یادداشتهای 🌸زینب زینلی🌸 (39)
1404/4/19
فیلی و فیگی میفهمن که توی کتاب هستن و خواننده داره اونا رو میخونه! اونا با خواننده بازی میکنن و به آخر کتاب نزدیک میشن! ولی فیلی و فیگی دوست ندارن کتاب تموم بشه و بازی هاشون با خواننده به پایان برسه برای همین یه نقشهای میکشن و از خواننده یه خواهشی دارن... فیلی و فیگی چه خواهشی از خواننده دارن؟ بخونید تا بفهمید!😉
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/19
این دفعه فیلی و فیگی تصمیم میگیرن به گردش برن فیلی همهی وسایل لازم رو دونه دونه میگه و فیگی میاره. آخر سر فیلی میگه ما به یه ماشین نیاز داریم که تا جای گردش رانندگی کنیم! ولی فیگی ماشین نداره و تازه هیچ کدومشون رانندگی بلد نیستن! حالا فیلی و فیگی باید چیکار کنن؟!
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/19
این جلد هم بسیار جالب بود. ما جرا از اینجا شروع میشه که فیلی یه بستنی میخره در تمام مدت داستان داره با خودش فکر میکنه که از بستنی به فیگی هم بده یا نه. آخر سر فکر میکنه فیگی یه گوشه داره غصه میخوره و تصمیم میگیره از بستنی خودش به فیگی بده ولی تا اون موقع که این فکر به ذهنش برسه بستنی آب شده.😁 بعد میشه غصه میخوره و فیگی با یه بستنی میاد و همون کاری که فیلی میخواست انجام بده رو انجام میده و فیلی خوشحال میکنه و بخش خندهدار ماجرا هم همینه.🤣🤣🤣
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/19
خیلی خندهدار بود. از بین جلد هاش بیشتر اینو دوست داشتم. این دفعه فیلی و فیگی میخوان یه بازیای کنن و مار هم میخواد باهاشون بازی کنه و اونا به جای توپ از مار استفاده میکنن. توی کتاب نویسنده برای شرح احساس مار از دیالوگ های خیلی جالب و خندهداری استفاده کرده که باعث جذاب شدن داستان شده. توصیه میکنم حتما بخونید.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.