یادداشتهای Hoora Jafarabadi (16) Hoora Jafarabadi 1404/6/3 دروازه مردگان؛ چاه تاریکی جلد 3 حمیدرضا شاه آبادی 4.3 68 فکرمیکنم حدود یکسال پیش بود که این کتاب را در کتابخانهی برادر دیدم. یکی دو فصل از آن را خواندم اما برای من که اهل کتابهای ترسناک نبودم، جالب نبود. کنار گذاشتم. شهریور ۱۴۰۴. دروازه مردگان جزو کتابهای راهیافته به مرحله دوم روباه شنی بود. یکبار دیگر شروع به مطالعه کتاب کردم. جذب روند داستان شدم. جلد اول را در روز اول تمام کردم. هیجانزده شده بودم حالا چه میشود!؟ داستان رضا به کجا میرسد؟ روز دوم و جلد دوم و روز سوم و جلد سوم. در سهروز سه جلد را تمام کردم. کتاب دروازه مردگان همزمان دوعصر قاجار و معاصر را دنبال میکند. قاجار و رضاقلی میرزا و عصرخودمان با مجید. با خواندن ماجرای رضا فهمیدم زندگی همیشه شیرین و لذتبخش نیست؛ در همین تهران خودمان در کمتر در ۲۰۰ سال قبل از تو پسرانی بودند که زیاد روی خوش زندگی را ندیدند اما مقاومت کردند، دوام آوردند و باهم شاد بودند... 0 3 Hoora Jafarabadi 1404/6/3 دروازه مردگان؛ شب خندق جلد 2 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 64 فکرمیکنم حدود یکسال پیش بود که این کتاب را در کتابخانهی برادر دیدم. یکی دو فصل از آن را خواندم اما برای من که اهل کتابهای ترسناک نبودم، جالب نبود. کنار گذاشتم. شهریور ۱۴۰۴. دروازه مردگان جزو کتابهای راهیافته به مرحله دوم روباه شنی بود. یکبار دیگر شروع به مطالعه کتاب کردم. جذب روند داستان شدم. جلد اول را در روز اول تمام کردم. هیجانزده شده بودم حالا چه میشود!؟ داستان رضا به کجا میرسد؟ روز دوم و جلد دوم و روز سوم و جلد سوم. در سهروز سه جلد را تمام کردم. کتاب دروازه مردگان همزمان دوعصر قاجار و معاصر را دنبال میکند. قاجار و رضاقلی میرزا و عصرخودمان با مجید. با خواندن ماجرای رضا فهمیدم زندگی همیشه شیرین و لذتبخش نیست؛ در همین تهران خودمان در کمتر در ۲۰۰ سال قبل از تو پسرانی بودند که زیاد روی خوش زندگی را ندیدند اما مقاومت کردند، دوام آوردند و باهم شاد بودند... 0 2 Hoora Jafarabadi 1404/6/3 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 143 فکرمیکنم حدود یکسال پیش بود که این کتاب را در کتابخانهی برادر دیدم. یکی دو فصل از آن را خواندم اما برای من که اهل کتابهای ترسناک نبودم، جالب نبود. کنار گذاشتم. شهریور ۱۴۰۴. دروازه مردگان جزو کتابهای راهیافته به مرحله دوم روباه شنی بود. یکبار دیگر شروع به مطالعه کتاب کردم. جذب روند داستان شدم. جلد اول را در روز اول تمام کردم. هیجانزده شده بودم حالا چه میشود!؟ داستان رضا به کجا میرسد؟ روز دوم و جلد دوم و روز سوم و جلد سوم. در سهروز سه جلد را تمام کردم. کتاب دروازه مردگان همزمان دوعصر قاجار و معاصر را دنبال میکند. قاجار و رضاقلی میرزا و عصرخودمان با مجید. با خواندن ماجرای رضا فهمیدم زندگی همیشه شیرین و لذتبخش نیست؛ در همین تهران خودمان در کمتر در ۲۰۰ سال قبل از تو پسرانی بودند که زیاد روی خوش زندگی را ندیدند اما مقاومت کردند، دوام آوردند و باهم شاد بودند... 0 2 Hoora Jafarabadi 1404/5/20 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.3 80 تقریبا یکی،دوسال پیش پشت سرهم کتابهای جنیفرای.نیلسن را میخواندم. اول واژهها در آتش بعد یک شب فاصله و نجات و یادم دادی شجاع باشم و ... قلمش را دوست داشتم، موضوعاتش را میپسندیدم و قرنطینه را بدون اطلاع از داستانش به خاطر علاقه ام به قلم نویسنده خریدم. راستش به اندازه کتابهای قبلی دوستش نداشتم ولی کتاب قشنگی بود. شاید یکی از دلایل دیگری که ارتباط من را با کتاب برقرار کرد این بود که اسم قرنطینه را که میشنوم و احتمالا میشنویم یاد آن چندسال میافتیم. بهطور ملموس و واقعی حسش میکنیم و احتمالا این کتاب را بیشتر درک میکنیم. 0 4 Hoora Jafarabadi 1404/5/16 دنیای معرکه ی تام گیتس جلد 1 لیز پیشون 3.9 40 بعضی کتابها هستند که صرفا و کاملا جنبه تفریحی دارند و هیچ نکتهای ندارند که تو ازشان چیزی یاد بگیری. بعضی اوقات که بیحوصله هستی و فقط دلت میخواهد یک چیزی دست بگیری این کتابها خوب هستند ولی من برای روتین مطالعهام این را اصلا دوست ندارم. تام گیتس از آن کتابها بود. ولی حتی از آنها هم در نظرم پایینتر. چون حتی برای وقتهای بیحوصلگی هم کتاب جذابی نبود. از نظر من تام گیتس علاوه براینکه فقط جنبه تفریحی داشت و به تو چیزی اضافه نمیکرد حتی در برخی موافق چیزی از تو کم میکرد. خلاصه کتاب را نمیپسندم... 0 3 Hoora Jafarabadi 1404/5/3 لبخندها رینا تلگمایر 4.3 37 بعضی کتابها هستند که تا کاغذهایشان تا نخورد و لکهای رویشان نبینی دست از سرشان بر نمی داری! مجموعه ۳جلدی خاطرات رینا تلگمایر برایم از آن کتابها بود. من اهل حتی دوبار خواندن یک کتاب هم نیستم اما اگر بگویم بیش از ۱۰ بار خواندمشان اغراق نکردهام. من از عشاق کتابهای کمیک هستم که این مجموعه کمیک بود. عاشق داستانهای واقعی و خاطرات هستم که در این کتاب هردو ویژگی بود. و میتوانستم به خوبی خودم را جای رینا بگذارم. خواهر ندارم ولی توصیفها و حال و هوای کتاب من را متوجه حس داشتن خواهر میکرد. خلاصه که میتوانم بگویم این مجموعه ۳جلدی یکی از بهترین کتابهایی بود که خواندم... 0 5 Hoora Jafarabadi 1404/5/3 خواهرها رینا تلگمایر 4.4 34 بعضی کتابها هستند که تا کاغذهایشان تا نخورد و لکهای رویشان نبینی دست از سرشان بر نمی داری! مجموعه ۳جلدی خاطرات رینا تلگمایر برایم از آن کتابها بود. من اهل حتی دوبار خواندن یک کتاب هم نیستم اما اگر بگویم بیش از ۱۰ بار خواندمشان اغراق نکردهام. من از عشاق کتابهای کمیک هستم که این مجموعه کمیک بود. عاشق داستانهای واقعی و خاطرات هستم که در این کتاب هردو ویژگی بود. و میتوانستم به خوبی خودم را جای رینا بگذارم. خواهر ندارم ولی توصیفها و حال و هوای کتاب من را متوجه حس داشتن خواهر میکرد. خلاصه که میتوانم بگویم این مجموعه ۳جلدی یکی از بهترین کتابهایی بود که خواندم... 0 5 Hoora Jafarabadi 1404/4/8 واقعیت از زبان میسون باتل لسلی کانر 3.7 11 کتاب زیاد من را جذب نکرد. تا اواسط داستان، داستان بسیار یکنواختی داشت و گره خاصی را نمیدیدم. اما کاملا میفهمم که سلیقه من این است و برخی این کتاب را میپسندند پس فقط ۲ستاره کم میکنم. 0 5 Hoora Jafarabadi 1404/4/8 تصویر آخر لیلا دارابی 4.1 6 نمیدانم شما هم اینطور هستید یا نه. بعضی اوقات بعضی کتابها بدون هیچ مقدمهای به تو این حس را میدهند که باید بخوانیاش. یکجورهایی تو را جذب میکند. راستش من خیلی اهل کتاب ایرانی خواندن نبودهام و نیستم. اما این کتاب به من همین حس را داد؛ که باید بخوانمش. بعد از خواندن کتاب، این کتاب برایم جزو کتابهایی نبود که به همه معرفیاش کنم ولی جزو کتابهای خوب ایرانی بود. خلاصه که به نظرم این امتیاز، امتیاز مناسبی برای جمع بندی نظرم بود؛ ۳/۵ 0 4 Hoora Jafarabadi 1404/3/25 سم هستم، بفرمایید داستین تائو 3.4 171 مدتی بود میخواستم کتاب را تهیه و آن را بخوانم چون نقل آن را از چندین نفر شنیدهبودم و مدتی بود در بین کتابهای محبوب قرارگرفتهبود. داستان کتاب اینگونه است: سم و جولی قرار است ازدواج کنند. قرار است باهم به کالج بروند، خانهای بخرند و طبق سلیقهشان باهم آن را بسازند. که ناگهان مرگ سراغ سم میآید و در حادثه تصادف میمیرد. جولی دیگر توان ادامه دادن ندارد و از شدت ناراحتی یکبار شماره سم را میگیرد و به او زنگ میزند. بعد از چند بوق سم جواب میدهد و میگوید: الو؟ این آغاز داستان کتاب است و سیر داستان حول احساسات، واکنشها و اتفاقاتی که برای جولی بعد از مرگ سم میافتد میچرخد. کتاب گره بزرگی ندارد اما نویسنده با ظرافت و دقت غم و عشق را نشان میدهد و مرگ را از همیشه به شما نزدیکتر نشان میدهد. فکرمیکنم قبل از خواندن کتاب نباید انتظارتان به اندازه محبوبیت آن در شبکههای اجتماعی باشد ولی بهعنوان یک کتاب خوب ارزش خواندن دارد. 0 13 Hoora Jafarabadi 1404/3/7 یک دقیقه بعد از نیمه شب سارا کروسان 4.2 26 بیشتر مردم از بوی بیمارستان متنفرند. اما بوی زندان چی؟ آیا تابهحال بوی زندان به مشامشان خورده؟ کتاب را از نمایشگاه کتاب ۱۴۰۴ خریدم. چینش کتاب در انتشارات، طوری بود که کنار کتاب موردعلاقهام، یعنی «تابستان مرگ و معجزه» قرار گرفته بود. از مسئول بخش خواستم درباره داستان کتاب توضیحی بدهد. توضیح کتاب زیبا بود: برادری که در تلاش است به برادر بزرگترش که بیگناه در زندان است، کمک کند. خلاصه که کتاب را خریدم طی دو روز آن را تمام کردم. نثر کتاب حالت نوشتههای کوتاه و شعر نو طور داشت. راستش را بخواهید، با خواندن این کتاب نهتنها حالم خوب نشد و لذت نبردم بلکه تا یک روز حال بد و غم و شوک عجیبی را در من ایجاد کرد. تا صفحه آخر کتاب نویسنده بسی امیدهای بسیار در شما زنده میکند و در نهایت به بدترین حالت ممکن شما را ناامید و مأیوس میکند. پشت کتاب نوشته است که سارا کروسان، نویسنده کتاب این ماجرا را از روی داستانی واقعی الگو گرفته است و این صدها برابر به غم کتاب اضافه و به مخاطب علاوه بر مفهوم بیعدالتی در این دنیا میفهماند که: خیلی اتفاقا هست که تو ازشون خبر نداری و همین الان دارن اتفاق میافتند و شاید یک نفر بعد از این اتفاق اون آدم سابق نشه و قلبش پارهپاره بشه... 5 32 Hoora Jafarabadi 1404/2/24 راز آن بوی شگفت : داستانی بر اساس زندگی امام رضا (ع) فریبا کلهر 4.2 2 تصور کن زندگیاش به تنهایی پرفراز و نشیب، زیبا و غمانگیز باشد... فکر کن داستان زندگیاش را یک ابر پنبهای بگوید. ابری لطیف که باران میشود بر دل کویر خستهی عربستان. یک پرنده داستان زندگیاش را بگوید... پرندهای که همان مرد سفیدپوش قصهی ما جان او را نجات داده باشد. نهتنها جان آن پرنده سفید را، بلکه جان و جهان مردی خسته و مسافر را، جان و جهان پیرزنی که همسر یک راهزن از همهجا بیخبر بود، جان و جهان مردی که عمرش را به ناسزا و توهین به همان مرد سفیدپوش میگذراند و جان و جهان ... حالا تصور کن روزی همان مرد سفیدپوش جان و جهان ما را نجات دهد و دستمان را از میان تاریکی وجودمان بگیرد و به ما جان تازه بخشد... به امید همین امید 🌱🕊️ 0 10 Hoora Jafarabadi 1404/1/2 تا همیشه آفتاب فرشته سعیدی 5.0 3 عالی بود...خصوصا برای حال و هوای شبهای قدر متن لطیف و کوتاه تأمل برانگیز 0 6 Hoora Jafarabadi 1403/12/29 آنی شرلی (هشت جلدی) لوسی مود مونتگمری 4.8 14 چهقدر خوب است فردا روز جدیدی است و هیچ اشتباهی در آن رخ نداده است. آنی، دختری موقرمز و ککمکی است که کودکی را در یتیمخانه گذرانده و سبب تقویت قوه تخیل او شده است. او به اشتباه به گرینگیبلز آمده و این اشتباه مسیر زندگی او را تغییر و باعث ایجاد علاقه ماریلا و متیو کاتبرت به او میشود که در نتیجه سبب ماندگاری او در اونلی میشود. مجموعه آنیشرلی داستان پرماجرا و لطیف زندگی آنی است که از نوجوانی او آغاز، جوانی و شور آن را نمایش و به بزرگسالی ختم میشود. آنی که روحیه لطیفی دارد، در هرکجا که پا میگذارد علاقه اطرافیان را جذب و قلبهای سخت را نرم میکند. در جلدهای آخر ماجرای کودکان شیرین آنی روایت میشود که هرکدام گوشهای از خصوصیات رفتاری یا ظاهری او را دارند و نویسنده تا بزرگسالی آنها را به تصویر میکشد و من را از کودکی آنی و کودکانش تا بزرگسالیشان همراه میکند. 0 4 Hoora Jafarabadi 1403/12/4 مطلقا تقریبا لیزا گراف 4.2 29 آدم اگر نداند کجا بوده، هیچوقت به جایی که میخواهد نمیرسد. آلبی، هیچوقت باهوشترین یا قدبلندترین یا بااستعدادترین نبوده؛ همه چیز او همیشه «تقریبا» بوده است. سرآغاز داستان با آمدن پرستاری برای رسیدگی به دروس آلبی، بهنام کالیستا است. کالیستا به آلبی نشان میدهد همیشه معمولی بودن بد نیست. او با نقاشی و تقویت مهارتهای هنری آلبی، به او میفهماند که مهربانی بسیار بهتر از هرچیز دیگری است و خودش یک ابرقدرت است. کالیستا میگوید لازم نیست او همیشه همه چیز را بداند. کتاب «مطلقا تقریبا» در عین نداشتن فراز و نشیب زیاد و ماجراجویی، جذاب و دلنشین است و دیدگاهام را نسبت به افراد اطرافم متفاوت کرد. در پایان کالیستا تاثیری شگفت انگیز در ذهن و رفتار آلبی میگذارد و کتاب با جمله آلبی بهپایان میرسد: فکر میکنم میدانم که شاید، گاهی، قطعا، از ارزشهای خودم باخبرم. میدانم چه ارزشهایی دارم. مطلقا تقریبا میدانم. خیلی چیزها هست که میدانم. 0 10 Hoora Jafarabadi 1403/11/27 سفر به سرزمینهای غریب سونیا نمر 4.0 27 ماجراجویی میتواند امتحان کردن یک طعم جدید بستنی باشد یا ماجراجویی قمر! قمر، شخصیت اصلی کتاب سفر به سرزمینهای غریب است که ماجرایی هیجان انگیز را پشت سر میگذارد. ماجرایی که از روستایی دورافتاده در فلسطین آغاز میشود. اولین نکتهای که توجهام را جلب کرد آغاز داستان با گره خوردن آن با قصهای دیگر بود؛ قصه پیدا شدن دست نوشتههای زندگی قمر زیر خاک طنجه. داستان قمر در عین تخیلی فانتزی بودن باورپذیر است و من را وارد روند کتاب میکند و نمیتوانم صفحه و یا حتی کلمه بعد را تصور کنم. کتاب همراه با نثری ادبی روان و خوانا است و در عین شرقی بودن، برخلاف تصورم داستان جذاب و گیرایی دارد. پایان داستان به طور متناسبی خوب و خوشایند بود و با جمله احمد همسر قمر به پایان رسید: معنای آرامش مرگ نیست. آرامش شکل دیگری از ماجراجویی است. زندگی همیشه جریان دارد تا وقتی به کمال برسی. 0 5