عاشق این کتاب شدمم
اوایل داستان معمولی بود و بعد یکهو اتفاق خاصی افتاد. و بعد به خاطر کارای احمقانه یه شخصیت رو مخ حرص می خوردم. تا اواسط داستان که رسیدم و دیگه واقعا اون حجم از رو مخ بودن رو نمی تونستم تحمل کنم خواستم کتاب رو بزارم کنار اما باز یه اتفاق خاص و مهم افتاد و بعد با علاقه ادامه دادم، و پنجاه صفحه آخر کتاب فقط با ذوق و شوق داستانو میخوندم. و یه فکرشو نمی کردم توی اون پنجاه صفحه آخر عاشق اون شخصیت رو مخ بشم. 
یه داستان کمی متفاوت و زیبا بود. و بیشتر به درک اینکه آزادی مهمترین چیزه و هر انسانی این حق رو داره رسیدم:) 
و البته این رو باید اضافه کرد که اینکه من میگم عاشقش شدم دلیل بر این نیست که تمام همسن و سال های من یا بزرگتر ازش خوشش بیان چون به نظرم بیشتر برای رده سنی کودکان بود اما  من به خاطر متفاوت بودن و بعضی از شخصیت های دوست داشتنیش ازش خوشم اومد. 
        

          بی محتوا.
        

          زیاد جالب نبود چون من اصلا از اول کتاب تا آخرش نفهمیدم چی شد چه برسه حالا نظر بدم .
یکم متنش درهم برهم بود و من زیاد متوجه نمی‌شدم چی میگه پس نظر چندانی ندارم.
        

          30 درصد از کتاب خودم رو مجبور کردم بخونمش و داستان برام جذاب شد و بعد دوباره اون جذابیت از دست رفت تا یک پنجم نهایی کتاب! در نهایت پایان بندی جالب و منطقی هم نداشت. قلم کتاب خیلی خوبه. داستان منسجمه. مشکل اصلی داستان بنظرم خواسته‌ی ابتدایی شخصیته. اون چیزی که قراره ما رو توی ماجراجویی‌های شخصیت همراه کنه. این خواسته‌ی ابتدایی برای شخصیت این کتاب خیلی ضعیفه بنابراین مخاطب به زور و لک لک کنان خودش رو لابلای ورقه های کتاب می‌کشونه! 
        

          برای کودکان بود من ۱۶ سالگی خوندمش ولی خب متفاوت بود،دوست داشتم.
ارزش یکبار خواندن رو داره
        

          کتاب عمیقیه،میدونی باید خودتو تو داستان حس کنی انگار که تو قشنگ همه جاهایی که شخصیتا رفتن و رفتی اتفاقایی که افتاده برای تو ام اتفاق افتاده مثل یه دوست مجازی برای پانگ،نوک و سامکیت هستی و ۴ نفره به ماجراجویی میرین.
وقتی که حس کردی که تو دنیا واقعی نبودی و صحنه های داستان و قشنگ رو به روی چشمات دیدی  قطعا قطعا بهت خوش میگذره ●<