بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

تاریخ ایران مدرن

تاریخ ایران مدرن

تاریخ ایران مدرن

4.0
40 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

20

خوانده‌ام

76

خواهم خواند

110

یرواند آبراهامیان، در ارزیابی ریشه ای تاریخ معاصر ایران مدرن، افزون بر بررسی جامع سده بیستم، موضوعاتی نظیر اکتشاف نفت، دخالت های خارجی، نقش دودمان پهلوی و همچنین انقلاب 1357 و زایش جمهوری اسلامی را مورد واکاوی دوباره قرار داده است. ایران در این بین تجربیات دیگری را نیز از سر گذرانده است که از جمله می بایست به جنگ خانمان سوز عراق، دگرگونی های جامعه در سه دهه? اخیر و از همه تازه تر، توسعه و گسترش دولت و مبارزه برای قدرت در میان نخبگان قدیمی، روشنفکران و طبقه متوسط تجاری اشاره کرد.نویسنده که یکی از ممتازترین تاریخ نویسان ایران کنونی به شمار می رود، در این اثر همزمان با بررسی فراز و نشیب های سیاست های بین المللی و منطقه ای کشور، با چیرگی هرچه تمام تر مردم ایران را در کانون توجه اش قرار داده است. مردمی که طی یک سده تحمل جنگ و انقلاب همچنان به بقای خود ادامه داده اند. این کتاب در واقع به این مردم و نیز انعطاف پذیری آنان همزمان با ظهور این کشور به مثابه یکی از توانمندترین قدرت های خاورمیانه، تقدیم شده است.پروفسور آبراهامیان، استاد ممتاز تاریخ در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک است. وی آثار متعددی را در کارنامه پژوهش های دانشگاهی اش ثبت کرده است که پرآوازه ترین آن ها کتاب ایران بین دو انقلاب است.یرواند آبراهامیان، تاریخ نگار برجسته، در سال 1319 در تهران متولد شد. در سال 1329 به بریتانیا مهاجرت کرد و به تحصیل در رشته ی تاریخ پرداخت. در سال 1342 مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آکسفورد و مدرک دکتری را در سال 1348 از دانشگاه کلمبیا امریکا دریافت کرد. او در دانشگاه های پرینستون و آکسفورد به تدریس تاریخ ایران پرداخت و هم اکنون در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک به تدریس تاریخ جهان و خاورمیانه مشغول است. آبراهامیان علاوه بر کتب تألیفی، مقالات بسیاری درباره ی تاریخ معاصر ایران نوشته است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تاریخ ایران مدرن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به تاریخ ایران مدرن

نمایش همه
تاریخ ایران مدرنایران بین دو انقلابهم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی

تاریخ معاصر ایران؛ یک بررسی سیاسی-اقتصادی!

54 کتاب

واقعا ترس برم‌داشته است. همیشه به دنبال یک لیست مطالعه تر و تمیز برای مطالعه تاریخ معاصر ایران بوده ام. در چندماه اخیر درگیر کلنجار رفتن با منابع بودم و در آغاز نیم‌سال دومِ تحصیلی1402، دکتر حجت کاظمی لیستی از منابع مناسب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران، مشخصا عصر پهلوی، را در اختیار دانشجویان قرار دادند و مواجه با آن لیست برای من دلیلی شد که باری دیگر با نظم بیشتری به بررسی منابع مناسب بپردازم. لیست اولیه به شرح زیر است. در ادامه اندکی در مورد این لیست می‌گویم و اینکه چرا اینگونه گزینش منابع کرده ام. قبل از همه‌چیز شایان به ذکر است که این حقیر سراپا تقصیر، خودْ طفیلی تاریخ است و هیچ نداند و نتواند هِر را از بِر تشخیص دهد، لطفا اگر حرفی نکته‌ای بود، منبعی را یادم رفته بود، حتما یادآوری کنید. در ضمن علاوه‌بر کتاب، مصاحبه‌های تاریخی (مخصوصا تاریخ‌های شفاهی که در ادامه از ایشان خواهم گفت)، مستندهای تاریخی، مناظره تاریخی و یه عالمه پادکست خوب هست که حتما باید به این نوع از رسانه‌ها هم توجه کنید. مشخصا پلی لیستِ جوانِ تاریخ معاصر ایرانِ پادکستِ بی‌پلاس بد نیست (بی ایراد نیست، ولی قطعا مفید است)، پادکست رخ ویدئوهای عالی‌ای دارد. پادکست نقال‌باشی به زحمت علی آردم منتشر می‌شد که کم ازش تعریف نشنیده ام. در پادکست دغدغه ایران، در حدود 15قسمت، محمد فاضلی به بررسی سفرنامه مستشارهای خارجی در ایران پرداخته (از اپیزودهای 31تا47) که شنیدن آنها قند و نبات است. از پادکست جوانِ «ماجرای مشروطه» و آقای خادم تعریف‌های زیادی شنیدم. خود را بندِ «کتاب» نکنید؛ اوقات خالی خود را با تاریخ ایران پر کنید، خیر دنیا و عقبا می‌شه براتون :) بذارید اول متن با یک بندِ کاربردی آغاز کنم. صرفا در این ویرایشِ اولیه، بالغ بر40 جلد کتاب آمده است. مشخص است که خوندن دقیق تمام این 40 اثر، حتی برای کسی که تخصصی تاریخ معاصر کار می‌کند هم چنان ممکن نیست (چون این لیست هم تاریخ سیاسی دارد، هم اجتماعی و هم مفصلا اقتصادی و خب احتمالا هر محققی، یکی از این مولفه‌های موضوعی را اتنخاب کند). برای همین چند اثر که به نظر اولویت دارند را اینجا برایتان لیست می‌کنم. 1. «تاریخ ایران مدرن» از آبراهامیان (اگر می‌خواستید اثر مفصل‌تری را بخوانید، به سراغ «ایران بین دو انقلاب» از آبراهامیان بروید. تاریخ ایران مدرن، گویی خلاصه‌ای از دیگر کتاب است.) 2. «هم شرقی هم غربی» از افشین متین (اگر به تاریخ روشنفکری در ایران علاقه‌ دارید، این اثر را حقیقتا از بهترین آثار تالیفی می‌توان نامید.) 3. «مشروطۀ ایرانی» از ماشاالله آجودانی (تعریف از این اثر را زیاد شنیده ام. البته نقدهایی جدی نیز به این اثر شده است، ولی این نقدها از جانب افراد مهمی بوده است که بیش از آنکه اعتبار این کتاب را نابود کند، وجاهت و اهمیت می‌هد به آن) به نظرم این سه عنوان بالا، می‌تواند اولویت یک لیست مطالعه از تاریخ معاصر ایران باشد. دیگه در مورد بقیۀ آثار چیزی نمی‌نویسم. اگر پادکست‌های بالا را شنیدید، سه کتاب بالا را خواندید و مختصصینِ درستِ تاریخ را پیدا کردید، دیگر خودتان می‌توانید اجتهاد کنید و آثار سره از ناسره، معتبر از نامعتبر را با ضریب خطای کم تمیز دهید. در ادامه اندکی می‌خوام از این لیستی که ساخته ام دفاع کنم و زاویه دیدی خاص به تاریخ معاصر ایران را برویش استرس بگذارم. اهمیت تاریخ شفاهی، تاریخ مفاهیم و مهم‌تر از اینها، تاریخ فکری/intellectual history. در مورد تاریخ شفاهی که در لیست زیر تعدادی چند مصاحبه‌های پروژۀ تاریخ شفاهی هاروارد را آورده ام به نشانه (البته بسیاری از اینها، چاپ نشده اند ولی در تلگرام، یوتیوب و اینترنت در دسترس اند). در اهمیت تاریخ شفاهی بسیار می‌توان گفت. دیگر جا ندارم 🫡 در مورد تاریخ مفاهیم نیز، کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» از سمیه توحیدلو، یک پژوهش تازه از تنور درآمده است که تعریف‌هایی بسیار ازش شنیده ام. بجز این کتاب، پروژه فکری مرحوم فیرحی و مشخصا دوگانۀ پایایی ایشان، دوگانه قانون در ایران، از نمونه‌های عالی واکاوی مفاهیم در تاریخ معاصر ایران است. (جامعه‌شناسی و تاریخ اشیا هم موضوع بسیار جذاب است و اخیرا نشر اگر، چند پژوهش جذاب در این حوزه، مثل «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران» را منتشر کرده است.) برسیم به اصلِ کار؛ تاریخ فکری/intellectual history. خیلی می‌توان از جزئیات تاریخ فکری گفت، از اهمیت کوئنتین اسکینر و مکتب کمبریج، اما تنها یک گلایه کافی است، اینکه هنوز کارهای تاریخ فکری درست در مورد تاریخ معاصر ایران صورت نپذیرفته است (این ادعا از دهان من خیلی بزرگ‌تر است البته). حال شاید بیایید بگویید، این همه کتاب در مورد تاریخ روشنفکری در ایران نوشته شده، پس چیست که می‌گویی تاریخ فکری نداریم؟ در جواب باید بشینیم و ساعت‌ها بحث کنیم، اما همین را بگویم که تاکنون ندیده ام اثری بروی نقطۀ بحرانیِ برهمکنش میان ایده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی دست گذاشته باشد و سعی کند این معضل را در تاریخ معاصر ایران، آنگونه که باید مورد مداقه قرار داده باشد. یعنی مشخصا در تلاش باشد که تاثیرات ایده‌ها بر سیر تاریخی ایران را ردگیری کند. بسیاری تحقیق هست که چنین ادعایی داشته باشند، اما هیچ کدام را تابحال نیافته ام که درست و مدون به این موضوع بپردازند (طبیعتا اگر چیزی می‌شناسید بگویید و من را از جهل وارهانید). باز کتاب‌های فیرحی، اندکی در این مسیر گام برداشته اند. کتاب «تاریخ فکری ایران معاصر» به کوشش عباس منوچهری، تلاشی در این مسیر است؛ امیدوارم بتوانم این اثر را آنگونه که باید بخوانم و نقد کنم. اصلا فرض کنید، این را به اطمینان بیشتر می‌گویم، تحقیقا هیچ پژوهشِ جدی‌ای در مورد ورود انگاره‌های اقتصادی مدرن در ایران نشده است، تو بگو یک پژوهش در حدِ درست! باتشکر از همراهی شما :) بازم می‌گم، حرفی بود بگید، قطعا برای همۀ ما مفید خواهد بود.

یادداشت‌های مرتبط به تاریخ ایران مدرن

            در این اثر با نگاهی کلی به روند شکل‌گیری مدرنیته در صد سال گذشتۀ ایران از قبل از دوران مشروطه تا اوایل دولت نهم جمهوری اسلامی پرداخته شده است. آبراهامیان با تکیه بر اسناد، نشریات و تألیفات همان دوره علی‌الخصوص گزارشات سفرا، مستشاران و سیاحان انگلیسی به تحلیل رویدادهای سیاسی و اقتصادی و کمتر اجتماعی و فرهنگی پرداخته. 
با وجود اینکه یروان آبراهامیان گرایشات مارکسیستی و ضد پهلوی داشته و در سالهای دهه ۵۰ شمسی عضو گروه‌های سوسیالیستیِ دانشجویی و کارگری بوده، همچنین پایان‌نامه او در باره حزب توده است، اما تمام تلاش خود را صرف رعایت انصاف و واقع‌بینی به عنوان یک پژوهشکر کرده به طوری که در سه دورۀ مورد بررسی قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی، با نگاهی کاملاً پژوهشی و بی‌طرفانه، تا جایی که از اسناد می‌توان استخراج کرد، به ضعف‌ها و قوت‌های هر دوره به صورتی اجمالی پرداخته است. با اینحال بیشترین بخش کتاب به ترتیب به قاجار و پهلوی اختصاص دارد و بخش انقلاب اسلامی نسبتاً مختصر است. 
با این اوصاف، از ضعف و ایرادات شکلی و فنیِ متن که بگذریم، این اثری ارزشمند برای علاقه‌مندانی است که می‌خواهند نسبت به سیر تحولات صد سالۀ اخیر مروری اجمالی داشته باشند و نسبت به جریاناتی که ایران از سر گذرانده تا به امروز آگاهی داشته باشند. 

قطعاً هر اثر پژوهشی برای اهل پژوهش بی نقص و کامل نیست و به تعبیری « هرچه دایره دانش آدمی بزرگتر شود ، دایره جهل او نیز بزرگتر خواهد شد.»
          
قرار است ز
            قرار است زیاد بنویسم/نوشته‌ام؛


در یک جمله، در کتاب تاریخ ایران مدرن، تاریخِ تشکیل دولت مدرن در ایران و ستیز سنت و تجدد را، در بسترِ نظریِ تقریبا طبقاتی مشاهده‌ می‌کنیم.
 آبراهامیان در این کتاب روش‌شناسی خود را شفاف بیان نمی‌کند، اما در مقدمه‌ی مختصر خود بر کتاب «ایران بین دو انقلاب» روش‌شناسی خود را نئومارکسیستی معرفی می‌کند. علی رغم نقدی که به صورت اعم بر روشناسی‌های چپ‌گرایانه دارم، از دو جهت این دو پژوهش تاریخی آبراهامیان را قابل توجه می‌دانم. اول اینکه در ساحت نظری خود، دقیق و قابل اعتماد می‌نویسد. دوم اینکه باز جای شکرش باقی است که کتاب لااقل یک نخ تسبیح نظری دارد و صرفا رشته‌ای از رخدادهای تاریخی بی‌معنا نیست.البته این مسبوق به تئوری بودن تاریخ‌نگاری آبراهامیان گاها باعث سوگیری‌هایی در روایت وی شده‌است که شرح آن از حوصله این مرور به خارج است.(البته در ادامه و بررسی فصل به فصل کتاب مثال‌هایی را متذکر می‌شوم.)

در کنار برداشت نظری بالا، همان طور که آروشا دهقان در مرور خود بر ایران بین دو انقلاب نوشته‌بود، تاریخ‌نگاری آبراهامیان نشان می‌دهد که «ما در یک برهه‌ی حساس تاریخی نیستم؛ در نقطه‌ی حساسی از جغرافیاییم.». به نظرم برداشتی به غایت نیکو است.
خب از متن کتاب خارج می‌شم و وارد به موضاعات فرعی می‌شوم.(متن کتاب را در بخش بررسی فصل به فصل بیشتر مورد مداقه قرار می‌دهم.)
اول اینکه این کتاب را در یک جمع4 نفره خواندیم. تجربه جالبی بود. به ایده‌ی یکی از دوستان آن جمع در یک فایل وان نوت هم یادداشت‌های خودمون بر کتاب و  منابع مرتبط را جمع‌آوری کردیم. هنوز کامل نشده، ولی کشکول جالبی شده تا اینجای کار. یحتمل این تجربه را برای کتاب‌های نظری  و مهم دیگری هم تکرار کنم.
دوم اینکه، آقایون و خانم‌های محترم، لازم نیست با غرق کردن خود در اسامی تاریخی و سخت کردن تاریخ خواندن، کلا قید تاریخ‌خوانی را بزنیم. آخر به عنوان مخاطب عام قرار نیست کتاب را شخم بزنیم و از خیل اسامی، سیر پژوهشی خودمان را مشخص کنیم. در ضمن، در خوانش آثاری مثل همین تاریخ ایران مدرن آبراهامیان که یک روش‌شناسی مدون دارد، چه صحیح باشد چه غلط، باید سعی کنیم کلان تصویر خودمان و نویسنده را از تاریخ بسازیم؛ نه اینکه در کوهی از جزئیات غرق شویم!
سوم اینکه ترجمه‌ی ابراهیم فتاحی واقعا عالی بود. خود ترجمه ضعفی بارز نداشت، البته بجز این ظن و گمان‌هایی که در مورد سانسور کتاب است که تقصیر مترجم نیست. مترجم گه‌گاهی در کروشه اصلاحاتی را به متن اضافه کرده‌است که در یکی دو فقره اصلاحاتی به غایت دقیق بودند. برای نمونه در جایی مترجم به کمون پاریس [در انقلاب فرانسه] اشاره می‌کند. این [در انقلاب فرانسه] تاکید مهمی است زیرا دو کمون پاریس در تاریخ داریم که کمون پاریس دوم بسیار معروف‌تر از کمون پاریس متقدم است و این اشاره مترجم به کمون پاریس متقدم نشانه‌ی تسلط وی به حوزه‌ای که در آن به ترجمه پرداخته‌است. مارکس در زمانه‌ی کمون پاریس دوم زیست می‌کرد و کتاب معروف جنگ داخلی فرانسه خود را در مورد کمون پاریس دوم نوشته است.

حاشیه بس است، در ادامه خلاصه‌ای از مرور فصل به فصل کتاب را خواهد آمد:
{فصل اول }
                     « تا اینجای کتاب، ایران کشوری متکثر و چهل‌تیکه بود و هر خان و ایلی برای خودش تاخت‌وتاز می‌کرد.
این تاکید بیش از حد آبراهاميان روی متکثر بودن جامعه‌ی اون دوران ایران این ظن رو در ذهن آدم ایجاد می‌کند که گویی ایران تافته‌ای جدابافته از بقیه ملل بوده‌است.
دو علت مضمر برای این تاکید فراوان به نظر من:
1) رویکرد چپ آبراهاميان است که جامعه‌ها را به شقوقی صلح‌ناپذیر تقسیم می‌کند و
2) بیان اینکه چرا رضاخان به‌هنگامه‌ی پادشاهی، به خشن‌ترین وجه ممکن ایلات و گروه‌های نظامی ایشان را سرکوب کرد. بیان ضرورت تشکیل دولت مرکزی مقتدر در ایران.
یعنی به نظرم به دو علت فوق است که اینگونه تصویر می‌کند جامعه ایران را!
{فصل دوم}
این ایده‌ی اساسی آبراهامیان که علت پیروزی جنبش مشروطه همانا علت شکست دولت مشروطه بوده‌است، ایده‌ی درخشانی است. جنبش مشروطه به علت ضعف و عدم قدرت دولت مرکزی پیروز شد، اما بدان علت که وارث یک ناساختار حکومتی و دولتی فاقد ظرفیت حکمرانی بود، نتوانست با معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به خوبی مقابله کند و بدین علت، چندین و چند دولت مستعجل در بازه زمانی بین جنبش مشروطه و کودتا رضاخانی در ایران بروی کار آمد.»
{فصل سوم}
فصل مربوط به دوران دیکتاتوری رضاشاه پهلوی رو یک نفس خوندم، گویی کتاب داستان بود، نفس‌گیر و بهت‌آور.
این بشر رسما شخم زد جامعه رو. به هیچ چیز رحم نکرد.
کتاب با اینکه جزئیات بسیار و نام‌های زیادی در متن خود دارد، ولی من سعی کردم روند کلی تاریخ رو از کتاب استخراج کنم نه اسم‌ها و تاریخ‌ها را، و عجب تجربه‌ی خوبی بود. داستان ایران ِ مدرن را خوانده‌ام. دوران قاجار رخوت داشت و آرام بود، جنبش مشروطه نقطه عطفی بود و در عصر رضاشاه پر سرعت و مهیب، و در اغلب مواقع ترسناک.
{فصل4}
دولت کم‌رنگ شد پس از فروغ رضاشاهی! ولی تحلیل آبراهامیان خیلی  دولت‌گراست و در ادامه‌ی کتاب خیلی مشخص می‌شه این موضوع. البته اثر به عنوان مختصری بر تاریخ دولت در ایران کتاب خوبی است واقعا.
{فصل5}
توصیف‌اش از توسعه هم بسیار دولت‌گرا بود. فارغ از نظریات موجود در این حوزه، خاطرات کارآفرینان آن دوره، مخصوصا دهه40شمسی و خاطرات تکنوکرات‌های دولتی آن دوره، تصویری متفاوت از این تصویر مرکزگرای آبراهامیان را نشان می‌دهد. 
یه ذره دوز دولت‌گرایی آبراهامیان بالاست. 
بخش "دولت تک حزبی" و زایش حزب رستاخیر بهت‌آور بود. غرور محمدرضا پهلوی هم عجیب بچگانه بوده‌است. در مورد این دگردیسی محمدرضا شاه چیزهایی جسته و گریخته خوانده بودم، ولی این کلان روایت آبراهامیان این تصویر را تا حدی تکمیل‌تر کرد.
{فصل6}
جا ندارم بنویسم. نقد دارم به این بخش. گاها کلیشه‌ای تاریخ نوشته. 
ببخشید مصدع اوقات شدم.

عکسی از کمون پاریس