جامعه چند مجهولی معرفی می‌کنه که اتفاقا از پس حل این معادله بر اومده اما ایران با اینکه معدلش تک مجهولی و آسونه اما نتونسته حلش کنه! این نوع طرح مسئله ناشی از یه نوع نگاه تقلیل‌گرایانه خیلی جذابه که تهشم نتیجه این میشه خب پس بیاید از لبنان یاد بگیریم تا مشکلات جامعمون حل بشه! جالبه که اتفاقا این نوع خودتحقیری تو کتابای امیرخانی هم هست.
به زعم حقیر تکثر تو لبنان بسیار ساده تر از تکثر تو ایرانه. تو لبنان ادیان و فرق متفاوتند. ولی ما تو ایران ذیل تشیع اثناعشری و حتی گفتمان انقلاب اسلامی قرائت‌های مختلف داریم که اکثرا تقاطع‌های شدید با هم دارن و برای همینه که تو ایران تقریبا تسامح صفره. البته قطعا این نبود تسامح رو خوب نمی‌دونم و معتقدم ماهم باید تلاش کنیم که یاد بگیریم با همدیگه بر سر منافع مشترکمون توافق کنیم اما نکته اینه که مسئله ایران با لبنان بالکل متفاوته و اصن مقایسه کردنشونم سطحی کردن ماجراست چه برسه به اینکه بیایم راه حل لبنان رو برای ایران تجویز کنیم.
          
            یک.
کتاب را که بستم دلم گرفت، حسی شبیهِ دل گرفتگی نویسنده بعد از بازگشت از لبنان را داشتم، حقیقت این بود که کتاب مرا با این سفر همراه کرد، انگار با  خواندن خط به خط کتاب از این طرف لبنانِ کوچک به آن طرف می‌رفتم، از گران بودن کرایه ها حرص می‌خوردم، در "روضه الشهیدین" دلم آتش می‌گرفت، از دیدن رباب صدر و مهربانی ها و شنیدن حرف هایش ذوق می‌کردم و آرزوی "اندیشیدن به شیوه حزب الله" را با خود به دوش می‌کشیدم..
#لبنان_زدگی به ظاهر یک سفرنامه کوتاه به لبنان است اما در حقیقت چیزی ست فراتر از یک سفرنامه معمولی! 

دو.
کتاب پر از اطلاعات تحلیلی مفید است، تحلیل های مذهبی، سیاسی اجتماعی حتی اقتصادیِ کابردی! یک کپسولِ ۱۰۰ صفحه ای مختصر و مفید! 
حالا نمی‌گویم صفر تا صد حرف های #سید_حسین_مرکبی مقبول و وحی منزل است اما درصد بالایی از آن کاملا صحیح و منطقی است، باقی قابل تامل و گفت‌وگو برانگیز! 
و چقدر دلم خنک می‌شد وقت هایی که به "عالمان مستغنی از جهانِ ساکنِ قم" طعنه می‌زند! چقدر.. چقدر..
آخیش! :)

سه.
"در لبنان مهم نیست از کجا آغاز می‌کنی، مهم این است که در انتها به سید موسی می‌رسی.. "

می‌دانید؟ دل کندن از قم خیلی سخت است! قم برای یک زندگی بی حاشیه و سالم و آرام مذهبی واقعا جای خوبی ست! من نمی‌دانم سید موسی صدر وقت دل کندن از قم چه حالی داشت؟ نمیدانم در زیارتِ خداحافظی اش با حضرت معصومه(س) چه گفت و چطور خداحافظی کرد اما با هجرتش به لبنان چنان انقلابی به پا کرد که نه تنها لبنان، که تمام جوامع انسانی تا عمر دارند به نوعی مدیون آن هستند.

چهار.
کتاب را توصیه می‌کنم، به فعال و غیرفعال فرهنگی، دغدغه مند و بی‌دغدغه، امام ‌موسی شناس و امام موسی‌نشناس، اهل سفر و اهل حضر...
خلاصه این که #اوصیکم_به جمیعا!
          
عین راء

1402/09/17

            سفرنامه چند روزه نویسنده به لبنان، پس زمینه نوشتن این کتاب است ولی انگیزه؟! به گمانم انگیزه بیشتر از سفرنامه نویسی و خاطره نگاری، بیان تحلیل ها و نظرات در قالب سفرنامه است. چه اینکه نویسنده هر چیزی را بهانه می کند و نظراتش در ساحت های مختلف را بیان ... 

نویسنده انگار بلد است روی کدام نقطه دست بگذارد که همه وجودت درد بگیرد. بعد در حالی که داری درد می کشی، خاطرات بچگی ات را برایت مرور کند و کم کاری هایت را یادآور شود. حالا ممکن است این کم کاری ها را قبول نداشته باشی و ممکن تر که اصلا دردت نگرفته باشد و او خیال کند ... 

 روند تکامل جامعه مسئله ایست که ذهن نویسنده با آن درگیر است و به هر مناسبتی فضای ایران و لبنان را با هم مقایسه می کند و نقدهایش به فضای ایران را وارد. می خواهد خوبی های ایران را بگوید؟! در این مقام نیست. یعنی خوبی ها را قبول دارد به زعم من ولی در این مقام نیست که بخواهد آن را بازگو کند و دست روی عیب ها می گذارد. به خاطر همین هم کتاب، جامعیتِ «دیدن خوبی و بدی در کنار هم» را ندارد و طبیعتا این مدل برخورد، بابِ دندان خیلی ها نیست. اگر چه که رویکرد غالبی بین نخبگان باشد. 

خواندنش را برای قشر دارای تفکر توصیه می کنم. هرچند که مدل ورود و نقد و متلک هایش را شاید نپسندم. 

کوتاه و جذاب. و حتما برای سن دانشجو به بالا و قبل از آن را فعلا توصیه نمی کنم.