بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عطیه هراتی مطلق

@atiehharatimotlagh

10 دنبال شده

17 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                سید محمد سادات اخوی را بیش از آنکه در قامت نویسنده بشناسم، به عنوان مجری برنامه های مذهبی تلویزیون میشناسم. مجری مسلط و آرام با لبخند و طمانینه همیشگی و آهنگ خاص صدایش. گوشه ششم عاشقی را که میخوانم، در هر لحظه در ذهن خیال پردازم سادات اخوی را میبینم که کتابش را در دست گرفته و برایمان میخواند. شاید سبکی که نویسنده در نحوه ارتباط با مخاطب برگزیده است، باعث این خیال پردازی شیرین شده است، نمیدانم! همینقدر میدانم که نویسنده گوشه ششم عاشقی، راه برقراری ارتباط با مخاطب را به خوبی بلد است و روحیه و علائق مخاطب نوجوان خود را به درستی میشناسد. این شناخت و تسلط به برقراری ارتباط، در همان چند صفحه کوتاه و جذاب مقدمه کتاب، رخ مینمایاند و نویسنده جوان، با سفری کوتاه و سریع از کودکی تاکنون و تولد کتاب، خواننده را به خواندن کتابش دعوت می کند. پس از خواندن این مقدمه برای هزارمین بار دریافتم که گاه، یک مقدمه کوتاه و یک تلاش هوشمندانه برای برقراری ارتباط با مخاطب، تا چه حد میتواند در ایجاد ارتباط حسی بین کتاب و خواننده کتاب، موثر باشد. مقدمه کتاب با عنوان "دویدن رو به رودخانه" یک کارت دعوت جذاب است از طرف نویسنده که شما را به خواندن کتابش مشتاق میکند.

گوشه ششم عاشقی، سه بخش دارد که در هر فصل، نویسنده داستان هایی را از دل پر پیچ و خم کوچه های تاریک و روشن بشریت بیرون کشیده است. در بخش  اول تک داستان هایی درباره شخصیت های شهید عاشورا روایت شده است، بخش دوم به ما میگوید که تاریخ تکرار مکررات است و داستان هایی است درباره پیامبران الهی و بعد پیدا کردن رشته ربط آن در زندگی حسین و حسینیان. بخش سوم به مانند سنت روضه خوانی ایرانی، روضه هایی دارد برای شب های دهه محرم...
        
                مرا با خودت ببر با گرداندن قفسی توسط سربازان در بازار بغداد که مردی درون آن قفس محبوس است آغاز میشود؛ شروعی محکم، قوی و جذاب.
با تلاش برای کشف شخصیت مرد محبوس در قفس ادامه می یابد، با شروع داستانی عاشقانه خواندنی تر میشود و با روایت گوشه هایی از زندگی ابن الرضا اوج میگیرد. اتفاقات و آدم های رمان بدون وقفه میروند و می آیند و داستان بدون هیچ سکته و توقفی جلو میرود و خواننده را تا باز شدن یک به یک گره های داستان همراهی میکند.
این روزها اگرچه اقبال خوبی در نویسندگان و ناشران برای تولید آثاری در حوزه ادبیات دینی ایجاد شده است، اما همچنان کار خوب، فاخر و با قوت کم است و فرق بسیاری است به ارائه گزارش تاریخی با کمی رنگ و لعاب به اسم رمان دینی و ارائه رمان با تمام مولفه های هنری و دینی و از آن مهمتر فرق است بین سواستفاده از آدمها و باورهای مقدس در خلق آثار داستانی کم مایه و موهن و استفاده درست، حرفه ای و متقن از این اعتبارات.
مرا با خودت ببر، خواننده را با خود خواهد برد و برای ساعاتی مهمان بغداد، بازار، کاخ، سیاهچال، خانه های گلی و شخصیت های شناخته شده تاریخی خواهید شد: ابن زیات، ابن ابی داود، ابن سکیت و در صدر آنها امام جواد علیه السلام. 
نویسنده حرفه ای حتی تقدیمیه کتابش نیز حرفه ای خواهد بود. مظفر سالاری کتابش را به زبان حق گو و آخرین ساعت از زندگی ابن سکیت یار باوفای امام جواد تقدیم کرده است.     
مرد محبوس در قفس ابتدای داستان، زندانی ق 163 انتهای داستان است و در شامه من بوی میخک و زعفران عطاری ابن خالد پیچیده است و نمیدانم چرا زمزمه میکنم: سینه ام دکان عطاری ست دردت چیست؟...
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            سالها پیش در دیدار و گفتگویی صمیمانه با رییس یکی از دانشکده های الهیات مسیحی که کارکردش -مانند حوزه های علمیه ما- تربیت روحانیون و مبلغان دینی بود، سخن به اهل بیت پیامبر رسید و او گفت: بخشی از نیایشهای امام سجاد، علی بن الحسین را به عنوان مناجات محراب روز یکشنبه خود برگزیده ام و به کشیش های جوان نیز تعلیم داده ام. 
من با شوق و شگفتی از او پرسیدم: با چه معیاری این بخش را از نیایشهای صحیفه سجادیه انتخاب کرده اید؟ او پاسخ داد: من صحیفه سجادیه را ندارم و این دعا را به صورت اتفاقی در یکی از نشریات دیده ام. وقتی در دیدار بعد یک نسخه صحیفه سجادیه را برای او هدیه بردم، بسیار خوشحال شد و با قدرشناسی و خوشنودی آن را هدیه ای گرانبها دانست. 
بعدها که تجربه های عجیب و مشابهی را از دوستان خود شنیدم و ترجمه مقدمه اسلام پژوه و شرق شناس مشهور، خانم آن ماری شیمل در مقدمه ترجمه آلمانی اش از صحیفه سجادیه را خواندم، هر بار دچار حسی دوگانه و متفاوت شدم؛
از سویی شگفتی و خوشوقتی از اعجاب و تحسین نخبگان غیر مسلمان یا غیر شیعیان در نخستین مواجهه و آشنایی با این کتاب بزرگ و استثنایی، و از سوی دیگر تحسر و شرمندگی از کوتاهی و قدرناشناسی خودمان نسبت به این گوهر قیمتی و گنجینه کم نظیر. 
بیهوده نیست که این کتاب، "خواهر قرآن" و بعد از قرآن کریم و نهج البلاغه سومین کتاب کلاسیک در متون دینی اسلامی و برجسته ترین اثر مکتوب در متون معرفتی با قالب مناجات و نیایش به شمار می‌آید. 
اگر فرازهای طوفانی و حیرت انگیز خطبه های امام سجاد در کوفه و شام به دست ما نمی‌رسید، اگر عبارات نغز و مضامین عمیق رساله حقوق زین العابدین نبود، اگر از سیره ستایش برانگیز و تجربه های درخشان دوران سخت و پرفراز و نشیب زندگانی علی بن الحسین نقلی در تاریخ یافت نمی‌شد، اگر از آن امام همام هیچ اثری جز این کتاب باقی نمی‌ماند، صحیفه سجادیه به تنهایی برای نشان دادن عظمت و منزلت والای حضرتش کافی بود و اهل دانش و آگاهی را انگشت به دهان و چشم بر آسمان می‌گذاشت. 
این کتاب را زبور آل محمد و انجیل اهل بیت نامیده اند، زیرا همه کلمات و جمله های آن بوی روحانیت آسمان و رایحه معنویت عالم غیب می‌پراکنند و شاید به همین سبب، مخاطبانی از ادیان و اقوام گوناگون شیفته‌اش می‌شوند و با آن انس می‌گیرند و غذای روح خود را در آن می‌جویند.  
صحیفه سجادیه، گرچه کاملا هویت اسلامی و شناسنامه اهل بیت پیامبر را دارد، ولی به آیین و مذهب خاصی منحصر نمی‌شود. وگرچه روی خطابش با خداست، اما در حقیقت با "انسان" سخن می‌گوید و نیاز درونی هر انسانی از هر محیط و موقعیت و خاستگاهی را در برمی گیرد. 
از این کتاب ارجمند، در زبان فارسی ترجمه های متنوع و متعددی در دست است که غالبا خواندنی و ارزشمند و قابل استفاده اند و انتخاب یک ترجمه از میان همه آنها چندان آسان نیست، اما در مجموع و با معیارهایی چون صلابت قلم، دقت علمی، خوشخوانی و روانی، زیبایی نثر امروزین فارسی و کیفیت عرضه اثر، شاید بتوان ترجمه دکتر سید علی موسوی گرمارودی را به عنوان یک ترجمه گزیده معرفی کرد. 
استاد موسوی گرمارودی، از سویی پیشینه تحصیل و فراگیری علوم بلاغت زبان عربی را در بالاترین سطوح داشته و از سوی دیگر یکی از برترین چهره های ادبی معاصر در نثر و شعر فارسی است و به همین سبب، جدا از آثار پژوهشی و تألیفات ادبی، ترجمه های او از قرآن کریم و نهج البلاغه خواندنی و بسیار قابل توجه هستند. 
زبان ترجمه او از صحیفه برای خواننده عمومی بسیار روان و شیرین و جذاب است و در عین حال رنگی از فخامت متن و اصالت تاریخی آن دارد و احساس دلپذیری از درک و دریافت مضامین زبان مبدأ را در خواننده ایجاد می‌کند. 
علاوه بر مقدمه خواندنی مترجم که با عنوان سرسخن در ابتدای کتاب آمده، پانوشتهای دقیق و منابع بخش پایانی بر غنای این اثر افزوده است. 
سیزدهمین چاپ این کتاب (با ویرایش مجدد و کامل مترجم) با سر و شکلی مطبوع و کاغذ سبک منتشر شده و صفحه آرایی زیبا و طراحی خوب و حجم کاربردی و خوش دستی دارد.  

(به تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۹ از سری یادداشت‌های «صد کتاب قبل از صدسالگی!» در روزنامه‌ی شهرآرا)