زهرا طاهر

@zhra

10 دنبال شده

20 دنبال کننده

                      اشرف مخلوقات!
                    

یادداشت‌ها

                سایکوسیس ۴:۴۸، آخرین و به نوعی غریب ترین متن سارا کین نمایشنامه نویس انگلیسی است. کین در اوج فروپاشی عصبی و ذهنی خود، و در زمان اقامت گاه و بیگاهش در آسایشگاه روانی، متن را می‌نویسد و سه ماه پس از نوشتن آن خودکشی میکند. 
کین چند روز پس از اضافه کردن آخرین اصلاحات به آخرین نمایشنامه اش، سایکوسیس ۴:۴۸، به اندیشه‌هایش جامه عمل پوشاند و با خوردن صد قرص دست به خودکشی زد، اما به موقع پیدایش کردند و به بیمارستان برده شد و با شست و شوی معده‌اش نجات پیدا کرد. مِل کنیون، ملاقات با او در بیمارستان را به خاطر می‌آورد؛ برای او یک کارتن سیگار برد و چندین ساعت با او گفتگو کرد. اما متاستفانه پس از اینکه کین در بیمارستان یک ساعت بدون مراقبت رها شد، خود را در رخت‌شوی خانه بیمارستان و با استفاده از بند کفش‌هایش به دار آویخت. 
روان پریشی یا سایکوسیس(Psychosis) به معنای وضعیت غیرطبیعی روانی است که در روانپزشکی برای بیان حالتِ «از دست رفتن توانایی تفریق واقعیت از خیال» به کار می‌رود. در این بیماری، فرد دچار توهم و هذیان میشود. هذیان و توهم دو عامل اصلی ساختار نمایشنامه سارا کین هستند. 
کین یک ساعت معین را در نیز در نمایشنامه خود حک کرده است: ۴:۴۸( بامداد). ساعتی که به گفته‌ی اطرافیانش در آن زمان و در هنگام بستری‌اش در آسایشگاه، «او خود را در سالم‌ترین وضع روانی حس میکرد و شروع به نوشتن میکرد. ساعات اولیه‌ی بامداد که در عین حال، در نظر دیگران، سلامت روانی خود را از دست میداد.»

پ.ن: ترجمه عرفان اخلاقی بی‌نظیر بود. خیلی سخت میشه چنین نوشته‌ی دشوار و شخصی رو، به شکلی ترجمه کنی که نه تنها به نسخه اصلی صدمه‌ای وارد نشه، بلکه جوری کلمه ها کنار هم قرار بگیره که احساسات نویسنده از لای تارو پود جمله ها دیده بشه.
        
                هاروکی موراکامی داستان «سوکورو تازاکی بی رنگ و سال‌های زیارتش» را درباره مرگ و تنهایی در عصر مدرن نوشته است. سوکورو دوستانی داشته که شانزده سال پیش او را بدون دلیل رها کرده و رفته‌اند و حالا او به دنبال تک تک آنها می‌گردد تا دلیل کارشان را بپرسد.
_برگرفته از طاقچه
نام فامیل شخصیت‌های اصلی رمان (دوست‌های سوکورو) تصادفا نام رنگ‌ها است، آبی و قرمز و … و موراکامی با قراردادن شخصیتش در موقعیتی که تک تک دوستانش را از دست داده و به یاد مرگ افتاده، در جستجوی راهی است که آدمی بار دیگر می‌تواند از آن به رنگ‌های زندگی بازگردد.
این داستان ساختاری ساده و روان دارد و در واقع داستان سوکورو داستان زندگی امروزی انسان قرن ۲۱ است. انسانی که همه‌چیز دارد ولی باز هم احساس کمبود می‌کند. رنگ‌های زندگی‌اش شاد نیستند بی‌رنگند. احساس پوچی می‌کند، شبیه ظرفی خالی. ازخود ناامید می‌شود و دلیل هر اتفاقی را در درون خود می‌بیند، در صورتی که هر اتفاق می‌تواند ده‌ها دلیل خارجی دیگر داشته باشد و این ناتوانی او نیست.

اگر بخوام تمام آثاری که از موراکامی خوندم رو یه بار دیگه رتبه بندی کنم، سوکورو تازاکی بعد از جنگل نروژی در رتبه دوم قرار میگیره.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

زهرا طاهر پسندید.
            سایکوسیس ۴:۴۸، آخرین و به نوعی غریب ترین متن سارا کین نمایشنامه نویس انگلیسی است. کین در اوج فروپاشی عصبی و ذهنی خود، و در زمان اقامت گاه و بیگاهش در آسایشگاه روانی، متن را می‌نویسد و سه ماه پس از نوشتن آن خودکشی میکند. 
کین چند روز پس از اضافه کردن آخرین اصلاحات به آخرین نمایشنامه اش، سایکوسیس ۴:۴۸، به اندیشه‌هایش جامه عمل پوشاند و با خوردن صد قرص دست به خودکشی زد، اما به موقع پیدایش کردند و به بیمارستان برده شد و با شست و شوی معده‌اش نجات پیدا کرد. مِل کنیون، ملاقات با او در بیمارستان را به خاطر می‌آورد؛ برای او یک کارتن سیگار برد و چندین ساعت با او گفتگو کرد. اما متاستفانه پس از اینکه کین در بیمارستان یک ساعت بدون مراقبت رها شد، خود را در رخت‌شوی خانه بیمارستان و با استفاده از بند کفش‌هایش به دار آویخت. 
روان پریشی یا سایکوسیس(Psychosis) به معنای وضعیت غیرطبیعی روانی است که در روانپزشکی برای بیان حالتِ «از دست رفتن توانایی تفریق واقعیت از خیال» به کار می‌رود. در این بیماری، فرد دچار توهم و هذیان میشود. هذیان و توهم دو عامل اصلی ساختار نمایشنامه سارا کین هستند. 
کین یک ساعت معین را در نیز در نمایشنامه خود حک کرده است: ۴:۴۸( بامداد). ساعتی که به گفته‌ی اطرافیانش در آن زمان و در هنگام بستری‌اش در آسایشگاه، «او خود را در سالم‌ترین وضع روانی حس میکرد و شروع به نوشتن میکرد. ساعات اولیه‌ی بامداد که در عین حال، در نظر دیگران، سلامت روانی خود را از دست میداد.»

پ.ن: ترجمه عرفان اخلاقی بی‌نظیر بود. خیلی سخت میشه چنین نوشته‌ی دشوار و شخصی رو، به شکلی ترجمه کنی که نه تنها به نسخه اصلی صدمه‌ای وارد نشه، بلکه جوری کلمه ها کنار هم قرار بگیره که احساسات نویسنده از لای تارو پود جمله ها دیده بشه.
          
زهرا طاهر پسندید.
            سایکوسیس ۴:۴۸ فارغ از سرگذشت و سرنوشت نویسنده‌ی آن، سارا کین، به لحاظ جریان شناسی بسیار قابل بحث است. تئاترِ کِین به طور غیر معمولی تهاجمی است. پر از خشونت و هرزه‌نگاری‌است. خواننده/ بیننده را دچار شوک می‌کند و همین شوک است که سرآغاز تابو شکنی، تقبیحِ رذالت و خشونت بشری و بی‌تفاوتی نسبت به آن است. او با اِعمالِ خشونت، آن را تقبیح می‌کند و میفهماند که چطور همه‌ی ما با بی‌تفاوتی‌مان در این چرخه‌ی معیوب گناهکاریم.
کِین در اکثر نمایشنامه‌هایش انسان بی هویت و تحقیر شده در جامعه‌ای از خود بیگانه و انسان زدایی شده، را بازنمایی کرده که خود را چنان گرفتار می‌بینند که تنها راه پیش پایش مرگ است. تصاویر تنهایی، افسردگی، خشم، جنون، نفرت و مرگ را در این کتاب بسیار دوست داشتم. پراکندگیِ ذهن راوی از توالیِ واژگان گاه بی‌ربط به ذهنم منتقل میشد. با سکوت هایش در سکوت فرو می‌رفتم و رنج او را با استخوان هایم میفهمیدم.
این مهارت کین است که با چیدن واژگان کنار هم و گاه با سکوت، حرفش را می‌زند و ستودنی است.

بُرشِ کتاب:
[این‌قدر از حقیقتِ میرا بودنم در عذابم که تصمیم دارم خودکشی کنم]
...
[من به انتهای داستان رسیده‌ام، به انتهای احساسِ زننده و غم خزیده به درونِ لاشه‌ای بیگانه و محروم شده از همه چیز به دستِ روحِ سرکشِ اخلاقِ اکثریت
من دیرزمانی‌ست که مُرده‌ام
به ریشه‌هایم بازگشته‌ام
و نومیدانه بر کرانه‌ها آواز سر می‌دهم.]