یادداشت‌های ریحانه صالحی (15)

          کتابیه که آدم رو  "وادار" می کنه قبول کنیم در سخت ترین شرایط زندگی هم امید زنده ست.  شاید امیدوار بودن آن شرلی اعصابم رو بهم می ریخت، چون خودم وقتی اتفاق منفیی می افته از زندگیم نا امید می شم، اما این دختر در همه ی وجه های مثبت و منفی دنیای پیرامونش یه کورسوی امیدی پیدا می کرد که در عین اعصاب خورد کنی(ّبرای من به دلیل تضاد) جالب هم بود.
یکی از ویژگی هایی از این کتاب که علاوه بر منفی بودن مثبت هم هست، داشتن توصیفات زیاده. شاید قدیم ها در کشور های مختلف مردم و نویسنده ها معتقد بودند که هر چه توصیفات زیاد و قوی تر باشه، کتاب قشنگ تره (هنوز هم بعضی همین عقیده رو دارند)؛ اما در حال حاضر(حداقل برای درصد بیشتری از آدم ها)  توصیفات زیاد از حد یک کتاب میل آدم به خوندنش رو کمتر می کنه و باعث میشه که فقط کتاب رو به منظور تموم شدنش بخونی. 
کتاب آنی شرلی، از نظرم تو همه ی جلد هاش توصیف های بیش از حدی داره که در آن واحد میتونه آدم رو به ادامه ندادن و ادامه دادن کتاب وادار کنه؛ تاکید می کنم، توصیف زیاد با توصیف قوی متفاوته.
        

7

        چند سال پیش آنی شرلی رو شروع کردم. توصیفات زیادی داشت و من از حرف های اضافی خوشم نمی اومد، پس فهمیدم که کتاب های عاشقانه-کلاسیک سبک من نیست. اما همچنان تو این سال ها اکثر کتاب هایی که خوندم  و میخونم از همین عاشقانه کلاسیک ها بودن و هستن. شنیده بودم قصر آبی همش توصیفه؛ توصیف صحنه ها، باران های بی وقفه، عشق های ممنوعه و.. اما در لحظه ای که شروعش کردم  برخلاف هر کلاسیکی با اولین کلمه جذبش شدم.
بقیه شون از اواسط شروع می شد.
قصر آبی حتی شروع هم نشده بود! تا نیمه های شب با قهوه بیدار موندم و بالاخره تمومش کردم.
حس همزاد پنداری خاصی که با والنسی داشتم، مخصوصا زمانی که فهمید چند وقت بیشتر زنده نیست خیلی به احساس من نسبت به دنیا و اطرافم نزدیک بود و این باعث میشد بشه کتاب مورد علاقم.
ادیت: برای دفعه ی دوم یا سوم دیشب خوندمش. چه جوری میتونم با تک تک کلماتش ذوق کنم..؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

        یکی از معدود کتاب هاییه که تونستم واقعا باهاش ارتباط بگیرم
قدرت درک یونجی برام راحت نیست، اما طوری که نویسنده صحنه های حضور شخصیت رو توشون توصیف کرده(ولی شخصیت پردازی قوی نداشت و به شخصیت های فرعی یا اصلی کم پرداخته بود) باعث میشه اکثر جملات مثل فیلم از جلوی چشمم رد بشن و فهمش آسان تر بشه.
ماجرای جالبی داشت، اما پایانش هم درست مثل شخصیت هایش جای کار داشت و همچنین نویسنده خیلی زود تمامش کرد
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2