داستان یک دختر نوجوان ۱۷ ساله که بعد از مرگ پدر با مشکلات مالی و احساسی روبرو است. 
عالی بود. فوق العاده بود. خیلی خیلی دوستش داشتم.
        

          «من و آقای همسایه» داستان تلاش‌های یک دختر نوجوان به نام «افسانه» است برای مستقل شدن در مسیری که انتخاب کرده. او در این مسیر با مسائل زیادی روبه‌رو می‌شود. به نظر می‌رسد کتاب دربارۀ توسل است اما به اعتقاد نویسنده، در این داستان قهرمان قصه به کسی متوسل نمی‌شود؛ اما چینـش شرایط زندگــی‌اش به سمـتی می‌رود که گویی همه‌ شـرایط به‌ وجود آمده در حال صـاف ‌کردن جـاده‌ موفقیت او هستند.  در واقع این رمــان به مخاطبش می‌گـوید به علامت‌ها و نشانه‌های هستی توجه کند و نسبت به راه‌هایی که جلو پای او می‌گذارد بی‌تفاوت نباشد. 

نویسنده داستان نوجوانانه «من و آقای همسایه» علیرضا متولی، نویسنده و کارشناس روان‌شناسی کودک است که سال‌ها در زمینۀ ادبیات کودک ‌و نوجوان کار کرده و در نشریات گوناگون این حوزه فعالیت داشته است.

من و آقای همسایه  در  بیستمین جایزه قلم زرین در بخش کودک و نوجوان برگزیده شد.
        

          این کتاب زیبا بود !
ان شا الله همه زیر سایه ی آقای همسایه باشیم....☺
        

          داستان شاید شبیه داستان نوجوان به نظر بیاد اما روان و ساده بودنش برام جذاب بود. یه جاهایی توصیفاتش برام جذابیت نداشت اما رشد و روند فکری شخصیت داستان برام جالب بود و کلا هم فضاش رو خیلی دوست داشتم. حس مثبتی داشت.

«من و آقای همسایه» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/127682
        

          🍁 من و آقای همسایه

داستانی روان و جالب داره
مفاهیم مفیدی داخلش عنوان شده بود و قشنگ بود

به نظرم این کتاب میتونه یه گزینه خوب برای هدیه به نوجوونای دختر هم باشه
البته بعیده به درد پسرها نخوره
ولی در کل چون از زبان یک دختر بیان میشه، به نظرم دخترها حس همذات پنداری بیشتری باهاش داشته باشند....

دوست داشتم یک نفس بخونم برم تا آخر ببینم چی میشه
من حس خوبی داشتم موقع خوندنش
        

          همه‌ی ما، یک آقای همسایه‌ای (یا یک خانم) در درونمون داریم .. شاید هم‌نام آقای همسایه‌ی افسانه‌ی قصه نباشه ولی در مهر و محبت ریشه‌ای مشترک با هَم دارن؛ خلاصه که خداروشکر برای داشتنِ همسایه‌های دوست‌داشتنی ساکنِ قلب‌هایمان💕🌱
        

          به نام خدا

رمان های نوجوان در معرض خطر قریب الوقوع عشق های آبکی دوره نوجوانی هستند!مسئله ای بسیار رایج و پرکشش بین نوجوانان که اگر در این مورد کتابی خوب نوشته شود ،رهایش نمی‌کنند!من و آقای همسایه کتابی ست که موضوع عشق نوجوانی با تمام حواشی اش را با ضمیمه مذهبی روایت کرده.آنقدر به موضوع عشق نوجوانی در این کتاب  پرداخته شده که نقش محوری امام جواد علیه السلام و کراماتشان در حاشیه قرار می‌گیرد و این مسئله اثر سوء تربیتی بسیاری دارد.در ذهن مخاطب نوجوان ناخودآگاه پایه ریزی می‌شود که اصل ،همین عشق های آبکی نوجوانی ست.من و آقای همسایه رمان جذابی ست ،ابتدایش جملات جذاب و ماندگار زیادی دارد اما هرچه پیش می‌رویم جذابیت قصه کمتر و کلیشه بیشتر میشود‌‌ .اشاره به کرامات امام جواد علیه السلام و تاثیرشان در زندگی افسانه از آن جهت که شخصیت افسانه شخصیت علاقه مند اما غیر محجبه بوده می‌توانست محور بسیار خوبی برای داستان باشد که نویسنده از آن عبور کرد. جایگاه پدر در خانواده حتی بعد از فوتش در خانواده افسانه مسئله کم اهمیتی بود و نویسنده از مرگ پدر و نقشش به راحتی عبور کرد.نقش مادر نیز به داستان عشقی و فرار عاشقانه اش تقلیل داده شد.اینکه زندگی پدر و مادر افسانه بعد از فرار و نفی خانواده ها ،اینقدر مثبت جلوه داده میشود،نیز می‌تواند اثرات سوء تربیتی بسیاری داشته باشد.در مجموع این کتاب با وجود اینکه اشارات مذهبی خوبی دارد ،در این زمینه پرداخته نشده و  در زمره کتاب های عاشقانه نوجوان قرار میگیرد.کتابی ست که به نوجوانان توصیه نخواهم کرد.
        

          به نام خالق مهربان و همیشه همراه... کسی که تنهاست ولی هیچگاه تنها را تنها نمیگذارد...
در کتاب زیبای من و آقای همسایه علاوه بر تصویر زیبای روی جلد، متن ها و جملات زیبا و پرمعنایی  به کار رفته بود که واقعا تا اخر داستان مرا مجذوب خود کرده بود.
تلاش های دختر قصه و همفکری هایش و این که در کل دغدغه داشت و برخلاف برادرش به دنبال گرفتن گوشه ای از مشکلات در زندگی بود ، واقعا ستودنی بود. 
وقتی برای بار اول نام‌ کتاب را دیدم به هرچه فکر کردم به جز اون چیزی که واقعا بود🤭😍
به نظرم جزو داستان های زیبا و پرمفهومی است که هر نوجوانی بهتر است برای یک بار هم که شده ان را مطالعه کند.
        

          در این کتاب، نویسنده داستان زندگیِ دختری نوجوان را روایت می‌کند که به‌تازگی پدر خود را از دست داده است. این دختر جوان، پس از مرگ پدر با مسائل متعددی مواجه می‌شود که برای او تازگی دارند. او ناگهان خود را در حالت بلوغ می‌بیند، به‌طوری‌که درمی‌یابد میل جنسی در او وجود دارد و احساس علاقه به جنس مخالف را در خود می‌بیند. مسائل و بحران‌های مالی نیز از دیگر اتفاقاتی است که در این مسیر برای این دختر نوجوان رخ می‌دهد.
        

          قلم آقای متولی بسیار روان و عالی و دلچسب است. یقین دارم هر نوجوانی کتاب را شروع کند، تا انتها با آن همراهی خواهد کرد. آقای همسایه هم که عالی است...
        

          این روزها که می گذرد، هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند

آشنای نزدیکِ دورم رهایم نکن....
        

          این کتاب را به نویسندگان کتابهای دینی پیشنهاد میکنم. که یاد بگیرند چگونه می توان رمانی جذاب نوشت به نحوی که مذهب را در مان زندگی امروزین مطرح‌کرد.
مردم از شعار و شعار زدگی خسته شده اند.
یاد بگیرند که چگونه می توان رمانی نوشته که تصاویری قابل درک از زندگی امروز باشد بی آنکه بخواهم. خواننده را به راه راست هدایت کنند.
        

          لقب آقای همسایه خیلی لطیف و قشنگن به نظر من برای امام جواد ع
        

          به نظرم نمیتونه اتفاقی باشه توی روزایی که زیاد به یاد آقای همسایه هستم، کتابی هم بخونم که درمورد ایشون باشه!
به قول دوستی لطیف بود و شیرین. قشنگ بود. جمله هاش به دل مینشست. و در کل کتابی بود که پیشنهاد میدم بقیه هم بخونن.

نکته آخر اینکه عاشق طرح جلد کتابم، خیلی زیباست!
        

          یه دختر دبیرستانی که وضع مالی خوبی ندارن و با درست کردن دستبند و ... برای خودش درامدزایی می کنه.
حالا با جابجا شدن خانه‌شون و اتفاقات به دنبال اون، درگیری های ذهنی جدیدی برای دختر ایجاد میشه، و در نهایت بازخوردهایی میگیره که اون رو به نتایج جدیدی می رسونه.
روابط خانوادگی هم عنصر مهمی درش بودند.


https://taaghche.com/book/127682
        

          
قصه خیلی پر کشش نبود ولی دل من کشید برم تا تهش
از نوجوون رهای تو کتاب خوشم اومد. از صداقت تک تک کلمات نوجوان کتاب بی رودرواسی
توصیفاتش رو دوست داشتم بامزه و دوست داشتنی بود.

ولی بیش از همه دلبری آقای همسایه دلم رو برد
امشب دوست دارم فقط به آقای همسایه فک کنم
و به خونه ی پدری آقای همسایه 
به همسایگی
به همسایه شدن
در جوار بودن
به شریک شدن تو نون و نمک همدیگه..
امشب می‌خوام به آقای همسایه خودمون فک کنم.
آقای همسایه چه قد برکت ریخت تو زندگی ما از روز اول همسایگی ولی دلم میخواد مثل افسانه دوباره عاشق آقای همسایه مون بشم...
 از اول تا آخرش حس ایستادن زیر دوش آب گرم داشتم تو پاییز و بعد بیای بیرون بری کنار کرسی بشینی در جوار خانواده چای بزنی و یهو اذان بدن و کتاب تمام بشه...