یادداشت ریحانه صالحی

        تو کل کتاب فقط جذب گفتگو های بی بی و محسن می شدم. به نظرم کتابی نیست که بشه اسمش رو طنز گذاشت چون شاید بعد از هر 50-60 صفحه یک توصیف طنزی می اومد. در کنار همه ی این ها اون فاز دهه شصت رو قشنگ به آدم منتقل می کنه و  یه حسی میده که قشنگ انگار 40 سال پیش داری تو خیابان های خراسان قدم بر می داری..
یک جا هم خیلی حرص خوردم، وقتی ملیحه با همفکری هم اتاقیش خواستگارش رو کرد و دو روز بعد کارت عروسی خواستگارش با هم اتاقیش اومد..
      

7

(0/1000)

نظرات

جسارتاً حرص*
2

0

خاک بر سرم😂😭 

0

نه خدا نکنه🥲
@reyHaNeh_ 

0