یادداشت‌های kiana (22)

          دوست دارم سر نویسنده فریاد بکشم و بگم زن این دیگه چی بود نوشتی من اینو تند تند خوندم چون به خاطر اومدن جواب آزمونم استرس داشتم بعد تو اینکارو با من کردی؟
الان دوست دارم ساعت ها بشینم و با این پایان گریه کنم با اینکه شخصیت پردازی تا حدی ضعیف بود اما واقعا از یه جایی به بعد داستان بد جوری جون گرفت و پایان انقدر باز بود که نمی شه به سراغه جلد های بعدی نرفت
واقعا دیگه نمیدونم چی بگم از اینجا به بعد خطر اسپویل شدید داره
زننن همه ی آدمارو کشتی بعد جلدهای بعدی دقیقا چیهههه؟
واییییی اصلا باورم نمیشه لعنتی من به خاطر تو شب بیدار موندم اصلاااا انتظار همچین پایانی نداشتم اصلاااا

        

          کیمیا گر یاد داد برای رویا های هر قدر دور دست و نرسیدنی هم باید جنگید.
(یادداشتو چون این جلد و پیدا نکردم رو یه دونه دیگه  نوشتم ولی بعد  پیداش کردم )
و به نظرم باید به عمق کتاب پی برد  وگرنه از ظاهرش خیلی ایراد میشه گرفت و یک نمره و نیم هم به خاطر همین کم کردم وگرنه بیشتر می تونستم کم کنم.
مخصوصا اینکه پر از غلط املایی و اینجور چیزا بود مثلا یه جاهاییش رو نوشته ها خط داشت رسما دیوونم کرد.
        

          این کتابم تموم شد 
بعد از خوندن یه عالمه یادداشت تو بهخوان فهمیدم یادداشتای خوبی نمی نویسم 
ولی می نویسم که شاید یه روزی خوب بشه
دوسش داشتم ولی نه به اندازه چهل نامه ی کوتاه به همسرم
نمی دونم به خاطر چی بود شاید به خاطر دوری شاملو از آیدا و حسرت دیدنش تو همه ی نامه هاش بود
البته اینکه از چند نفر دیگه ام نامه داشت خوشم اومد 
و سیر داستان را دوست داشتم اینکه تو ایران بود و افزایش قیمت فک کن یه جای کتاب گفت ماهی هزار تومن قلبم شکست 
و باورم نشد خیلی ناراحت کننده بود اما واقعاااا کتابای ایرانیو به خاطر ایرانی بودنش یه جور دیگه دوست دارم و یه ارزش خلصی پیشم دارن 
شاید به خاطر اینکه تک تکشو می تونم لمس کنم حتی اگر نداشته باشمش😭
        

          نمی ونم از زیبایی این کتاب چی باید بگم 
من کتاب نخوندم من زیبایی خوندم
اصلا من کی باشم که در مورد این اثر حرفی بزنم
بریده ی کتابی منتشر نکردم چون انقدر کتاب زیبا بود که کلشو می تونستم به عنوان بریده ی کتاب منتشر کنم باز هم این کتاب را خواهم خواند و شاید آن موقع بریده ای منتشر کنم
به نظرم هر آدمی حداقل یک بار باید بخوندش 
نمیدونم چی باید بگیم از این زیبایی و به این باور رسیدم که من ادبیات فارسی رو از ادبیات کل جهان بیشتر دوست دارم و با نوشته هاش خیلیییی زیاد می تونم ارتباط بگیرم 
و این کتاب رو به هر کسی که واقعا دوستش داشته باشم هدیه خواهم داد.
        

          کوتاه بود  تو یه نشست تموم شد اما خیلی زیبا بود واقعا زیبا بود 
و هر آدمی یه بار باید بخوندش 
        

          یک دقیقه ام از تموم شدن کتاب نگذشته و دارم این یادداشت رو  می نویسم 
این کتاب و دوستم بهم پیشنهاد داد و تا قبل از خوندنش فکر نمیکردم انقدر خوب شناخته باشتم واقعا با کتاب زندگی کردم
خودم و گناهکار می دونم که کنا رو مقصر دونستم و از لجر خوشم اومد که در هر شرایطی جنگید
این کتاب اشکم رو درآورد  ۴۰ صفحه آخر کتاب حتی جای اشکام مونده وای خدا الان باید ناراحت باشم که کتابم خراب شده اما واقعا نمی تونستم جلوی اشکامو بگیرم 
این کتاب شب بیدارم نگه داشت
و باعث شد با سرعت نور به سمت بقیه ی کتابای کالین هوور برم 
از ددست عزیزمممم ممنونم
و همینطور کالین هوور برای خلق این داستان زیبا من که  حسابی اشک ریختم و لذت بردم
        

          روند داستان آروم بود ولی پر از سوپرایز  پر کشش بود و آدم نمیتونست بعدشو حدس بزنه و حتی تا اخر اخر هم یه چیز جدید رو کرد
نسبت به بقیه داستانا متفاوت بود 
        

          دوست داشتنییییی
        

          کسل کننده بود و چندان مهیج نبود و فقط فصلای آخرش خوب بود  و انتظار بیشتری داشتم
        

          ممنونم از کسی که این کتاب رو بهم هدیه داد دقیقا زمانی که حالم بد بود

        

          خیلیییی خوب بود حتما کتابای دیگه ای از این نویسنده میخونم 
کتابو و یک روزه خوندم یه جاهاییش گریه کردم یه جاهاییش ترسیدم و یه جاهاییش هیجان زده شدم خیلی کتاب خوبی بود و به نظرم حتما ارزش خوندن داره 

        

          این کتاب و وقتی دیدم توی قفسش یدونه مونده بود به خاطر همین خریدم
بعدش به نظرم کتاب جالبی نیومد و برای خوندنش دست دست کردم 
و الان تو فکر اینم مجموعه ی سه گانه ی خانم فونکه رو حتما بگیرم و بخونم 
خیلیییی خوب بود با اینکه کتاب توی ژانر نوجوان بود اما اصلا حوصله سر بر و بچه گانه نبود من که لذت بردم
        

          کیمیاگر یاد داد برای رویاهای هرچقدر دوردست و نرسیدنی هم باید جنگید
        

          برای من خیلی قشنگ بود و باعث شد حتما حتما به سراغ جلد های بعد برم
        

          با خوندن این جلد کتاب فهمیدم که چقدر باید قدر لحظات کوچیک یا به نظر بی ارزش و بی اهمیت رو بدونم 
نفس کشیدن ، راه رفتن و...
هرچقدرم بزرگ شده باشم این مجموعه برام لذت بخش و شگفت انگیزه
        

          من این کتاب و تو ۱۲ سالگی خوندم
اولین رمان عمرم اون موقع خیلی برام هیجان انگیز تر از الان بود ولی الان هم به خوندن مجموعش ادامه میدم و هیچوقتم از خوندنش پشیمون نمیشم
و برای شروع کتاب ماحراجویی تو سن کم به نظرم خیلی خوبه
        

          من این کتاب و دقیقا زمانی خوندم که به خاطر مشکلم نمیتونستم والیبال برم 
و امید و انگیزه ی دوباره ای بهم داد  و باعث شد دوبدره ادامه بدم
به نظرم هرکسی که مشکل جسمی خوبی نداره حتما بخونتش