اتاق ورونیکا

اتاق ورونیکا

اتاق ورونیکا

آیرا لوین و 2 نفر دیگر
4.1
46 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

73

خواهم خواند

52

ناشر
بیدگل
شابک
9786005193626
تعداد صفحات
114
تاریخ انتشار
1399/3/19

توضیحات

        
آیرا لوین در سال ???? در منهتن نیویورک به دنیا آمد. در دانشگاه نیویورک فلسفه ادبیات و انگلیسی خواند. از سال ???? برای رادیو و تلویزیون نوشت و بعدها حوزه کارش را به عرصه رمان ، فیلم نامه و نمایش نامه گشترش داد. معروف ترین اثر او رمان بچه رزماری است که رومن پولاسکی بر اساس آن فیلم نامه ای نوشت و کارگردانی کرد و فیلم نامه آن کاندید دریافت جایزه اسکار شد.
معروف ترین نمایش نامه آیرالوین دام مرگ است که کاندید دریافت جایزه معتبر تونی بود و در حال حاضر رکوردار طولانی ترین مدت بر روی صحنه بودن یک درام کمدی - تریلر در برادوی است.
اتاق ورونیکا تیریلری است شسته رفته و خوش ساخت که پیچش های دقیق و ساختمان مهندسی شده آن یادآور سنت رمان های معمایی نویسندگانی همچون ادگار آلن پو ، آگاتا گریستی ، ژرژ سیمنون ، دشیل همت ، ریموند چندلر ، راس مک داند و ... 

      

لیست‌های مرتبط به اتاق ورونیکا

نمایش همه

یادداشت‌ها

          یه نمایشنامۀ آمریکایی به نویسندگی آیرا لوین که شخصیت قابل توجهی در زمینۀ نویسندگی و نویسندگی وحشت داره. در زمینه‌های ترانه‌نویسی، نمایشنامه‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی، داستان‌نویسی و کارگردانی فعالیت کرده و دو بار جایزۀ ادگار آلن پو رو در زمینۀ داستان اسرارآمیز گرفته و یه بارم جایزۀ برام استاکر برای یک عمر فعالیت در زمینۀ رمان وحشت.
بین تعریفایی که ازش شده، برای من تعریف استفن کینگ جالب بود که میگه:
«توانایی آیرا لوین در نوشتن آثار دلهره‌آور به ظرافت ساعت‌سازان سوئیسی است و کارهای ما در مقایسه با او مثل ساعت‌های ارزان قیمت خرازی‌ها.»
این نمایشنامه یه تریلر روانشناسانۀ جمع و جوره که من تنها با خوندن نظراتش به مطالعه‌اش ترغیب شدم چون از نویسنده‌اش شناختی نداشتم ولی اونطوری که همه می‌گفتن برای من تاثیرگذار نبود. کلماتی که در توصیفش تکرار شده بود این بود که خیلی اعصاب‌خردکنه یا پایان خیلی غافلگیرکننده‌ای داره ولی برای من اینطور نبود؛ یعنی اینجوری نبود که بخواد میخکوبم کنه. با این حال اگه از این ژانر خوشتون میاد احتمالا این نویسنده و شاید این اثر براتون جالب باشه. ظاهراً تو ایران تئاترش هم به اجرا دراومده.
        

1

          هر سالی که می‌گذرد بیشتر بنده‌ی تعلیق می‌شوم و کمتر دنبال داستان‌هایی که صرفا با اتفاقات عجیب غافلگیرم کنند می‌روم. آن‌هایی که بخواهند از یک جایی ناگهانی اطلاعات جدید بدهند و زور بزنند تا میخکوبم کنند را پس می‌زنم. عاشق خود تعلیق شده‌ام و نتیجه‌اش چندان برایم مهم نیست. همان انتطار، همان حدس‌ها و همان تردید برایم اهمیت دارد. تعلیق برایم ملموس شده و پیچش داستانی و اتفاقات غیرمنتظره برایم مصنوعی و ساختگی.

نیمه‌ی اول کتاب رو دوست داشتم. طبیعتا در موردش تعریف زیاد شنیده بودم و می‌دونستم ریتم و ایناش خیلی خوبه. و واقعا هم سریع و کوتاه و جذاب بود. و تعلیق خیلی خوبی هم داشت.
اما از جایی که شروع می‌کرد اطلاعات اضافه دادن، واقعا اذیت کننده بود. انگار نویسنده از یه جایی به بعد تصمیم گرفته بود که هوشش رو به رخ ما بکشه. چپ و راست غافلگیر می‌کرد و طناب پلات پیچیده‌تر می‌شد. ولی اتفاقات به خط داستانی نمی‌چسبیدند. صرفا میفتادند که قضیه پیچیده‌تر بشه. 
در مجموع متوسط. پایان‌بندی رو دوست نداشتم، از همون جنسی که از فیلمی‌ مثل شاتر آیلند متنفرم. ادای باهوش بودن و گیر انداختن مخاطب رو در آوردن، هیچ وقت در کتم نمی‌ره.
جلد کتاب رو دوست دارم و توی چاپ خیلی خوب درومده. ترجمه معمولی بود.
        

41