یادداشت‌های ایمان (30)

ایمان

ایمان

1403/9/13

        قصدم دفاع از حقوق مردان و... نیست اما بقیه جوری تعریف میکنند که حق همیشه با نورا بود. اما اگر داستان را با دید تحلیلگرانه بخواهیم بخوانیم، متوجه میشویم که همیشه هم حق با نورا نبود! نورا هم اشتباهاتی داشت و صد البته شوهرش بدتر و بیشتر. به قول دوستان این نمایشنامه سیلی خیلی خوبی به جامعه مرد سالار بود. اینکه زن رو ابزار نبینند... حیوان خانگی شان فرض نکنند... 
در نهایت اثر خوبی بود و دوستش داشتم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

ایمان

ایمان

1402/3/27

        کتابی که همه باید بخوانند...
راستش نقدی نمانده همه حرف ها در یادداشت ها گفته شده اما تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که از اقتباس هایی که از این کتاب شده فقط انیمیشن اش را که ساخته ۱۹۵۴ است دیدم که فقط در آنجا پایان تغییر یافته بود.(هشدار افشای داستان!)
کتاب در جلسه بین خوک ها و انسان ها پایان را اعلام می‌کند اما خب پایان خوبی به نظر من نبود ولی در انیمیشن حیوانات بعد از شنیدن گفتگو خونشان به جوش می افتد و وارد ساختمان میشوند و از آنجایی که سگ های ناپلئون از مصرف زیاد (وی.سکی) بی حال افتاده اند نتوانستن به او کمکی برسانند و حیوانات با موفقیت حساب آنها را می‌رسند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

ایمان

ایمان

1402/3/26

          این کتاب قطعا بهترین و سخت پسند ترین کتاب جنایی معمایی آگاتا کریستی هست که حتی یک لحظه هم نمیگذاره کتاب رو رها کنید! در ادامه باید بگویم این نقد داستان کتاب را لو نخواهد داد!

«اکنون بهانه اندکی برای گفتگو وجود داشت.آنها دشمنانی بودند که غریزه ای مشترک برای حفظ جان، آنهارا به هم وصل کرده بود» ...به شخصه از پایانش متعجب شدم و همه احتمالاتم رو سوزاند و ای کاش طولانی تر می‌بود.
یک اقتباس سینمایی و یک سریالی از این اثر ساخته شده که پیشنهاد میکنم اول کتاب رو بخونید و بعد بروید سراغ آنها چون هیچی خود کتاب نمیشه. من اقتباس سریالی شو (ساخته نت فلیکس) دیدم و لذت نبردم چون تغییراتی که داده بودند باب من نبود و آنقدر خلاصه شده بود که جذابیت کتاب رو نداشت اما با این حال جهت تصاویر ، جزییات داستانی بیشتر و بازیگران (که جلد کتاب هم عکس یکی از بازیگران سریال است) اقدام به تماشا کردم.
تنها ایرادی که میتونم بگیرم از ناشر (یوشیتا) و مترجم هست که کاش دیالوگ هارو ساده تر و عامیانه میکرد و طراحی جلد کتاب قشنگ هست ولی جالب نیست چون ذهن مخاطبی که میخواهد چه سریالش را ببیند و چه کتاب را بخواند درگیر قاتل میکند و این از نظر من با اینکه ترفند خوبیه، جالب نبود.
در نهایت چند بریده از کتاب را بدون لو دادن داستان برایتان میگذارم تا با کتاب آشنا شوید.
        

14

ایمان

ایمان

1402/3/23

          با اینکه داستان مشکلاتی داشت اما برای ۵ ستاره دادنم دلیلی دارم...
بدون لو دادن داستان نقدم رو مینویسم : 
داستانی درباره شخصی به نام نورا سید که قصد خودکشی اش را دارد چون خودش را بی عرضه و ناتوان فرض میکرد ، در حسرت های بیخودی و حسرت هایی که دیگران به او الهام میکردند غرق شده بود... 
داستان خوبی بود اما نویسنده کامل و جزئی به کتابخانه نیمه شب نپرداخته و باعث شده بود حین داستان سوالات و فرضیه هایی برام پیش بیاید و نتوانم به جوابش برسم و حتی اوایل کتاب نتیجه داستان را پیش بینی کردم ولی دلیل ۵ ستاره دادنم به این کتاب این بود که درباره امید بود، نویسنده در اواسط داستان حرف های پنداموزش را جا کرده بود و قابل تأمل بود (میتوانید بریده های من از این کتاب رو مشاهده کنید) . درکل خوندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم .. شاید آنقدر به وضعیت نورا شبیه نباشید یا شاید از او بدتر باشید ، شاید توانایی های نورا را نداشته باشید اما امید زنده ماندن داشته باشید و بالعکس... 
نکته ای که میخوام به خواننده این کتاب بگم اینه که در واقع وفادار ترین ترجمه مربوط به امین حسینیون از انتشارات ثالث هست با اینکه سعی کرده بود روان ترجمه کند اما در بعضی از جملات باید کمی تفکر کنیم تا متوجه شویم، شاید من اینطور فکر میکنم!
درکل کتابخانه نیمه شب ، داستان نبرد با افسردگی و گذشتن از حسرت هاست.داستانی که شمارا به خود مجذوب میکند و به فکر فرو میدارد... داستانی که یاد می دهد به موقعیت های گذشته فکر نکنید ، از اشتباهایتان درس بگیرید ولی حسرت نخورید چون حسرت خوردن دردی را دوا نمیکند.
        

15