مرا با خودت ببرمرا با خودت ببرمظفر سالاری4.491 نفر |28 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن12خواندهام181خواهم خواند54توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب مرا با خودت ببر، نویسنده مظفر سالاری.بریدۀ کتابهای مرتبط به مرا با خودت ببرنمایش همهسیدحسین موسویمرا با خودت ببرمظفر سالاری4.428صفحۀ 233اشک میریختم و با خدا حرف میزدم. میگفتم دیگر طاقت این تنگنای ظلمانی را ندارم. ای خدایی که یوسف را از چاه کنعان و از زندان مصر نجات دادی، به آبروی ابنالرضا و پدران بزرگوار و جدش رسول خدا، مرا از این قعر زمین نجات بده!09سیدحسین موسویمرا با خودت ببرمظفر سالاری4.428صفحۀ 221012سیدحسین موسویمرا با خودت ببرمظفر سالاری4.428صفحۀ 147از طرفی اگر دخترم همسر ابنالرضا شود، از آنچه در خانهشان میگذرد، از رفتوآمدها و نامهها باخبر خواهم شد. *من دخترم را بهتر از شما میشناسم! او بازیگوش و سربه هواست. تحتتأثیر جنبههای معنوی شوهرش قرار نمیگیرد* 🙄🤒🤕😐😐😐05سیدحسین موسویمرا با خودت ببرمظفر سالاری4.428صفحۀ 160سفر به سوی امام مبارکترین سفرهاست! خوشبهحال کسی که به دنبال امامش میگردد! بهشت هم بدون امام صفایی ندارد؛ چ رسد به دنیا و بغداد و این باغ!07لیستهای مرتبط به مرا با خودت ببرنمایش همهامید ابدکتاب های برای آینده ۲98 کتاباین لیست دوم از بهترین جالب ترین و جذاب ترین کتاب های هست که برای خواندن در آینده ای نزدیک در نظر گرفتم212کتاب خوبانوار الهی9 کتابهمه اعضای خاندان عصمت و طهارت در طول تاریخ آثار جاودانی برای بشریت باقی گذاشته اند. با این حال، امام جواد،امام هادی و امام حسن عسکری علیهمالسلام به سبب اینکه بیشتر عمر باکرامت خود را در زندانهای عباسی به سر بردهاند، نسبت به سایر ائمه شناخته شدهاند و کرامات و زندگی این بزرگواران بیشتر مغفول مانده است. در بستهٔ مطالعاتی حاضر تلاش شده است تا با معرفی رمانها و داستانهای مستند، ضمن معرفی این ائمه بزرگوار، خواننده را با آنچه بر ایشان گذشته است، آشنا نماید. در این مجموعه کتاب، علاوه بر داستانها، روایتهای بازآفرینی شده نیز وجود دارند.00مصطفی مَدمُلیکتابهایی مناسب ایام محرم و صفر80 کتابکتابهایی که خودم درباره ائمه هدی(ع) مطالعه کرده ام و برای ایام محرم و صفر و شناخت چهارده معصوم (ع) پیشنهاد میکنم مطالعه کنید( زندگی ائمه، عاشورا، سفرنامه کربلا و...)...026H.Alipourلیست کتابهایی که در سال ۱۴۰۲خواندهام📚48 کتاب+کتاب"لیمو شیرین روح"_نوشته عبدالله عبداللهی قشنگترین و زیبا ترین کتابی که در سال ۱۴۰۲ خوندم: کتاب حسین(ع)از زبان حسین(ع) کتاب جذاب،طنز ودلنشینی که در سال ۱۴۰۲ خوندم: آبنبات دارچینی و آبنبات پسته ای و...42maryam torabiلیست کتاب های ۱۴۰۲42 کتابخوانده شده ها01پستهای مرتبط به مرا با خودت ببرانتشارات به نشر مسابقه کتابخوانی مرا با خودت ببر 212انتشارات به نشر داستانی عاشقانه در زمانه و زندگی امام جواد(ع) 018یادداشتهای مرتبط به مرا با خودت ببرعاطفه سادات قریشی1401/04/20 این کتاب قصه مرد جوانی به اسم ابراهیم است که عاشق دختری در دمشق شده است. ابراهیم با اعتبار پدر مرحومش کسب و کاری در شهر دمشق دارد، تمام فکر او درگیر دختری بهنام «آمال» است و تمرکزش را بههم ریخته است، او حتی قصد دارد بهترین پیشنهاد کاری رفیق تجاری پدرش را رد کند. آمال در محلهای فقیر نشین زندگی میکند و پدر و مادرش را از دست داده و با عمویش که فردی رباخوار است زندگی میکند، او دست فروشی می کند و از این طریق خرج زندگی خود را تهیه میکند تا مجبور نباشد از عمویش پولی بگیرد/ 020محدثه قاسم پور1400/11/10 قلم زیبای آقای مظفر سالاری از آن مهم تر دست گذاشتن روی حوادث کمتر شنیده شده تاریخی این بار هم داستان جذاب مرا با خودت ببر را به وجود آورده. کتاب را در یک نشست خواندم. شروع جذابی نداشت اما با اعتمادی که به نویسنده داشتم و آثار قبلی را خوانده بودم ادامه دادم. کم کم معمای داستان گیرم انداخت و آن را که فصل به فصل از راز ابتدای داستان گره گشایی می کرد زمین نگذاشتم . نقطه اوج داستان هم شگفت انگیز بود و مدد امام جواد بار دیگر دست قهرمان را گرفت. اگر به خواندن رمان های تاریخی مذهبی علاقه دارید، حتما از خواندن آن لذت می برید. 022f_altaha1401/04/15 کتاب شباهت زیادی به رویای نیمه شب دارد، بیان کراماتی از ائمه در خلال داستانی عاشقانه. همان قدر هم شیرین و جذاب است و چه بسا پرداختن به بخشی از زندگی امام جواد و آشنایی با فضای زندگی در آن دوران، به خاطر کمتر پرداخته شدن به آن زیباتر هم باشد. 019مصطفی فتاحی اردکانی1401/02/31 قلم مظفر سالاری بیانگر هر داستانی که باشد چنان باعث حل شدن مخاطب در داستان می شود که گذر زمان را احساس نخواهد کرد. اینبار مظفر سالاری داستان مردی می گوید که به جرم ادعای پیامبری در زندان است. مجرمی که هیچ وقت مجال بیان ادعا خود را ندارد و توسط ماموران بعد از نمایش به سیاهچال می افتد. اما این برای عطار داستان کافی نیست و با روابط خود را به مجرم رسانده تا داستان زندگی او را بداند. عطار در این راه سختی ها فراوانی به جان می خرد تا با ورود به سیاهچال دقایقی پای حرف مجرم نشسته و از زندگی او بداند. زندگی که با آنچه حاکمان شهر می گویند متفاوت است و بیانگر یک عشق عجیب و غریب است. 08محمدرضا هوری1401/05/04 میدونم برای نوشتن کتاب و رمان خیلی تلاش نیازه اما انگار آقای سالاری دارند یک موضوع رو با تغییر اسم ها هی تکرار می کنند. من این کتاب رو خوندم اما مطلب جدید و تاثیر گذاری ندیدم ولی خب سیر خوبی داره و جذاب تا حدودی 06کتاب خوب5 روز پیش در کتاب حاضر، نویسنده روایتی پژوهشی از زندگی امام جواد(ع) ارائه کرده است که در آن به زیبایی هرچهتمامتر به کرامات ایشان اشاره میشود و خواننده درمییابد که امام جواد(ع) به آنچه در اطراف ایشان میگذرد، آشنایی کامل دارد. در این متن، نویسنده به مقتضیات زمان زندگی حضرت امام جواد(ع) را به تصویر کشیده است و نشان داده است که در دوران خلافت عباسی، چگونه عرصه بر این امام و یاران ایشان تنگ شده بود. 01Telka1402/11/26 برای کسایی که به کتابهای مذهبی با زبان ساده علاقه دارن و مثل من آشنایی کمی با ائمهی اطهار و شرایط زندگی اون بزرگواران دارن، واقعا کتاب خوب و مفیدیه. 00فائزه عابدی1402/11/28 یک اثر خوب دیگه از نویسنده " رویای نیمه شب" این داستان، در دوران امامت امام جواد (ع) رخ داده. 02مژده ظهرابی دهدزی1402/12/06 ماجرایی زیبا در دل دوران امامت امام جواد(ع) 01ریحانه حاجی زاده1402/04/20 ابراهیم مردی که در دمشق زندگی میکند آرزو دارد که به سفر حج برود که ناگهان جور می شود که او به سفر برود او ازدواج میکند و مادرش دیگر تنها نیست. اما روز قبل از سفر او مادرش بیماری سختی میگیرد. ابراهیم سر دو راهی میماند، برود یا بماند؟ او به خاطر مادرش از سفر میگذرد. روزی دل شکسته در مسجد شروع به گریه می کند که ناگهان میبیند مردی جوان و زیبا و رشید در برابرش ایستاده است. جوان به ابراهیم سلام میکند و به او میگوید همراه من بیا. ابراهیم ناخواسته بر میخیزد و با جوان همرا می شود. تا چشم بر هم زدنی به عراق و مکه و مدینه سفر میکند و حجش را انجام میدهد و دوباره به مسجد بازمیگردد. با گریه از آن جوان می پرسد:«شما کیستید؟» آن جوان لبخندی دل نشین میزند و می گوید:«من امام تو، محمد بن علی، ابن الرضا هستم.» ابراهیم توسط حکومت عباسی دستگیر و به بغداد برده میشود و زندانی میشود. ابن خالد مردی ادویه فروش در بغداد کنجکاو میشود و هر روز در زندان به دیدار ابراهیم میرود و داستانش را می شنود. تمام تلاشش را برای آزادی ابراهیم میکند اما بی هیچ حاصلی. ناامید از همه جا دلش را به امام جواد ع میسپارد و دعا میکند. تصمیم میگیرد به زندان برود برای آخرین دیدار با ابراهیم وقتی وارد میشود همه را آشفته میبیند و میفهمد ابراهیم فرار کرده است اما به طوری غیر ممکن نه در خراشی برداشته است نه زنجیر های دست و پایش. ابن خالد از خوشحالی فراوان به آسمان میرسد. امامش ابراهیم را از زندان نجات داده است و به خانه اش در حلب رسانده. حقا که او حجت خدا بر روی زمین است. 09°•zari•°1402/05/16 ۴از۵⭐️ داستان از آنجا شروع می شود که روزی در میدان بازار کهنه،جوانی را که در قفس انداخته بودند،از دمشق می آورند و می گفتند که او ادعای پیامبری میکند.بازاریان جمع می شوند و در بین آنها ادویه فروشی است به نام ابن خالد که می داند ادعای پیامبری برای آن دروغ است و آن جوان شیعه حتما کاری برخلاف میل حکومت بنی عباس انجام داده است. حالا او کنجکاو می شود و به خاطر آشنایی که در زندان دارد،پیش آن جوان -ابراهیم- می رود تا اتفاق اصلی را از زبان خود او بشنود و........ __________________________________________ این داستان،مثل داستان رویای نیمه شب از همین نویسنده،شیرینه🥺🤌کتاب توام از تاریخ،مذهب،دین و عشق هست.آقای سالاری بسیار ساده،زیبا و دلنشین نوشته.بنظرم از نظر محتوایی و داستانی اوکی بود👌 07مظفری1401/08/22 بسمالله الرحمن الرحیم هر چه از دریای معارف امام بخوانیم، کم است... و چقدر شیوا روایتی از کرامات امام نهم، داستانپردازی شده است. کاش روزی ما هم لیاقت زیارت امام حاضرمان را داشته باشیم. 02مصطفی زارع1402/01/17 واقعا باید آفرین گفت، به نقل یک ماجرای تاریخی، که با خواندن داستان کتاب، لذت ببرید و همزمان به این نکته بیاندیشید که ارتباط همین الان خودمان با امام زمان چگونه است؟ و چه نعمت بزرگی نصیبمان شده است که به خاطر عقیده شیعه بودن، همچون زمان بنی عباس، شکنجه نمی شویم، با خاطر عقیده مان به اسارت نمی رویم، به سیاه چال نمی افتیم. 012فاطمه الزهرا افشاری پور1402/11/06 کتابی به شیرینی قند ...😋 هر چیزی بخوام بگم از زیبایی این کتاب ، حق مطلب رو ادا نکردم! فقط میتونم بگم بخونیدش و از خوندنش لذت ببرید😍😍😍 016سیدحسین موسوی1402/10/26 زیبا دلنشین ساده و بی آلایش ماجرای خوبی بود و نویسنده خوب تونسته بود داستانش رو سرهم بندی کنه، تقریبا تا میانه داستان، داستان در حال شکلگیری است و صحبتی از امام جواد در میان نیست، این کتاب تا حد زیادی شبیه به کتاب (یک خوشه انگور سرخ) بود و همون ماجراهای اصلی در مورد امام جواد رو روایت میکرد و به نظرم اومد که این کتاب داستان منسجمتری نسبت به دیگری دارد. خلاصه اگه بخوایید خودتون یا نوجوان ها رو با جایگاه امام و کمی هم با زندگی امام جواد آشنا کنید این کتاب یکی از منبع خوب خواهد بود براتون... چقد دلم هوای کاظمین دارد بعد از این کتاب.... 😢🤒 015atefeh1402/09/20 ولی خدایا من بغض و گله دارم از دنیا که در زمانی زندگی میکنم که محبوبان خدا را نمیتوانم از نزدیک ببینم🥺 خدایا من به همه کسانی که درصدر اسلام در کنار پیامبر و ائمه اطهار بودند شدیدا غبطه میخورم🙂 واقعا افسوس که توی زمان غیبت امام زندگی میکنیم🙂💔 با خواندن این کتاب با صفحاتی از کتاب اشک میریزید و از شیعه بودنتون لذت میبرید♥🌚 منکه دو روزه تمومش کردم و هر چی جلوتر میرفتم از اینکه داشتم به اخر کتاب میرسیدم عمیقا ناراحت میشدم😕 اول از همه بگم که بعد از این کتاب هم کتاب «هادی» رو مطالعه کنید با اینکع نویسنده ها متفاوت اند ولی انگار یه نویسنده اند😐. و کتاب هادی کاملا و به زیبایی ادامه اون کتابه و در مورد امام هادی ع در دوران خلافت متوکله حتی میتونید نقش کامل و پررنگ تر ابن سکیت و سرنوشت شو توی کتاب هادی بخونید منکه متاسفانه قبلا کتاب «هادی» رو اول خونده بودم😐🥲 علی کل حال کتاب همانند «رویای نیمه شب» و «دعبل و زلفا» با عشقی آغاز میشه و زود به سرانجام میرسه و پس از اون از غربت و مظلومیت شیعه می شنویم 🙂💔 بسیار دلچسب و شیرین راجع به امام صحبت میکنه🥺 واقعا بعد از مطالعه اینجور کتاب ها انسان به فکر فرو میره! من به جاهایی از کتاب که میرسیدم کتابو میبستم و جلو خودم میزارم و تا چند دقیقه با موهای سیخ شده و حالت بهت🥲 به کتاب نگاه میکنم یه حالت میکسی از (بغض، ترس، شادی، چشمان پر اشک، قلب شکسته) کلا یه حالت عجیب غریب!!! نمیدونم چی بگم شاید کسایی که مثل من این حالتو تجربه کردن میفهمن چی میگم... منکه عاشقش شدم و پیشنهادش میکنم...♥ 09نبات1402/11/29 مرا با خودت ببر! وقتی اسم کتاب را برای اولین بار خواندم با خودم فکر کردم این جمله خطاب به چه کسی میتواند باشد؟ و اگر نام کتاب را در خرید آن بسیار اثرگذار بدانم اغراق نکردهام. مرا با خودت ببر عاشقانهایست که عاشق و معشوق، هردو یک معشوق مشترک دارند و همان معشوق مشترک باعث وصالشان میشود. معشوقی به نام امام جواد (ع). روند داستان با آرامش پیش میرود و آخرش ناگهانی تمام میشود. به طوری که شاید از خودتان بپرسید واقعا کتاب تمام شد؟ و من این نوع اتمام سریع و ناگهانی و همراه با کمی نادیده گرفتن جزییات پایانی را نمیپسندم. اما با این وجود کتاب خواننده را با خود همراه میکند و به مقصد میرساند، کتابی که بعد از خواندنش به دستهی کتاب های مورد علاقهام اضافه شد... 06انتشارات به نشر1401/10/24 📚 مـرا با خودتـــ ببــر دمشــق، ســال ۲۱۸ 📖صفحه۲۹ _ راستی مـادر! فرشتهها اسم دارند؟ مادر پشت چشم نـازک کرد و رو برگرداند. _ من از کجا بدانـم! وقتی عزرائیـل به دیدنم آمد، ازش می پرسم! _ دور از جان، مـادر! ابراهیم پشت در اتاق، دستار به سر انداخت. کفش چرمیاش را پوشید و بندهایش را دور ساقش پیچید و گره زد. _ فرشتهها هم لابد اسم دارند؛ مثل منا، طوبا، ایما، سما، علیا، حلما، لعبا، شیما، آمال. _ نادان! مگر فرشتهها دختــرند. _ می دانم. آنها زن و مرد ندارند، اما من دوست دارم اسم فرشتهاند «آمال» باشد. مادر بالش را خواباند و دراز کشید. _ اگر تو در این دنیا فرشتهای داشته باشی، اسمش «حبه» است. ابراهیم با بدگمانی به مادر نگاه کرد. _ حبه؟ _ دختر عبدالکریم بازرگان را می گویم... 🔴 بخشی از ابتدای کتاب مسابقه کتابخوانی مرا با خودت ببر را خواندید، اگر دوست دارید در قرعه کشی 🎊 ۹کمک هزینه سفر به عتبات و عالیات و زیارت مرقد "امام جواد علیه السلام"، باشید این کتاب را با تخفیف از سایت بهنشـر تهیه کنید. 📨 www.behnashr.com 017سمیه اسدی1402/08/09 کتاب بسیار زیبایی بود شناخت امام و معجزه امام در قالب داستانی جذاب. 00مهدی رجبی1402/03/15 اے کاش کہ من هم ابــراهـیم عصـر خـودم بـاشم تا امامِ حـاضرم یہ گوشه نگـاهۍ بہ من بیـچاره داشته باشـند ... قلم آقـای سالاری پـر خـیر و بـرڪت إن شاءالله 09بیشتر