خب  اونجوری که طوفان به پا کرد دوسش نداشتم...
داستانش درسته پر از هیجانات و اتفاقات بود ولی انگار واقعی نبود برام نمیتونستم حسشون کنم،حس نداشتن صحنه هاش ولی خب دلم برای کاترین و جست مخصوصا جست واقعا ناراحته:(
      

        کتاب عمیقیه،میدونی باید خودتو تو داستان حس کنی انگار که تو قشنگ همه جاهایی که شخصیتا رفتن و رفتی اتفاقایی که افتاده برای تو ام اتفاق افتاده مثل یه دوست مجازی برای پانگ،نوک و سامکیت هستی و ۴ نفره به ماجراجویی میرین.
وقتی که حس کردی که تو دنیا واقعی نبودی و صحنه های داستان و قشنگ رو به روی چشمات دیدی  قطعا قطعا بهت خوش میگذره ●< 
      

        کتااااب محبوبم☆
یه داستانی پررررررر از شکلات.
وقتی که این کتاب و باز کنی بو و طعم شکلات میکوبه تو صورتت🫠😋*گشنم شد خودم
یه داستان خیلی خیلی لطیف و نرم و یه جاهایی که سخت و پر از درد میشه ولی در نهایت یه درس زندگی بهت میده.
اون همیاری و کمک به هم که در طول داستان شاهد هستی و اون حس خوب آشپزی،در کنار هم بودن،آدمای باحال و دلسوز  خیلی به وجد میارتت و میخوای که تااااااا ابد تو این کتاب گیر بیفتی و با اَوِنتورین و بچه ها شکلات بپزی و بخوری به به=]
      

        کتاب مورد علاقم>>>>>>>>>>>>
اولش فکر کردم داستان کند و خسته کننده ای داره ولی هم محتوا،روند داستان، سرعت داستان،شخصیت ها،چالش هایی که شخصیت اصلی داره چالش هایی که نهنگ آبی عزیز ما داره و ارتباطی قشنگ و لطیف و پر از حس که بین شخصیت اصلی و نهنگ هست خیلی خیلی داستان زیبا،پر از مفهوم و در نهایت دلنوازی و میسازه و اصلاااا از خوندنش سیر نمیشید از اون ماجراجویی کوتاهیی که پر از حس زندگیه
واقعا نویسنده شو تحسین میکنم:)
      

        خب کتاب خیلی خیلی خیلی فانتزیی بود،اصلا تصورشم نمیتونید بکنید یه دنیای بسیار بسیار جادویی و خاکستری سورمه ای که با اکلیلای نقره ای و طلایی مخلوطه و غبارای جادو تا شش هاتون میره و شما قشنگ جادو رو از هسته زمین حسش میکنین و یه ماه بزرگ درخشان که هر از چندگاهی  دنیا خاکستریش بیشتر میشه و آخرش سرمه ای با اکلیلای درخشان  و غبار جادو وجودتونو میگیره و ماه بیشتر میدرخشه و یه ارتباط عمیقی بین دختر و پیرزن هست و همچنین مظلوم که تو فکر رهایی از  دست ظالم و ظالمی که در بیشتر فرو رفتن مردم تو تاریکی و خاکستری خندانه ولی نشون نمیده...

      

        خب من این کتاب یهو که چشمم افتاد به جلد جذابش و شیفتش شدم خریدم و یه خانم گلی بهم گفت که داسه مرگه این؟ گفتم اره گفت برو حالش و ببر و خندید بعد که خوندمش واقعاااا حال کردمش باهاش از همون وقتی که جلدشو دیدم گفتم این از اون باحالاشه.
یه داستان خیلی متفاوت که جایی نخوندمش،شخصیتاش اصلااا عالی و یه هزار آفرین به ذهن و خلاقیت نیل شوسترمن☆
      

        خیلی کتاب شیرینیه،قشنگ مزه پاستیل و حس می کنی انگار
بعد با مشکلات شخصیت اصلی رو به رو میشی که یهو یه گربه بنفش گوگولی جلوت ظاهر میشه و حرفای پخته ای میزنه و زندگی و بهت یاد میده که آرزو میکنی که کاش تو ام یه کرنشا داشته باشی::))
      

        خیلی کتاب باحالیه در کنار گوشزدهایی که در متن مخفی شدن یا گوشزدای مستقیمی که ابر میگه و خیلی خیلی هم عمیق و جذابن و آدم لذت میبره از خوندنشون تیکه کلامای باحال یا اون حال و هوای عاشقانه ای یا اون سوپرایز هم وجود داره و نویسنده واقعا با خلاقیت تمام داستان جلو برده
و  شخصیت روئن عالیهههه تو این جلد@@