میرامیراکریستوفر فرانک و 1 نفر دیگر3.644 نفر |14 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام67خواهم خواند22توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب میرا، نویسنده کریستوفر فرانک.ادبیات فرانسه ادبیات داستانی دهه 1970 میلادی رمانلیستهای مرتبط به میراسهیل خرسندکتابهای محبوب من73 کتاببهترین کتابهایی که از آغاز زندگی در دنیای کتابها تا به امروز خواندهام.1088مریم برازشبار دیگر19 کتابکتابهایی که باز هم میخونمشون (بازم اضافه میشه)043مبینا طاهریرمان ملل37 کتابرمان های ملل031مریم برازشجالبانگیزها31 کتاببهترین کتابهایی که خواندهام042یادداشتهای مرتبط به میرازهرا طاهر1401/05/29 فقط با خوندن مقدمهی میرا ترغیب شدم کتاب رو درجا بخونم و ببینم کل داستان چیه. فضای میرا به شدت بسته و تاریکه و به راحتی میشه به بعضی از موقعیتهایی که داریم تجربه میکنیم تعمیمش بدیم. میرا داستان یه دختر و پسر جوونه که برخلاف قانون حاکم بر جامعه، به فکر پروازند. حکومتی که حتی از تند راه رفتن شهروندانش در هراسه، حریف قدرت تفکر و اندیشه قهرمانهای اصلی داستان نمیشه. در جامعهای که احمق بودن و بی دلیل خندیدن برتری محسوب میشه، تاوان اندیشه و بلند پروازی و عشق از دست دادن چهره و انسانیته. میرا کتابی نیست که برای بار دوم دلم بخواد بخونم اما ایدهی جدیدی داشت و بنظرم بد نبود. 011fatemeh1401/03/28 یک رمان فوق العاده از کریستوفر فرانک که فضای کمونیستی را نشان می دهد که باید همه افراد جامعه به اجبار باهم برابر باشند. جامعه ای تشکیل شده از هزاران انسان یک شکل که در آن فردیت و هویت معنایی ندارد و افکار و عقاید همه افراد باهم یکسان است. جامعه ای که دولتش عقیده دارد "بدی در تاریکی و تنهایی خفته است" و در آن انسان ها به اجبار بصورت گروهی در کابین های شیشه ای زندگی می کنند و کوچکترین و شخصی ترین کارهایشان هم بر کسی پوشیده نیست. هرکس خلاف قوانین حاکم بر جامعه زندگی کند، هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ جسمی تحت درمان ویژه قرار گرفته و اصلاح می شود؛ طوریکه ماسکی از خنده بر چهره ی او جراحی می شود. 02امیر م1401/03/17 زیبا و نفسگیر با حرفهایی برای گفتن. کتاب قالب مشابهی با ۱۹۸۴ داره. با فراز و فرودهای مشابه، اما کمی سادهتر و با اختصار. فضای خفقانآور و تیرگی کمتری در ظاهر ماجرا به چشم میخوره، اما در باطن همونقدر تیره و سنگینه و این سنگینی به ویژه در پایان کتاب به خوبی حس میشه. 03سید علی مرعشی1401/04/11 میرا آن چیزی که انتظارش را داشتم نبود! هرچند که به ۱۹۸۴ جورج ارول و همه نام های ژوزه ساراماگو شباهت داشت اما آن پرداختی که باید برای ترسیم یک جامعه کمونیستی یا حاکمیتی توتالیتر انجام شود غایب بزرگ این اثر کم حجم است. ترسیم دنیایی که در آن جزئیات رنگ و بوی خود را در قوانین کلی، بی روح و بدون مناسبت با خصوصیات اصیل انسانی از دست می دهند، برای ما زندانی می آفرینند به وسعت یک جامعه. مصلحت سنجی هایی که در آن طومار سرنوشت افراد را در ید قدرت نامحدود خود می پیچند. 01فاطمه رحمانی1402/03/23 اصلا نمیتونم با کتابهایی که اینقدر عریان وقایع و اتفاقات رو به تصویر میکشن، ارتباط برقرار کنم :/ 00امیر درگاهی1402/04/27 این کتاب به صورت خیلی زیبایی یک ویرانشهر رو برای ما به نمایش میکشونه که و انقد خوب این کار میکنه که خواننده تمام چیزهارو حس میکنه 00کیارش وفایی1401/09/12 «میرا» اثری متفاوت است که در برهههای زمانی مختلف جزئیات سورئالیسم را با تنیده شدن در ذهن هر یک از شخصیتها نمایان و جهان اثر را به شکل متفاوتی به مخاطب معرفی میکند. 07آروشا دهقان1401/12/14 نسخهای که خواندم، چاپ اول بود، حدود صد صفحه و احتمالا در امان از تیغ سانسور. با این همه، هنوز هم نه. اصلا دوستش نداشتم. خیلی پراکنده و کمعمق بود. انگار خیلی سرسری و بیحوصله نوشته شده. هیچ کدوم از شخصیتها عمق ندارند، حتی خود راوی. تصویرسازی اصلا خوب نیست و بعضی چیزها بارها و بارها تکرار شده بدون این که واقعا نیازی به این همه تکرار باشه. نویسنده تصویری از جامعه به مخاطب نمیده. تنها جنبهای که بهش پرداخته شده سکس (و نه لزوما عشق) هست. این پرداخت هم خیلی ضعیفه؛ صریح و بدون بهرهگیری از ادبیات. شاید این مورد تا حدی سلیقهای باشه ولی من وجود این همه صحنههای جنسی و هذیانگوییهای مربوط به اون در یک کتاب رو نمیپسندم. وجود این صحنهها خیلی از جاها واقعا لزومی نداشت. من نتونستم دلیل امتیاز بالای این کتاب رو درک کنم. به نظرم میرا یک کپی بیکیفیت از فارنهایت ۴۵۱ یا ۱۹۸۴ هست. 00سهیل خرسند1401/09/13 گفتار اندر توصیف داستان یک، دو و سه فصل حبس تا غرق شدن در دنیای میرا! میرا داستانیست روان، شیوا، جذاب و دوستداشتنی از یک تباهشهر با حکومتی توتالیتر. حقیقتا آنقدر در داستان غرق شدم که از ابتدا تا انتهایش حتی برای نوشیدن یک لیوان آب، کتاب را رها نکردم. خواندن داستانهایی که به نوعی به حاکمان توتالیتر و حال و روانِ مردمان آن جامعه میپردازند همیشه برای ما ایرانیان با همزادپنداریِ خاصی همراه است و ناخواسته با خواندن ایننوع از داستانها به دنبال گشتن معادلها در جامعهی خود میگردیم. گفتار اندر ستایش دوستان پس از پایان جلد نخست از «غولِ سه جلدی 1Q84» به سراغ این کتاب آمدم تا به ذهنم استراحتی به جهت طبقهبندی اطلاعات داده باشم. در 1Q84 غرق در موضوعات جامعهی اشتراکی بودم که موراکامی عزیزم از آن توصیف کرده بود تا اینکه با معرفیِ کاملا اتفاقیِ میرا توسط یکی از دوستانم (Katayoon) به تباهشهر میرا گام نهادم! یاد این حرف از موراکامی عزیزم افتادم که «هیچ رخدادی در زندگی اتفاقی نیست» و حقیقتا خواندن این کتاب حداقل برای من در این زمان به خصوص اتفاقی به نظر نمیرسد! به همین منظور از این تریبون لازم دانستم از کتی بابت معرفی کتاب تشکر نمایم گفتار اندر توصیف میرا به قلم بازنویس به هر سو که مینگری دشت است. گریزگاهی نیست! باید این دشت را دگرگون ساخت. باید با بتون و قیر درافتاد. باید دیوارهای شیشهای را شکست. باید سیستم توتالیتر را برانداخت. باید فردیتها را نجات بخشید و «شور فاصله» را بر پا داشت. نقلقول نامه "نمیدانم چقدر وقت لازم است تا دیگران دردی را که در زیر نقاب خندان من وجود دارد، کشف کنند." کارنامه هیچ ایرادی از ابتدا تا انتهای داستان ندیدم که بخواهم نمرهای از کتاب کسر کنم، پس بدون هرگونه ارفاق و لطف به نویسندهی کتاب، ۵ ستاره برای کتاب منظور میکنم و خواندن این داستان را به تمام دوستانم پیشنهاد میکنم. دانلود نامه فایلِ پیدیافِ کتاب میرا (متن کامل و بدون سانسور) با ترجمهی خانم لیلی گلستان را در کانال تلگرام آپلود نمودهام و در صورت نیاز میتوانید آنرا از لینک زیر دانلود نمایید: https://t.me/reviewsbysoheil/333 دوم شهریورماه یکهزار و چهارصد 00محمدحسین بنـکدارتهرانی1403/01/18 مثل همه کتاب های خانم گلستان، ترجمه بسیار بد و انتخاب کتاب بسیار خوب 00محمد رئوف سیبویه1402/07/13 رمان میرا من را بیشتر به فضای فیلم های گاسپار نوئه برد! سیاه ، اروتیک ، خشن و حال بد کن! فضای رمان در شهریست که مردم آن در خانه هایی با دیوارهای شیشه ای زندگی میکنند(شاید بتوان گفت تمثیلی از زندگی های امروز ماست که با پیشرفت تکنولوژی خودمان با دیگران به اشتراک میگذاریم و این آینده نگری و پیش بینی نویسنده میتواند باشد) همه افراد جامعه باید عقاید یکسانی داشته باشند، همه باید بطور دستوری شاد باشند و اگر کسی غمگین بود و لبخند بر لب نداشت(هرچند مصنوعی!) بیمار است و محکوم به بخیه شدن ماسکی همراه با لبخند دائمی روی صورت! در شهر داستان "میرا" نویسندگی،عشق،رقابت،فردیت جرم است و هرکس پیر شود و استفاده ای برای جامعه نداشته باشد،کشته میشود! به نظرم داستان نقدی است بر کمونیست و شعارهای برابری دستوری آن! نسخه ای که خواندم چاپ اول (سال ۵۴) بود،با اینکه ترجمه لیلی گلستان عالیست ولی داستان کمی سخت خوان رمز آلود و گنگ است و قطعا نسخه های سانسور شده جدید الچاپ(اگر وجود داشته باشد) کار را برای خواننده بسیار سخت خواهد کرد! 00مهتاب خواره1402/03/05 از توصیفات وقایع و کاراکترها بسیار لذت بردم. به شخصیت اصلی احساس نزدیکی میکردم. با احساس ترسش میترسیدم حالت انزجارش رو میفهمیدم. بطور کل کتاب بسیار روان و جالبی برای من بود. 08ایمان نریمانی1401/10/10 بیشتر از نصف کتاب رو خوندم اما شدیدا پشیمونم. حتی اگر کتاب خوبی باشه من نمیپسندمش. 00مجید اسطیری1402/12/17 یک رمان آخرالزمانی که نشون میده فقط عشق میتونه با ماشینی شدن زندگی مقابله کنه 00