یادداشت‌های مبینا احمدپور (10)

          ...واقعیتش یکی از بی نظیرترین کتاب هایی بود که تا حالا خوندم ..
چی میشه که یه نفر به خودکشی فکر میکنه ؟ 
تا حالا اینقدر دقیق این موضوع برام باز نشده بود 
غرق شدن در حسرت های زیاد ..حسرت هایی که فکر میکنی شاید اگه اون روز اون اتفاق افتاده بود همه چیز یه طور دیگه ای بود 
احساس تنهایی کردن ...یا احساس مفید نبودن  در حالی که آدمی که قلب مهربونی داره بعضا بدون اینکه خودش متوجه بشه در حال خوبی کردن و مفید بودن برای بقیه است ..
یا اصلا اینکه آدم کلا دنبال شادی باشه و فکر کن غمی نباید وجود داشته باشه و یا شاید خودش رو مقصر اتفاق هایی که برای اطرافیانش میوفته بدونه 
یه وقتا همه ی این قضایا جمع میشن یه جا و یه اتفاق باعث میشه که دیگه آدما به ته خط زندگی برسن 
مثل مرگ گربه ی نورا که آخرین امیدش برای زندگی رو ازش گرفت ..
این کتاب نگاه به زندگی رو تغییر میده ..
نگاه به حسرت ها رو تغییر میده ...واقعا شاید خیلی از حسرت ها دری وری هایی بیشتر نبوده باشن ..
عمیقا با خودم میگفتم کاش برای هر کسی که قصد پایان دادن به جونش رو داره یه کتابخونه مخصوص وجود داشت 
کتابخونه ای که ثابت میکرد بهش که تو لایق زندگی کردنی 
فقط باید صبر داشته باشی قوی باشی و کم نیاری! 
.
پی نوشت : ترجمه ی نشر ثالث بی نظیر بود ✨️

        

3

          خوب خوب خوب 
جلد اول از این مجموعه پنج جلدی رو همین الان تموم کردم و از پایانش احساس خوشایندی دارم البته با توجه اسپویل هایی که شده  برام مثل اینکه قرار نیست در ادامه همین روند ادامه پیدا کنه و این یکم ناراحتم میکنه ...البته شاید بعد ها خوشم اومد نمیدونم و باید جلد های بعدی رو بخونم ...
اما فعلا از این کاپل و جلد اول و پایانش راضی ام..
پنجاه شصت درصد اول داستان خیلی کنده و یه جاهایی واقعا حرص آدم در میاد ...
مثلا رفتاری که خانواده ی فیرا باهاش داشتن و اینکه فقط اون بود که مجبور بود کار کنه و رفتار بدی که باهاش داشتن و همه ی اینا اذیت کننده بود ..
تا زمانی که دلیل رفتن فیرا به پریتیان مشخص نشه و نویسنده توضیح نده اتفاقایی که میوفته غیرقابل باورن و همش از خودمون میپرسیم که دلیل این رفتارها چیه دقیقا؟ 
فضاسازی داستان واقعا قشنگ بود 
اما متاسفانه من ترجمه ای که خوندم رو دوست نداشتم 
یکم سنگین بود و روون نبود و حذفیات واقعا زیاد بود 
در آخر اینکه نمیدونم قراره جلدای بعدی چجور باشه  ..اما امیدوارم ناراحتم نکنه چون در حال حاضر اصلا از ریسند خوشم نمیاد 🫠😂
        

5

5

        راستش رو بخواین این کتاب به نظر من البته زیاد از حد شخصیت زن رو خورد کرده 
شما تصور کنید 
یک دختری باشی که مادرت حتی تو رو دوست نداره 
فردی که دوستش داری رو توی یک واقعه اونم توی سن پایین از دست میدی 
گیر مردی میوفتی که به شدت یه زن دیگه رو دوست داره و برای اینکه لج اون رو در بیاره با تو ازدواج کرده !
پشت سر هم بچه گیرت بیاد در حالی که یه نون برای خوردن نداری 
خانواده خودت دوستت نداشته باشن 
خانواده شوهرت به چشم گدا بهت نگاه کنن
در حالی که هیچ گناهی نکردی 
واقعیتش من بعد از خوندن این کتاب چند روز حالم بد بود 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11